arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۷۶۸۲
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۱ مهر ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۱ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: رحيم صفوى براى برادرش شغل خواست / حسین مرعشى خبر داد، مجمع روحانيون مبارز تصميم گرفته‌اند در انتخابات [سال ۷۶] شركت كنند، احتمال نامزد شدن میرحسین موسوى منتشر شده

خاطرات آیت الله هاشمی: به سوى تبریز حرکت کردیم. در مـسیر آقـاى [یحیـی] محمـدزاده ، اسـتاندار جدیـد آذربایجان[ شرقی] گزارش وضع آذربایجان شرقى را داد و از کم شدن نفوذ مردمى آقـاى [مجتهدمحسن ] شبسترى، [امام جمعه تبریز ] نیز گفت. سـاعت چهـار و نـیم بعـد از ظهـر بـه فرودگاه تبریز رسیدیم. آقاى شبسترى و بعضى از مدیران اسـتان بـه اسـتقبال و بدرقـه آمـده بودند. مصاحبه کوتاهى انجام دادم و بلافاصله به سوى تهران پروازکردیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.


سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
آقاى [سيد جليل] سيدزاده، استاندار هرمزگان، خدمات و توفيقات‌اش را توضيح داد و از توفيقات اظهار رضايت كرد و براى تنظيم امور [مناطق آزاد تجاري] قشم و كيش و امور عمرانى استان استمداد نمود.
[آقاي محمدعلي نجفي]، وزير آموزش و پرورش آمد. در مورد مدارس غيرانتفاعى، سن قانونى اطفال براى شروع تحصيل، كنترل تحصيلات عاليه براساس نيازها و كنترل درآمدهاى مديران مطالبى داشت؛ قرار شد پيگيرى شود.
[آقاي غلامرضاآقازاده]، وزير نفت آمد. گزارش پيشرفت امور را داد و دربارة سهميه ما در اوپك و سطح توليد سال 1372 و قيمت فر‌آورده‌هاي نفتي و مقدار نياز فرآورده مذاكره شد. دكتر هاشمى[گلپايگاني]، آمد. گزارش سفر عُمره را داد و از گرانى در عربستان سعودي و اشكالات مأموران ستاد و هزينه‌هاى زياد دولت براى زوّار گفت.
مهندس [ميرحسين] موسوى، [مشاور سياسي رييس‌جمهور] آمد. دربارة ضرورت همكارى بيشتر با تركيه، پاكستان، شوروى و چين و مسايل خليج فارس و جزاير مذاكره شد. عصر آقاى رحيم صفوى آمد و براى برادرش شغل خواست.
شوراى عالى امنيت‌ ملي جلسه داشت. دربارة مسايل جزاير سه‌گانه، وضع حقوقى و سياسى، احتمالات حوادث و همچنين مواضع احتمالى غربى‌ها مذاكره و تصميم‌گيرى شد. بعد از جلسه، به [آقاي عبدالله نوري]، وزيركشور، در خصوص جديت بيشتر براى ايجاد امنيت و مبارزه با اشرار تذكر دادم.

 

 

سال ۱۳۷۲
آقاى مشكينى از سازمان تبليغات اسلامی آمد. پيشنهادهايى داشت. خواستار تشكيل حزب جديد شد. جمعى از مسئولین سازمان نهضت سوادآموزى آمدند. آقاى [محسن] قرائتى گزارش كار داد. دو نفر از سوادآموزانى كه با ادامه تحصیل، خود را به دانشگاه رسانده بودند، صحبت كردند. تشويق‌شان كردم و وعده حمايت بيشتر دادم.
آقاى [اكبر] تركان، [وزیر راه و ترابری] و مديران شرکت راه‌آهن و آقاى [محمد] سعيدى‌كيا آمدند. براى تسريع در ساخت راه‌آهن خط بافق - بندرعباس و راه‌آهن خط كرمان و سرخس به مشهد، همچنین اصلاح واگن هاى قديمىِ از رده خارج، براى خط مشهد كه چند تايشان را به صورت اتوبوس درمى‌آورند، استمداد كردند. آقاى سعيدى‌كيا اظهارآمادگى براى خدمت در [پُست] پيشنهادى ديگر كرد.
آقاى [مصطفی] ميرسليم، [دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی]، براى دستور شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمد. عصر در جلسه هیأت دولت شركت كردم. قرار شد خبرگزارى جمهورى اسلامى، روزنامه‌اى تأسيس كند كه اُرگان دولت هم باشد.
شب آيت‌الله خامنه‌اى میهمانم بودند. دربارة مذاكرات تلفنى با ملك فهد و اميركويت، سفر من به خراسان و آسياى ميانه، اجازه مصرف بودجه شركت‌هاى دولتى و اوضاع روسيه و گرجستان و كوه‌نوردى ايشان تا كُلك‌چال مذاكره كرديم.

