arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۴۳۴۶
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۷ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۹

ابوالفضل فاتح: مهمترین شاخصه آیت الله صانعی، «تمایز» است/ جامعه بشری کارخانه «شبیه سازی» نیست/ مسئله ی بسیاری از مخالفین ایشان، بیشتر تمایزات سیاسی بود تا فتوایی/ شیوه وفاتشان گویای سبک زندگی ایشان بود

این عروج، ایشان را به آزادی و ما را به فقدانی ناگهانی و اندوهی استخوان سوز فرو افکند و هر چه از ساعات این فقدان دردناک می گذرد احساس حسرت بیشتری دست می دهد. باشد که به اصلاح وضع موجود بپردازیم و دعوتی همگانی به انصاف در حق نخبگان دین و میهن داشته باشیم و پروازآسمانی اش نه صرفا یک تسلیت و اظهار تاسف، که هشداری به ما برای صیانت و قدرشناسی از گنجینه ها و پذیرش تمایزهایمان باشد. خدایش رحمت کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

ابوالفضل فاتح: مهم ترین شاخصه آیت الله صانعی تمایز فکری و سلوکی ایشان  در سه دهه ی اخیر است. مخصوصا آن گاه که از دایره حجاب آفرین حکومت دورتر می شوند و با کنار زدن پرده ها و به دور از مصلحت های دست و پاگیر، به ندای وجدان بیدارشان و فکر پویایشان آزاده تر پاسخ می دهند. شیفتگی به اهل بیت علیهم السلام، هوش و تحلیل قوی، تکاپوی علمی، زهد و ساده زیستی و مردم داری  از ویژگی های مهم آیت الله بود. اما شاید آنچه ایشان را متمایز می ساخت آزادمنشی، آزاد اندیشی، شجاعت و تعلق خاطر به مظلومان و ستم دیدگان و به طور کلی نگرش خاص و بنیادی به حقوق انسان بود.  تعلق خاطر خاص به مکتب اجتهادی امام خمینی و ادراک ایشان از پویایی زمان و مکان به ایشان این توانایی را داده بود تا راه های تازه ای را بگشایند. آیت الله در عین سبک زندگی سنتی، شرایط مقلدان با سایر سبک های زندگی و یا در سایر کشورها و تنگناهای ایشان را به خوبی درک می نمود و  با نگرانی از دین و دنیای مردم در جستجوی فتاوی و راه حل هایی بودند تا الفت مردم با اساس دین و منزلت دینداری در جوامع امروزی محفوظ بماند. شاید به همین دلیل باشد که هم ایشان منزلت ویژه ای برای دانشگاهیان  و زنان قائل بودند و هم آنکه  خود به مرجع بسیاری از جوانان، زنان و دانشگاهیان به عنوان نمونه هایی از اقشار پویای جامعه تبدیل شده بودند  و موجبات اشتراک گفتمانی مرجعیت با دانشگاه را فراهم آورده بود. تمایز دیگر ایشان را می توان در بازتعریف از نسبت شان با حکومت و مردم نیز دید؛ انتقاد با حفظ اصول. بازتعریفی که نگاه فقیهانه را با نگاه منتقدانه در کنار هم نگاه می داشت. نه به کنج عزلت خزیدند و نه در سیاست  به سبک رایج غلطیدند. در حد  فاصلی ایستادند که بتوانند صدای مردم در قبال قدرت باشند و معنای فقیه پشتیبان مردم را زنده نگه دارند. 

 

تمایزهای فتوایی ایشان، شاید مورد قبول همه نباشد و درباره هر کدام اهل خبره می توانند نظر تاییدی یا انتقادی داشته باشند، اما کسی نمی تواند منکر باشد که باب های جدیدی برای بحث های علمی گشوده شد. باور داشته باشیم، وجود تمایز با حفظ اصول به ویژه از شخصیت های خوش بنیاد و اهل فکر برای هر جامعه ای موهبت  و برای توسعه ی هر ملتی حیاتی است. تمایز و در پی آن اتباع احسن زیربنای رشد است و اساسا بدون تمایز اصولی، اتباع احسن معنا نمی یابد و جامعه  به رشد و تعالی نخواهد رسید. البته مسئله ی بسیاری از مخالفین ایشان، بیشتر تمایزات سیاسی بود تا فتوایی. آنها تحمل منتقدی نظیر آیت الله صانعی را که اهل عقب نشینی هم نبود، نداشتند. آنها تمایزهای تکامل بخش اندیشه ای و سیاسی را مخل حیات خود دانسته و گویی «شبیه سازی» را وجه همت خود قرار داده اند، غافل از آنکه جامعه بشری کارخانه «شبیه سازی» نیست.

