پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ از کمال خستگیِ دیروز، امروز سوار نشدیم. در منزل توقف شد. ناهار خوردیم. بعضی کاغذها خوانده، احکام به شهر نوشتم. دبیرالملک آمد. عینالملک، حاجی میرزاعلی، امینالملک و غیره بودند. به حاجی میرزاعلی گفتم «با دبیرالملک بحث کن.» گفت: «سحر اشیکدَه بیزارت قویموشم [سحر نزدیکه، یک چیزهایی گذاشتم.] بروند پیدا کنند.» هیچ نفهمیدم منظور از این حرف چه بود.
بعد از ناهار حکیم روزنامه خواند. بعد از آن باز قدری از کاغذهای صندوق خوانده، حُکم میکردیم. سیاچی آمد گفت: «قوچ زخمی دیروزی را آوردند.» بسیار ذوق کردم. رحمتالله، ملا حسن دونایی، برادر ابراهیمبیک، [و] آدم دیگرِ میرشکار قوچ را آوردند. سرش را هم نبریده بودند. دیشب حرام شده بوده است. رحمتالله گفت: «در ماهورهای دستِ راستِ قنات باغکموش ردِ دیشب را بردم دیدم در دره مرده است، آوردم.» قوچ بزرگ هشتساله سینهسیاهی بود. انعام دادم.
بعد از آن پیشخدمتها را گفتم تختهبازی کرده، بیست تومان هم پول دادم. حسینخان و محقق یک طرف. علیرضاخان، محمدعلیخان، عکاسباشی طرفی؛ حسینخان بُرد. بعد از بازی قدری عکس دوربین نگاه کردم. جهانسوزمیرزا دو طرلان [و] دو قزل فرستاده بود، عینالملک آورد. قوش طیقون که پیش حاج علینقی است به عینالملک بخشیده شد، پیشکشی سردار بود.
آقا علی از ساوه، طرلان [مرغی از جنس باز شکاری – انتخاب] جُوره طولکی خوبی فرستاده بود. میرشکار که با حسن طرشتی برای پلنگ رفته بودند آمد. عصری رد پلنگ را میرشکار برده بود به هرده ماهور و غیرههای بالای حصارامیر. پیدا نکرده بود برگشته بود.
شب بعد از شام قُرُق شد. حکیم [و] یحییخان آمدند روزنامه دُنکن را حکیم خواند. محمدعلیخان میگفت: «خبر از شهر آوردهاند پسر علیرضاخان بدحال است.» ساریاصلان چند روز است ناخوش است.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۸۹ و ۹۰.