 

 

سال ۱۳۷۳
ساعت نُه براى افتتاح سمينار توسعه مسكن، از خانه به دانشگاه تهران رفتيم. آقاى [عباس] آخوندى، [وزیر مسکن و شهرسازی] گزارش سمينار را داد و من دربارة سياست‌هاى بخش مسكن صحبت كردم و بر استفاده از پس‏اندازهاى مردم و انبوه‏ سازى و كوچك سازى و اصلاح تكنولوژى و استفاده از فرصت و وفور مصالح ساختمانى بومى و نيروي انسانى و كمك به جمع نقدينگى‌ها و ايجاد فرصت اشتغال تأكيد نمودم. به دفترم رفتم. روز ملاقات نمايندگان بود. [آقای سیدجواد حسینی]، نماينده على‏ آباد كتول آمد و براى امور فرهنگى و عمرانى شهر و خودش استمداد كرد. [آقای محمد قمی]، نماينده ورامين آمد. براى سد ماملو و آب قرچك و دانشگاه پيام نور استمدادكرد. گفت جمعى از نمايندگان مى‌خواهند طومارى برای حمايت از آقاى زنگنه كه در معرض استيضاح بوده امضا كنند.
آقاى [حسن] شاخصى، نماينده آستانه اشرفيه آمد. براى مراعات حال صيادان كه با تغيير مقررات صيد ضرر مى‌بينند، و همچنین براى راه روستايى و توسعه در بندركياشهر استمدادكرد. نماينده تهران، خانم[مریم] بهروزى، [دبیرکل جامعه زینب] آمد. ضمن ابراز وفادارى و گزارش وضع جامعه زينب(س) براى آن كمك خواست.
عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. دربارة سوبسيد[=یارانه] شير تصميم‌گيرى شد. دربارة كنترل قيمت‌ها و تأمين كالاهاى اساسى و نيز در مورد برقرارى مجدد پيمان ارزى بحث کردیم که ناتمام ماند.

 

 

سال ۱۳۷۴
از منزل براي بازديد و افتتاح بخشي از مجتمع عظيم قطعات فولادي رفتيم. مدير و صاحب آن، آقاي دهقان‌پور بود. توضيحات مناسبي داد. كارخانه قديمي است. خود او از كارگري شروع كرده و گروه مسلطي از محققان را جمع كرده است؛ معمولاً خطوط توليد و ماشين‏ آلات‏شان را خودشان مي‌سازند. طرح‌هاي مهمي براي توليد مصالح مُدرن در ساختمان با تكنيك قابل‏قبول دارند. برنامه توليد مفتول مغز فولادي و خط توليد ورق گالوانيزه و حلب را در دست اقدام دارند. از بخش‌هاي مختلف بازديد و در جمع مديران و كاركنان صحبت كردم.
از آنجا براي افتتاح كارخانه توليد صافي دياليز، به محل كارخانه سرنگ‏سازي هلال احمر رفتيم؛ در سالن همان واحد ساخته‌اند. خانم [شفیقه] رهيده توضيح داد. در مقابل خريد نياز يك‏ساله مصرف صافي دیالیز از سازندة آن- كه حدود 19 ميليون مارك است- تمامي ماشين‏آلات و تكنولوژي را مجانی گرفته‌اند كه كار مهمي است. سال‌هاي سال، اين خريدها بدون چنين امتيازي انجام مي‌شده. از خط توليد بازديد كرديم؛ بيش از نياز كشور است. در اجتماع مديران و میهمانان، دكتر [سیف‏الله] وحيد [دستجردی، رییس سازمان هلال‏احمر] صحبت كرد و سپس خانم دكتر [نسرین] معظمي، [مدیر گروه بیولوژیکی سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی]، توضيحاتي دربارة طرح بيوتكنولوژي داد كه در همان‏جا در حال اجرا است و من هم صحبت مفصلي كردم.
ساعت دو و نیم به دفترم رسيدم. تا شب‏كارها انجام شد. شب، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، جلسه با چند مصوبه داشت.

