arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۳۱۱۰
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۶ شهریور ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: رفيق‌دوست از تبليغاتی كه در جريان محاكمه مسأله بانك صادرات عليه او شده شکایت کرد / وصيت‏نامه مهدی را موقعی كه در جبهه بوده پيدا كردیم، برايم خواند، گريه كرديم

خاطرات آیت الله هاشمی: آقاي [عباس‏ واعظ]طبسي میهمانم بود. دربارة وضع افغانستان و خطرحضور طالبان در مرز ايران و نيز مشكلات شيعه در حوزه حاكميت آنها و مسایل عراق و مسایل آستان‌قدس صحبت شد. اصرار داشت كه براي افتتاح كنگره كتاب به مشهد بروم؛ نپذيرفتم. همسرش را جراحي قلب كرده‌اند و با اشكال توانسته‌اند قلب را دوباره به‏ كار بيندازند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
صبح به سفارت رفتيم. براى اعضاى سفارت و مأموران‌مان در پاكستان صحبت كردم. اهميت همكارى ميان ايران و پاكستان را توضيح دادم و از آنها خواستم مواظب باشند كه كارشان باعث اعتماد و صداقت بيشتر دو كشور شود. از اتاق رمز بازديد كردم. مسايل ابتكارى براى ارتباط مطمئن و فورى تهيه كرده‌اند.
آقاي سيد ساجد نقوى، رهبر شيعيان پاكستان آمد. برنامه‌هاى فرهنگى‌شان را توضيح داد و كمك بيشتر خواست كه وعده دادم. سفارت، نوساز و بزرگ و وسيع است و از لحاظ تعداد كاركنان، بعد از آمريكا و انگليس در رتبه سوم است. به اقامتگاه برگشتيم.
آقاى نواز شريف و آقاى غلام‌اسحاق خان آمدند. براى شركت در اجتماع مشترك دو مجلس، با هم به مجلس پاكستان رفتيم. رييس مجلس خيرمقدم گفت و من بدون نوشته، صحبت جامعى نمودم كه مورد توجه حضار قرار گرفت و فوق‌العاده تحسين كردند. سپس نخست‌وزير در تأييد سخنان من و تشكر از من و ايران، مطالب خوبى گفت.
حزب مردم به رهبرى خانم بى‌نظير بوتو، گروه مخالف دولت، خواسته بودند در مجلس به من خيرمقدم بگويند كه موافقت نشده بود، لذا از مجلس و دولت قهر كرده بودند. هنگام صحبت رييس مجلس نيامدند. اما براى سخنراني من آمدند و سپس رفتند و پاى صحبت نخست‌وزير ننشستند. بعداً به ما گفتند يكى از نمايندگان كه جزو سپاه صحابه است، بنا داشته در جلسه با حضور ما مخالفت كند كه امروز صبح او را دستگير كرده‌اند و ممكن است پس از آزادى، سروصدا راه بيندازند.
از رييس مجلس راجع به زندانى بودن [آقاي آصف‌علي‌زرداري]، شوهر خانم بى‌نظير بوتو پرسيدم. گفت متهم است و تقاضاى آزادى با كفالت كرده ولي قبول نشده است. اضافه كرد كه خودش- رييس مجلس، پسر ايوب‌خان- در زمان حكومت ذوالفقار على بوتو، [پدر خانم بي‌نظير بوتو]، شانزده ماه زندانى بوده است.
براى جلسه رسمى مذاكره با نخست وزير و وزرا به ساختمان نخست وزيرى رفتيم. رؤساى كميسيون مشترك توضيحات دادند و آقاي نواز شريف و من دربارة ضرورت همكارى بيشتر تأكيد كرديم. توافق‌نامه مشترك دو كشور، در حضور ما امضا شد.
براى ناهار به منزل آقاي نواز شريف رفتيم. بعد از ناهار جلسه خصوصى داشتيم. راجع به همكارى دفاعى و در مورد افغانستان و بوسنى هزرگوين مذاكره شد. پس از استراحت براى افتتاح مركز تحقيقات زبان فارسى رفتيم. زمين اين مركز را پاكستان اهدا كرده است. توضيح دادند و همراه با آقاي غلام‌اسحاق‌خان افتتاح كرديم. از آنجا براى كاشتن درخت دوستى، به پارك شكرپريا رفتيم. بسيارى از سران كشورها در اين پارك درخت كاشته‌اند. گويا اولين درخت را چوئن‌لاى از چين كاشته است.
بعد از نماز مغرب و عشا، چند نفر از علماى اهل سنت آمدند و دربارة تحصيلات ادبيات عرب و علوم اسلامى توضيحات دادند. سپس به سفارت رفتيم. علماى اهل سنت و شيعه از سراسر پاكستان آمده بودند. دو نفر از علماى اهل سنت و همچنين آقاي سيد ساجد تقوى صحبت كردند. يك شاعر، شعرى در مدح من خواند كه خيلى عوامانه بود. من دربارة وظايف علما و اتحاد اسلامي صحبت كردم. شام خورديم و به كاخ برگشتيم.

