حسین انصاریراد درباره اظهارات اخیر برخی از روحانیون در تریبونهای رسمی کشور اظهارنظر کرد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای انصاریراد، روزهای پایانی هفتهای که گذشت، اظهاراتی نامتعارف درباره برخی مسائل دینی و سیاسی منتشر و با واکنشی گسترده ازسوی افکار عمومی و حتی برخی مسوولان مواجه شد. به عنوان مثال آقای علمالهدی در سخنانی گفتهاند که تبعیض جنسیتی را خدا آفریده و علما دوچرخهسواری زنان را حرام میدانند.
والله حرام نیست! من قسم خوردم که والله حرام نیست. چیزی که آقای علمالهدی فرمودهاند به نظر من حرف بسیار نارسایی است؛ دوچرخهسواری را هیچکس حرام نکرده است. کدام مجتهد جامعالشرایطی مثل آقای سیستانی یا کسی که واقعا اعتبار مرجعیت داشته باشد، گفته که دوچرخهسواری حرام است؟! این کار ابدا حرام نیست، موتورسواری یا دوچرخهسواری به هیچوجه حرام نیست. لِم تُحرِّمُ ما أحلّالله لک؟! چرا شما چیزی را که خدا حلال کرده، حرام میکنید؟
از اینکه بگذریم، مساله جنسیت است. در قرآن مجید هیچ کجا الگوی مومن را به صراحت نداریم؛ مگر درباره زنان. در آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم آمده است: «وضربالله مثلًا لِلّذِین آمنُوا امْرأت فِرْعوْن إِذْ قالتْ ربِّ ابْنِ لِی عِنْدک بیْتًا فِی الْجنّهِ ونجِّنِی مِنْ فِرْعوْن وعملِهِ ونجِّنِی مِن الْقوْمِ الظّالِمِین. (۱۱) ومرْیم ابْنت عِمْران الّتِی أحْصنتْ فرْجها فنفخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا وصدّقتْ بِکلِماتِ ربِّها وکُتُبِهِ وکانتْ مِن الْقانِتِین (۱۲)» که ترجمه آن میشود «و برای کسانی که ایمان آوردهاند خدا همسر فرعون را مثل آورده، آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱). و مریم دخت عمران را همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود (۱۲)» بنابراین در قرآن مجید یکجا نمونه یک انسان مومن کامل معرفی شده و آن نمونه عبارت است از زن فرعون و حضرت مریم. قرآن مجید میگوید اگر میخواهید الگوی مومن را مشاهده کنید، زن فرعون را مشاهده کنید؛ مریم را مشاهده کنید که پاکیزه زندگی کرد و خداوند عیسی را به او روزی کرد. ما در هیچ بخشی از قرآن مجید نداریم که یک مرد را به عنوان الگو معرفی کند، فقط زن را به عنوان الگویی به تمام معنا معرفی میکند. از اینکه بگذریم در جای دیگری از قرآن آمده «یا أیُّها النّاسُ إِنّا خلقْناکمْ مِنْ ذکرٍ و أُنْثی و جعلْناکمْ شُعُوباً و قبائِل لِتعارفُوا إِنّ أکرمکمْ عِنْدالله أتْقاکمْ إِنّالله علیمٌ خبیرٌ» یعنی ما شما را از زن و مرد با شعوب و هویتهای مختلف خلق کردیم و هیچکس بر کسی ترجیح ندارد، نه مرد بر زن و نه زن بر مرد و نه مرد بر مرد و نه زن بر زن، مگر به تقوا! این دیدگاه برای جنسیت امتیازی در نظر گرفته باشد، دستکم به این عنوان که میگویند، در قرآن مجید نیست. پس این حرف نادرستی است و سوار شدن زنان بر دوچرخه به هیچوجه حرام نیست و هیچ فقیه فهمیده و عاقل و درستی، هیچ دلیلی بر حرام بودن دوچرخهسواری زنان ارایه نکرده؛ لذا مایه تعجب است که آقایون چنین مواضعی را مطرح میکنند، این اظهارات، بهروشنی بدعت در دین خداست.