 

 

سال ۱۳۷۵
تا ساعت نُه و نیم صبح كارها انجام شد. اخوى محمد، [معاون اجرایی رییس‏ جمهور]، براي گزارش بازسازى و تنظيم بازار آمد. آقاى [حسین] مرعشى، [نماینده کرمان] آمد و خبر داد مجمع روحانيون مبارز، تصميم گرفته‌اند در انتخابات شركت كنند و آقاى [میرحسین] موسوى هم احتمال نامزدشدنش منتشر شده است.
آشيخ عباس پورمحمدى آمد. از دشمنى‌ها و فحاشى‌هاى آشيخ محمد [هاشمیان]، [امام‏ جمعه رفسنجان]، شكايت داشت و براى رفع اختلاف اظهارآمادگى نمود. آقايان [سیدمحمد] ميرمحمدى، [دبیرکل سازمان اموراداری و استخدامی] و [محمدرضا] دهقانى، [معاون امور تشکیلات و روش‏ها] آمدند. دربارة تكليف قانونى تهيه لايحه اصلاح ساختار نظام ادارى كشور، نظر خواستند. گفتم براساس كارشناسى و بدون ملاحظات سياسى اقدام شود.
آقاى [عبدالحمید باقری] بنابى، از علماى تبريز و نماينده مجلس آمد. تلاش‏ كرد، من را براى پذيرفتن مجدد مسئوليت رياست‏ جمهورى قانع كندكه مثل گذشته جواب منفى شنيد. با استدلال، سعى‏ كردم او را قانع كنم؛ نمى‌دانم قانع شد يا نه. دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رییس‏ جمهور] آمد. راجع به امور جارى و مسأله مجمع تشخيص مصلحت نظام با شكل جديد و نیز انتخابات رياست‏ جمهورى مذاكره شد.
عصر براى مذاكره با ریيس‏ جمهور سيرالئون به سعدآباد رفتم. از سفر به اصفهان و ديدن فولاد مباركه و آثار باستانى این شهر و نيز نمايشگاه [بین‏ المللی صنعت و بازرگانی] تهران، سخت تحت‏ تأثير عظمت ايران قرار گرفته است. جواب سرهنگ قذافى را كه امروز از ليبى توسط آقاى خوانسارى، [سفیر ایران در لیبی] مخابره شده، به او دادم. قذافى با پيشنهاد حمايت و جلوگيرى از شورش شورشيان موافقت كرده و خواسته، متقابلاً نيروهاي مخالفی كه در سيرالئون هستند، اخراج شوند؛ پذيرفت، اما [به‏ شرطی که] بعد از حصول توافق اجرا شود. قرار شد از وزارت امورخارجه پيگيرى كنند. انتظار دارد در دادن اسلحه و موتور و برق و...، تعدادي هم هديه باشدكه گفتم كمك‌هاى خارجى ما، بايد به تصويب مجلس برسند؛ اما در معامله مى‌توانيم تخفيف بدهيم. چندين موافقت‏نامه در حضور ما امضا شد. مراسم رسمى بدرقه انجام گرفت. قرار است ساعت چهار صبح پرواز كنند.
به خانه آمدم. ياسر هم اينجا بود. از وضع تحصيلی‏‌اش پرسيدم؛ راضى است. در گزارش‌ها ادامه جنگ طالبان با [احمدشاه] مسعود و احتمال درگيرى با [عبدالرشید] دوستُم و مخالفت صريح روسيه و كشورهاى مشترك‏ المنافع با حاكميت طالبان، موردتوجه است.

 

 

سال ۱۳۷۶
ساعت چهار و نیم صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. بعد از نماز، گزارش مذاکرات سـران نظامى و انتظامى رژیم گذشته در سـال 1357 پـس از اوج مبـارزه را خوانـدم کـه مـستأصل شده‌اند و نمى‌توانند راه حل پیدا کنند.

سـاعت هفـت صـبح بـه سـوى جلفـا حرکـت کـردیم. دکتـر [عیـسی] کلانتـرى، [وزیـر کشاورزي] هم به ما پیوست. در مسیر از طرح توسعه دشت شیب‌لو بازدید کردیم. دو سـال پیش، مرکز پمپاژ آن را افتتاح کرده ام. این بار از مزارعى که توسط تعـاونى ایثـارگران کـه 1300 هکتار زمین گرفته و مقدارى را به کـشت دانـه هـاى روغنـى اختـصاص داده و نیـز از شهرکى که براي اسکان 4000 عشایر همان جا می‌سازد بازدید کردیم. روسـتایان شیب‌لـو هم جمع شدند و خواسته‌هایی داشتند ؛ منجمله گرفتن مسکن در شهرك عـشایر و تخفیـف آب‌بها‌.

براى دیدن سد ارس رفتیم. این سـد، قبـل از انقـلاب بـا مـشارکت شـوروى سـاخته شـده است. مردم شهرك ارس که به استقبال آمده بودند، خواهان تأمین آب کشاورزى و اشتغال بودنـد . از سـاحل ارس حرکـت را ادامـه دادیـم. بخـشى از جـاده نوسـاز، خـاکى اسـت و خودروهاى زیادى از آذربایجان براى بردن کالا به نخجوان از آن عبور مى‌کنند.