 

 

سال ۱۳۷۲
رؤساى بانك‌ها آمدند. قبل از جلسه دربارة نقدينگى صحبت شد.گفتم بايد به خاطر نياز واحدهاى توليدى به تک‏نرخى شدن ارز، مبلغ بيشترى پول تزريق كنيم. در جلسه دكتر عادلى گزارش داد و من برايشان صحبت كردم و از مفيد بودن بانكدارى اسلامى و هم كارهاى مهم بانك‌ها در برنامه اول گفتم.
آقاى سيروس ناصرى[سفیر ایران در مقر سازمان ملل در ژنو] آمد. از جدى بودن سياست خصمانه آمريكا گفت و پيشنهادهايى براى راه حل داشت. پيشنهاد ايجاد رابطه با مصر و كار بيشتر با عراق و [رینالدیو]گاليندوپل، [گزارشگر کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران] و آمادگى براى مسأله خلع سلاح شيميايى داشت.
آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] و معاونان آمدند. گزارش طرح آب در برنامه دوم را دادند؛ خيلى زياد است: بيش از هزار ميليارد تومان احداث سد و شبكه آبيارى و آب شهرى و فاضلاب و ده‌ها سد. عصر آقاى [علی] لاريجانى، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] آمد. در مورد مديريت اوقات فراغت و طرحى براى تسهيل ازدواج جوانان صحبت داشت.
به دكتر ولايتى، [وزیر امور خارجه] گفتم، جواب بيانيه اجلاس وزيران امورخارجه كشورهاى شوراى همكارى خليج فارس در مورد جزاير سه گانه را بدهد و به نوعى خبر بدهند كه صاحبان كالاهاى ايرانى موجود در كشتى چينى كه با مزاحمت آمريكا، يك ماه تأخير ورود داشت، ادعاى خسارت خواهند كرد. آقاى [محمود] واعظى، [معاون وزیر امور خارجه] اجازه گرفت كه با مذاكره تلفنى رييس جمهور ارمنستان با من كه تقاضا دادند، موافقت كنند؛ گفتم به شرط اينكه در تلفن بپذيرد انعطافى در تهاجم نظامى ارامنه به آذربايجان بشود. پيام آمريكا توسط سوييس دربارة تجمع نيروهاى ايران در مرز جمهوری آذربايجان را خواند كه خواسته بودند دخالت نظامى نكنيم؛ گفتم كه جواب بدهند. شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. دكتر [غلامعلی] افروز، به عنوان رييس دانشگاه تهران تأیید شد.

 

 