کنار این اظهارات آقای علمالهدی، آقای صدیقی هم گفتهاند که «علت پیدایش کرونا، گناهان مردم است» که این اظهارنظر هم واکنشی گسترده داشت؛ نظرتان درباره این دیدگاه چیست؟
خداوند با صراحت گفته که «إِنالله لا یغیرُ ما بِقوْمٍ حتی یغیرُواْ ما بِأنْفُسِهِمْ» یعنی سرنوشت هر کشور و انسان و جامعه و ملتی دست خودش است، به اندازهای که از علم و قوانین حیات پیروی کند به همان نسبت از مزایای حیات بهرهمند است و هر جامعهای که از قوانین حیات منحرف شود و از دانش و علم و کارشناسی کنار برود، گرفتار بیماری میشود. ما در گذشته آبله داشتیم، ولی علم آمد و آبله را از بین برد. این امراض عفونی که انسانها را در گذشته میکشت، امروز با داروها و درمانهای جدیدی که بشر اختراع کرده، از بین میروند. البته گناه در ذات خود عیبهایی دارد؛ اگر یک انسانی قتل میکند، طبیعتا به دنبال آن مشکلاتی دارد، اگر جامعهای نظم را برهم میزند، مشکلاتی برای آن جامعه به وجود میآید، اگر جامعهای گرفتار کارهای غیراخلاقی است و حقوق یکدیگر را رعایت نمیکنند، ابتلائاتی دارد. اما اینکه بخواهیم این حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و کرونا و امثال اینها را به گناه ارتباط دهیم، غیرعلمی است و برخلاف علم و عقل است. اسلام دین عقل و علم و کارشناسی است و این حرفها واقعا خلاف عقل است. معتقدم نباید به هر روایتی استناد کرد. ما روایات موضوعه و مجعول بسیاری داریم که به واقع تعدادشان کم نیست. بشر مرهون درجه عقل، کارشناسی، علم و دانش خودش است و به هر نسبتی که از این مزایا استفاده کند، از نتایج آن بهرهمند میشود و به هر نسبتی که در مساله کارشناسی و علم و تخصص و دانش نقص داشته باشد، گرفتار بیماری میشود و من این اظهارات را مایه تزلزل دیانت مردم و مایه تردید در حقیقت دیانت میدانم.
به نظر شما، آیا نباید واکنشی از جانب مراجع و روحانیون نسبت به این مسائل صورت گیرد؟
بله اما حسابی در کار نیست؛ چون بسیاری از آقایان که اظهارنظر میکنند، کارشناس نیستند و قرآن را بلد نیستند. من خودم شنیدم که یک آقایی با اشاره به آن دعای حضرت ابراهیم که میفرماید «من ذریه خودم را در یک وادی غیر زر قرار دادم، تو اینها را محبوب مردم قرار ده»، گفته که منظور حضرت ابراهیم در اینجا به جای «تهْوِی إِلیْهِمْ» که در آیه آمده، «تهوی الی الولایه» بوده است. این قطعا تفسیر قرآن به رای است و کسی که قرآن را به رای تفسیر کند، در روایات کاملا موجود است و یقینا مساله از این قرار است که «فلیتبوأ مقعده من النار» یعنی جایگاه آن در آتش است. کسی که قرآن را به نظر خودش تاویل کند، جایگاهش در آتش است. شخصا در یک برنامه تلویزیونی دیدم که آن آقا «تهْوِی إِلیْهِمْ» را به معنی «تهوی الی الولایه» تفسیر میکرد. کجای آن، این معنی را میداد؟تهوی الیهم یعنی محبوب مردم قرار بوده و این ظاهر و باطن مفهوم این آیه است. منظور من این است که بسیاری از افرادی که امروز تریبون در اختیار دارند، از موازین اسلام خبر ندارند و قرآن را بلد نیستند و همان اجتهاد متعارف کلاسیک را هم بلد نیستند و برای همین هرچه دلشان میخواهد درباره دین میگویند.
به نظر شما راه مقابله با چنین اعلام موضع و اظهارنظرهایی چیست؟
مدیریت کشور باید میزان و مقرراتی برای اظهارنظر درباره مسائل دینی قرار دهد؛ یعنی به هرکسی اجازه ندهد که هرآنچه دلش میخواهد بگوید. ما مثلا کتاب «بحارالانوار» را داریم که همه میدانند روایات مجعول نیز در آن وجود دارد و البته روایات صحیحی هم دارد. اینکه جایز نیست هرکس یک روایت مجعولی را از این کتاب بردارد و به اسم دین بیاورد؛ این کار بدعت است و بدعت از گناهان درجه اول و بزرگ است. نسبت دادن امری که مربوط به دین نیست، بدعت است؛ بنابراین مدیریت علمی کشور بهرغم مشکلاتی که در همین حوزه نیز داریم، باید میزان و مقرراتی قرار دهد تا افرادی که اظهارنظر میکنند، براساس آن میزان مطرح شود تا قابلقبول باشد. دستکم این اظهارات باید در چارچوب سنت و اجتهاد کلاسیک متعارف قابلقبول باشند؛ چراکه اظهارات خارج از این میزان، خارج از میزان دین است و بدعت محسوب میشود.
منبع: اعتماد