از یک پاسگاه مرزى بازدید کردیم. سپس کلیساى خیلى قدیمى استپانوس را دیدم که در ساحل ارس در قرن سوم هجرى ساخته شده و یکى از سه کلیساى مهـم باسـتانى ارامنـه است. [آقاي نشان توپوزیان ]، خلیفه کل ارامنه آذربایجان و [آقاي وارتان وارتان یان] نماینده آنها در مجلس و جمعى از بزرگان ارامنه هم آمده بودند. توضیحاتى دادند و از بخشهـاى مختلف بازدید کردیم. میراث فرهنگى مشغول ترمیم خرابى‌هاست. قبلاً در زمـان قاجاریـه، توسط عباس میرزا بازسازى شده است. چشمه آبى و مقدارى هـم درختـان قـدیمى دارد. دو لوح از سوى شوراى‌عالى خلیفه گرى ارامنه ایران به من هدیه کردند.

به جلفا رفتیم. مردم هادى شهر [= گرگر ،] مرکز جلفا، اسـتقبال گرمـى داشـتند. در مـصلا سخنرانی کردم. پس از سخنان امام جمعه، از من به خاطر شهرستان کردن آنجـا و تأسـیس منطقه ویژه اقتصادى و بازارچه مـرزى تـشکرکردند و بـراى اشـتغال و بهبـود آب اسـتمداد نمودند.

از آنجا به گمرك جلفا رفتیم. از بخش هاى مختلف بازدیدکردم؛ خیلـى وسـیع - حـدود 500 هکتار با انبارهاى مناسب است . زمانى که راه آهن شوروى به ایران فعال بـوده ، اینجـا خیلى پررونق بود و جلفا از همین رهگذر توسـعه یافتـه اسـت و اکنـون بـا قطـع راه آهـن بـا جنگ قره باغ از رونق افتاده است. تعداد کمى قطـار از تبریـز و یـا نخجـوان وارد مـى شـود کالاهاى ورودي از ارمنستان را هم براى ترخیص، به این گمرك مى‌آورند.

از بازارچه مرزى بازدید کردم و با کسبه خودمان و مردم نخجـوان مـذاکره نمـودم. از پـل بزرگ عبور راه‌آهن روی ارس بازدیدکردیم. پل، معلق و بدون ستون است. سپس روى پل چوبى رفتیم رییس گمرك آذربایجان آمد و خواهش کرد از شهر جلفاى نخجوان بازدیـد کنم؛ پذیرفتم. سوار ماشین من شد و به شهر رفتیم که پشت گمرك و کنار ارس اسـت. در خیابانهاى شهر گشتیم . خیلى خلوت و سوت و کور و مخروبه است. با اینکه ۲۰ هزار نفر جمعیـت دارد خلـوت بـود. مغـازههـا خـالى و فقـط کمـى‌کالاهـاى ایرانـى مـى‌فروختنـد .

درخواست نمود که اجازه ورود افراد بیشترى از مـردم آذربایجـان بـه ایـران بـراى تجـارت بدهیم. یک سکه بهار آزادى به او هدیه دادم.

به سوى تبریز حرکت کردیم. در مـسیر آقـاى [یحیـی] محمـدزاده ، اسـتاندار جدیـد آذربایجان[ شرقی] گزارش وضع آذربایجان شرقى را داد و از کم شدن نفوذ مردمى آقـاى [مجتهدمحسن ] شبسترى، [امام جمعه تبریز ] نیز گفت. سـاعت چهـار و نـیم بعـد از ظهـر بـه فرودگاه تبریز رسیدیم. آقاى شبسترى و بعضى از مدیران اسـتان بـه اسـتقبال و بدرقـه آمـده بودند. مصاحبه کوتاهى انجام دادم و بلافاصله به سوى تهران پروازکردیم.

ساعت پنج بعد از ظهر به خانه رسیدم. جمعى از بستگان جمع بودند. آش رشتهاى بـا آنهـا در حیاط منزل صرف شد. مسابقه فوتبال ایران ـ قطر را دید ؛ سه بر صفر پیروز شـدیم و در رأس گروه یک در مسابقات جهانى قرار گرفتیم. از کـامپیوتر ،گزارشهـاى دو روز گذشـته را خواندم. هنوز مسأله قرارداد شرکت توتال فرانسه [در منطقه پارس جنـوبی] مـورد توجـه است.

نظرات بینندگان