سال ۱۳۷۳
آقاى [مرتضی] ميرباقرى، دبير شوراى‏ عالى‏ جوانان آمد. پيشنهاد طرح اجرايى منشور جوانان را آورد و براى توسعه تشكيلات شورا در استان‌ها پيشنهاد داد. آقاى [حسین] كمالى، وزير كار و امور اجتماعی و جمعى از همكارانش آمدند. براى كمك بيشتر به بُن‏كارگرى استمداد كردند.
آقاى [عبدالناصر] همتي، رييس‏ کل سازمان بيمه مركزى آمد. از كمى نقش بيمه در جامعه ما گفت و خواستار حمايت براى عمومى‌تر شدن و توسعه فرهنگ بيمه شد و براى سرمايه‌گذارى اندوخته‌هاى بيمه اظهار آمادگى كرد. وزير اطلاعات و معاونان آمدند. ادعاى كسرى بودجه كردند و وعده جبران گرفتند. نصيحتشان كردم كه تندروى نكنند و بر مردم سخت نگيرند.
عصر در جلسه هیأت دولت شركت داشتم. آقاى بشارتى، [وزیر کشور]، گزارش پايان كار گروگان‌گيری در بوشهر، با كشته‏ شدن گروگان‏گیر هنگام حركت براى زدن به كوه بعد از گرفتن پاترول را توضيح داد. يك مأمور نيروى انتظامى هم كشته شده است. تا ساعت نُه شب، كارها را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

 

سال ۱۳۷۴
آقاي [اسدالله] صالحي‏ فروز آمد. از وزير نفت شكايت كرد كه او را از معاونت گاز برداشته و مسئول دفتر خريد كانادا كرده و خواست كه كار مناسبي داشته باشد. نمونه‌هايي از موفقيت‌هاي دوران مديريت خود را توضيح داد. مدعي است، سياست وزير نفت اين هست كه نگذارد در آنجا مديران زياد بدرخشند كه مبادا موقعيت خودش را تضعيف كنند.
آقاي [محسن] رفيق‌دوست، [رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان] آمد. از تبليغاتي كه در جريان محاكمه مسأله بانك صادرات عليه او شد، شكايت نمود و اظهارناراحتي كرد از اينكه كسي را كه او امان داده و از خارج آورده، اكنون محكوم به اعدام شده است. براي تأمين نيازهاي ارزي كارخانجات بنياد استمداد كرد؛ ضمن تأييد سياست ارزي. [آقای محسن پاک‏‌آیین]، سفير جديدمان در اُزبكستان، براي خداحافظي و كسب رهنمود آمد.
[آقای هدایت امین ارسلا]، وزير امورخارجه افغانستان، همراه سفيرشان و [آقای محمدرضا فرقانی]، سفيرمان و شخصي به نام دكتر [عبدالله] عبدالله، كه اخيراً به فرماندهي منطقه هرات منصوب شده بوده، آمدند. سفر محرمانه است. گزارشي از شكست‌هاي اخيرشان در مقابل طالبان و دوستم دادند. پاكستان را متهم به اداره طالبان مي‌كنند و ضعف و اشتباهات اسماعيل‏خان، حاكم هرات را علت شكست مي‌دانند. سئوالات زيادي از آنها كردم كه بعضي ازجواب‌ها قانع‏ كننده نبود. قرار است براي جبران شكست‌ها كمك‌شان كنيم.
ظهر آقاي [عباس‏ واعظ]طبسي میهمانم بود. دربارة وضع افغانستان و خطرحضور طالبان در مرز ايران و نيز مشكلات شيعه در حوزه حاكميت آنها و مسایل عراق و مسایل آستان‌قدس صحبت شد. اصرار داشت كه براي افتتاح كنگره كتاب به مشهد بروم؛ نپذيرفتم. همسرش را جراحي قلب كرده‌اند و با اشكال توانسته‌اند قلب را دوباره به‏ كار بيندازند.
عصر به خانه آمدم. عفت، وصيت‏نامه مهدي را موقعي كه در جبهه بوده و نامه‌اي كه من براي او هنگامي كه به خط مقدم جنگ رفته، نوشته بودم، پيدا كرده بود. برايم خواند. مقداري گريه كرديم. نامه مفصل و تاريخي است. به نظرم رسيد، خوب است در سالگرد دفاع مقدس امسال منتشر كنيم؛ نكات مهم تاريخي دارد.

