پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح حاجی اصفهانی بر حسب وعده اینجا آمد. مقداری صحبت کردیم. آدم بدی به نظرم نیامد. رعیت انگلیس است، چون مدتی است فامیلش در هندوستان و انگلستان متوطن هستند، اما نسبت به ایران دلسوز است. میگفت: آقاخان هم با ما همراهی میکند و همین روزها میخواهیم اجتماعی بکنیم و نمایش بدهیم. از صحبت من هم خوشش میآمد. زیاد نظرش به دعاوی ارضی ما بود. من به او حالی کردم که در جنب پیشآمدهای جدید آن دعاوی اهمیت ندارد. میگفت و من هم تصدیق و تایید کردم که برای اصلاح کار ایران باید افکار عامه انگلیس را به حرکت درآورد. بعد از رفتن او به سفارت رفتم.
امروز راهآهنهای کلیه مملکت انگلستان تعطیل کردهاند و کار مشکل شده. به این واسطه خیالی که داشتیم که تا باغهای بیرون شهر برویم باطل شد. لهذا نشسته برای پروفسور برون کاغذ نوشتم. وقت ناهار منزل رفته ناهار خوردم. امشب باز علاءالسلطنه به شام دعوت کرده و بعد از شام به دعوت غفارخان تئاتر میرویم.
بعد از ناهار من به موزه مادام توسو رفتم. خیلی تماشایی بود. مجسمه مردمان مهم از هر جهت ولو از جهت جنایت و ظلم و بیرحمی ساخته و خیلی خوب است، چنانکه با آدم زنده مشتبه میشود. مجسمه یک زن خوابیده که حرکت نفس کشیدنش هم نمایان بود و زن خیلی خوشگل بود و خیلی چیزهای دیگر که کاتالوگ آن را گرفتم. یک جعبه فلزی و یک جعبه سوزن و انگشتانه مقوایی و یک جلد کاتالوگ موزه هم خریدم. از آثار ناپلئون خیلی دارد. تابلوهای مجسم هم خیلی خوب بود، از قبیل: مجلس امضای فرمان کبیر به دست جان پادشاه انگلیس، و اطاق شیرهکشها و قماربازها و دیدن ولینگتن به مجسمه ناپلئون و غیرذلک.
رفتن پیاده رفتم. خیلی راه بود خسته شدم در مراجعت با تاکسی آمدم و به سفارت رفته با علاءالسلطنه و محمدخان و غفارخان شام خورده و به تئاتر رفتیم. اسم آن ودویل است. بازی تمام رقص و آواز و تصنیف و ساز و مسخرگی بود. بامزه بود. مخصوصا رقصها که من خیلی از آن محظوظ میشوم. یکی از تصنیفها را وقتی که بازیگرها میخواندند اکثر اهل مجلس هم از زن و مرد همراهی کردند. خیل حال داشت. مثل اینکه نظیر این در پاریس هم در المپیا یک دفعه دیده بودم. اما آن تصنیف راجع به جنگ و فتح و poilu بود، این فقط عاشقی بود. باری مردم زندگی دارند، جان دارند، میفهمند چه میکنند.
تعطیل راههای آهن نمیدانم چقدر طول بکشد. اسباب تشویش و نگرانی است. بدتر از همه اینکه مانع مراجت من به پاریس هم میشود.
منشی انجمن مجمع ملل کاغذ نوشته سوال کرده بود که آیا برای عضویت افتخاری انجمن حاضرم یا نه. بر حسب رسم سوال کرده که رسما جواب بدهم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۲۷ و ۲۲۸.