 

آیت الله صانعی از مظلومترین نخبگان و مراجع زمانه ما بود. مظلومانه و بی تشریفات زیست و مظلومانه و بی تشریفات از گوشه یک بیمارستان محروم دولتی به ناگهان از میان ما پر کشید و شیوه وفاتشان گویای سبک زندگی ایشان بود. ایشان سال گذشته در یک دیدار، از عدم آشنایی به موازین و عدم توجه کافی به مکتب فقهی امام خمینی در حوزه های علمیه، منع از تدریس در فیضیه و فیلتر شدن سایت  و منع بسیاری از رسانه ها از انتشار فتاوی و مواضع ایشان، سخن به میان اورده بود. درباره دلایل و چگونگی  بی مهری و عدم توجه کافی به مبانی فقهی امام خمینی در حوزه ی قم که ولی نعمت بسیاری از اساتید امروز این حوزه و همه ما بوده اند، باید حوزویان نظر دهند. اما تلاش البته بی حاصل بخش هایی از حوزه برای خلع ایشان از مرجعیت و سپس منع  از فیضیه نشان دهنده ی بی توجهی به حق آزادی فکر و اصول نشاط علمی و بی وفایی های زمانه و نمادی از عدم حرمت روحانیت به روحانیت است و چه بسا متوجه بسیاری دیگر از مراجع و نخبگان حوزه  از ابتدای انقلاب بوده که متاسفانه هم حوزه های علمیه و هم ما نسبت به آن واکنش لازم نداشته ایم. سکوت ما و تجاوز و محدودیت سازی های مستمر، جدای از سلب حق یک مجتهد و اعمال انحصار، با هراس افکنی مانع جنبش و جستجوی علمی و خلاقیت فکری  و نوآوری است. شاید به دلیل همبن برخوردها با نخبگان علمی باشد که سالهاست گویی درخت نظریه پردازی را در دیارمان خشکانده است.

 

فشار سیاسی، فیلتر شدن وب سایت  و عدم نشر دیدگاه های ایشان در اکثریت رسانه ها  نکته ایست که متوجه همه ماست. چرا باید جامعه را از شنیدن صدای متمایز یک مرجع تقلید که امروز برای تسلیت ایشان مسابقه بر قرار است محروم ساخت؟ چرا باید دیدگاه متمایز ایشان دلیل منع و محرومیت ایشان باشد؟ و چرا مفهوم آزادی را قربانی تک صد ایی و انحصار تریبون های خاص ساخته ایم؟ این ها از حسرت های دوران پس از انقلاب است، حسرت هایی که جز مقاطع کوتاهی، با سلب حق آزادی و نهادینه نشدن این موهبت الهی در سیستم سیاسی کشور به  درد مبدل شدند. محصور کردن آزاد اندیشی، نوآوری و نظریه پردازی و گشایش راه های جدید را غیر ممکن می سازد. علاوه میوه ی تک صدایی و عدم احترام به تمایز اندیشه ها، رونق بازار خرافه و  تحجر و تملق و بی اطلاعی مردم از سرنوشتشان نیز هست. حق مردم است که بشنوند اندیشمندانشان چه می گویند و بدانند مسئولانشان مردم را به کجا می برند. به قولی مردم را به جهنم هم که می برند باید از آن مطلع باشند. نه این که در پشت درهای بسته تصمیم گرفته شود و یا بی برنامه گی ها و روزمرگی ها و بی غیرتی ها و عافیت طلبی ها و فساد ها، با تک صدایی توجیه و تحمیل شود و هیچ کس هم نداند نهایتا امروز که بماند، ده سال یا بیست سال دیگر به کجا می انجامد؟  و اینجاست که امثال آیت الله صانعی با درک این واقعیت و نگرانی از خطرات آینده، از هراسی که بر جریان فکر و بسیاری از بزرگان مستولی کردند، فریاد بر آورد و رنج تنها ماندن و تنها مردن را به جان خرید. او گوهر آزادگی را شناخت، با حفظ اصول، انتقاد  کرد و با پذیرش تمام هزینه های تمایز فکری، در مظلومیتی آگاهی بخش از میان ما رفت، اما هم نگاه متمایزش و هم شجاعت وصراحتش و هم صفا و صداقتش و هم پایداری اش و هم حمایتش از مظلومان و ستم دیدگان و هم اجتهاد نوآورانه اش در میان ما باقی ماند. 

این عروج، ایشان را به آزادی و ما را به فقدانی ناگهانی و اندوهی استخوان سوز فرو افکند و هر چه از ساعات این فقدان دردناک می گذرد احساس حسرت بیشتری دست می دهد. باشد که به اصلاح وضع موجود بپردازیم و دعوتی همگانی به انصاف در حق نخبگان دین و میهن داشته باشیم و پروازآسمانی اش  نه صرفا یک تسلیت و اظهار تاسف، که هشداری به ما برای صیانت و قدرشناسی از گنجینه ها و پذیرش تمایزهایمان باشد. خدایش رحمت کند.

نظرات بینندگان