 

 

سال ۱۳۷۵
در گزارش‌ها، اظهارنظرها در رابطه با مسایل عراق به ضرر آمريكا زياد مى‌شود. جمعى از علماى مسلمان اوگاندا آمدند. سخنگوى آنها صحبت كرد و از سفر من به گرمى استقبال كرد. در گزارش مقدماتى گفته شد كه سه نفر مدعى مقام «مُفتى» هستند و با هم اختلاف دارند و براى اولين بار، به خاطر من در اين اجتماع جمع شده‌اند (آقايان نواب و عباسى كه اينجا است). من هم صحبت كوتاهى دربارة اهميت پيروزي انقلاب اسلامى در ايران نمودم و فوايد اتحاد را گفتم. با مصافحه خداحافظى كردند. جلسه خوبى بود.
آقاى موسوينى به هتل آمد. با هم به سوى مركز تحقيقات كشاورزي حركت كرديم. نم‏نم باراني هم بود. در مسير رفت و برگشت، مواجه با انبوه مردم مشتاق دو طرف مسير بوديم و گاهى در جيپ مى‌ايستاديم و به احساسات آنها پاسخ مى‌داديم.
در مركز تحقیقات کشاورزی، كاركنان اجتماع كرده بودند. از آزمايشگاه توليد و تكثير نهال‌هاى موز و قهوه به صورت ژنتيكى بازديد كرديم؛ شبيه آنچه در ايران در مورد نخل داريم. خوب است. سپس از نمايشگاه محصولات كشاورزى بازديد كرديم. سبزيجات و ميوه‌ها را آورده بودند. دربارة قارچ، قهوه و آواكادو و بعضى ميوه‌هاى ديگر گرمسيرى كه ما نداريم، توضيح گرفتم. از مزارع موزه و قهوه بازديد كرديم. گفتند از هر هكتار، نود تُن موز در سال برداشت می‏کنند و از هر هكتار قهوه، چهار تُن؛ تاكنون درخت قهوه نديده بودم.
معلوم شد قهوه برزيل و موز اسپانيا، با رقابت سخت، بازاريابى آنها را مشكل كرده است. مايل‏اند زمين و آب بدهند كه ما در اينجا مزارع مدرن ايجاد كنيم. وزير جهانگردى هم كه مسلمان است و گاهى همراه من است، گفت در شهر خودش 2500 هكتار زمين دارد و حاضر است هزار هكتار را در اختيار ايران بگذارد؛ كنار رود نيل است. درختى كاشتم و دو دفتر امضا كردم. در مراسمى خيرمقدم گفتند و آقاى موسوينى صحبت كرد. من هم صحبتى با مضمون انتقاد از استعمار كهنه و از غربى‌ها در مورد آفريقا و منابع غنى كشاورزى دامدارى قاره آفريقا و آمادگى ايران براى كمك فنى به آنها و تأييد راه تحقيقات براى رسيدن به خودكفايى كردم و زمينه موجود امنيت كشور را مناسب براى سرمايه‌گذارى خواندم.
به شهر برگشتيم. در راه، نظرآقاى موسوينى دربارة مسایل عراق را پرسيدم. گفت افراط‌كارى عراق و سودان، بهانه‌اى به دست آمريكا داده و اهداف استكبارى آمريكا و با هدف جلوگيرى از ترقى جهان سوم، باعث اين مسایل است. گفت فكرم را با اين مسایل خسته نمى‌كنم و بيشتر به فكر ساختن كشورم هستم، مثل چين. تأیيدش كردم.
در هتل وضو گرفتيم و براى نمازجمعه به مسجد جامع رفتيم. آقاى موسى‏على، وزير مسلمان كابينه همراه آمد. در مسير توضيحاتى از وضع دوران عيدى امين داد كه مسلمان بوده و مسلمانان را تقويت كرده است. جمع زيادى از مسلمانان، در اطراف مسجد جمع بودند و به گرمى استقبال كردند. همان‏جا از مسجد بزرگ نيمه‏سازى بازديدكرديم. با طرح 16 هزارمترمربع، در چهار طبقه، در زمان امين شروع شده و سپس تعطيل شده است. اعتبارى ندارد. از ما براى تكميل كمك خواستند. خانم‌ها در خوشامدگويى، همصدا دعاى منقول ورود پيغمبر(ص) به مكه را مى‌خواندند.
در مسجد، خطيبى دو خطبه را خواند. معاون امام‏ جمعه است. سپس امام‏ جمعه، نمازجمعه را خواند و چند نفر براى خيرمقدم و طرح خواسته‌ها صحبت كردند. قارى همراه ما قرآن خواند و من صحبت كوتاهى در ضرورت وحدت مسلمين و از پايگاه اسلامى انقلابى ايران كردم. برق قطع و سپس برقرار شد. گفتم وقت من با برق شما تمام شد و خداحافظى كردم.
به هتل برگشتيم. وقت خوبى براى استراحت و استحمام و نوشتن خاطرات و خواندن گزارش‌ها داشتيم. دكتر ولايتى آمد و گزارش مذاكرات و توافق‌هاى كارشناسى همكارى‌ها را داد. وزير جهانگردى و مفتى آمدند. به نحوى از عظمت مسلمانان در زمان عيدى امين گفتند كه ارتش را از مسلمانان تشكيل داده و طوايف مخالف حكومت فعلى كه با كمك سودان شورش دارند. براى تقويت مسلمانان از ما استمداد كردند و حضور ما براى امور فنى و اقتصادى را باعث تقويت مسلمانان دانستند و ارزش زيادى براى سفر ما در تقويت مسلمانان قایل‌‏اند.

 

 

سال ۱۳۷۶
اخوى محمد، [معاون اجرایی رییس‏ جمهور] آمد. از وضع دولت و تحركات بعضى از وزراى جديد گفت. در مورد مسأله برنج مشورت كرد كه تبديل به مشكلى شده است. آقاى [محمدرضا] نعمت‌زاده آمد، براى مشورت در مورد پذيرش سمت مديريت [شرکت ملی] پتروشيمى، به معاونت آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نفت]،كه نظر مثبت دادم. گفت مى‌خواهد با مركز تحقيقات [استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام] همكارى كند.
آقاى [محمود] محمدى عراقى، [رییس سازمان تبلیغات اسلامی] آمد. از من خواست كه يك درس دربارة فلسفه سياسى اسلام شروع كنم و از افكار منفى نسبت به ولايت‏ فقيه كه در دانشگاه‌ها و محافل نفوذ كرده است، اظهار نگرانى كرد و راه علاج خواست.
دكتر [عبدالله] جاسبى، [رییس دانشگاه آزاد اسلامی] آمد. چند شماره از روزنامه جديدش به نام «آفرينش» را آورد. گفت روزنامه ديگري به نام «شاپرك» هم به زودى منتشر مى‌كنند و فكر تأسيس حزب دارد. از فشارهاى احتمالى كه در شرايط جديد بر دانشگاه آزاد اسلامى وارد شود، اظهار نگرانى كرد.
سلمانى براى اصلاح آمد. عصر آقاى [سیدمحمد] ميرمحمدى آمد. دربارة كار جديدش در دفتر رهبرى [= معاون نظارت و حسابرسی دفتر رهبر معظم انقلاب] توضيح داد و از تعويض معاونان در سازمان برنامه و بودجه گله كرد و خواست كه به آقاى [هاشم] رهبرى، شغلى بدهم و نيز از جابجایى‌هاى زياد در دفتر رياست‏جمهورى ناراحت بود.
آقاى [غلامرضا] فروزش آمد. براى پذيرش شغل سفارت يا معاونت معدن وزارت معادن و فلزات مشورت كرد؛ گفتم هر دو خوب است، ولى تمايلش دومى است.
شب میهمان رهبرى بودم. درباره بنياد تاريخ، دبيرخانه مجمع و بحث سياست‌هاى كلى و آیين‌نامه [داخلی] مجمع و مسایل كشور و فرستاده اتحاديه اروپا صحبت كرديم. ايشان از كتاب خاطرات من كه اخيراً به نام «هاشمى‏رفسنجانى - دوران مبارزه» منتشر شده، تعريف زيادى كرد، ولى تاريخ سفر به عراق را مى‌گويند در سال 1336 بوده و نه سال1340 [که در کتاب آمده است] و بعضى اشتباهات ديگرى هم ديده‌اند كه قرار شد تذكر بدهند. ايشان از اينكه اخيراً حمله و انتقاد عليه ولايت‏ فقيه زياد شده، ناراحتند و انتظار دارند افرادى مثل من دفاع كنند.

نظرات بینندگان