هاآرتص در گزارشی به قلم اودی ایونتال و راز زیمیت، تحت عنوان «توافق جامع با ایران را فراموش کنید چرا که یک توهم است» نوشت: دو واقعه مهم اخیراً پروژه هستهای ایران را دوباره در مرکز توجهات بین المللی قرار داد. اولین واقعه ترور محسن فخری زاده دانشمند هستهای ایران بود که چهره غالب برنامه هستهای این کشور به حساب میآمد و دیگری مصاحبهای بود که جو بایدن رئیس جمهور منتخب آمریکا با نیویورک تایمز انجام داد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده: بایدن در این مصاحبه قصد خود را برای پیوستن مجدد به توافق هستهای با ایران و رفع تحریمهای اعمال شده توسط رئیس جمهور دونالد ترامپ تکرار کرد. نخست وزیر بنیامین نتانیاهو با عجله هشدار داد که بازگشت به یک توافق ناقص، همانطور که وی بارها گفته، اشتباه خواهد بود. نتانیاهو بار دیگر تأکید کرد که این توافقنامه نه تنها راه ایران برای رسیدن به بمب اتمی را مسدود نمیکند، بلکه به تهران امکان میدهد تا کارزار ترور، اشغال و ویرانی در سراسر خاورمیانه را ادامه دهد. کارشناسان مختلف در اسرائیل و آمریکا میگویند که هر توافق نامهای با ایران که فقط به حوزه هستهای بپردازد، اما با تهدیدهای دیگر ایران مقابله نکند، ناپایدار و محکوم به شکست است.
گابی اشکنازی، وزیر امور خارجه اسرائیل نیز گفت که اسرائیل باید دولت بایدن را متقاعد کند تا پیوندی بین مسئله هستهای و برنامه موشکی ایران و حمایت این کشور از تروریسم ایجاد کند.
الیوت آبرامز نماینده ویژه ترامپ در امور ایران نیز گفت که مذاکرات با تهران باید همه نگرانیها را در برگیرد. رسیدن به توافقی با ایران که تمام مولفههای تهدید را در بر بگیرد، در واقع منافع عمیق تر اسرائیل را تأمین می کند. تقاضا برای پیوند دادن همه مسائل با یکدیگر، این تصور را تقویت می کند که اسرائیل در سالهای اخیر با تأکید بر پروژه موشکی دقیق حزب الله، تأکید خود را بر روی مسئله هستهای برای متوقف کردن حرکت های ایران در منطقه منحرف کرده است. این یک ترتیب اشتباه از اولویتها است. بدون شک مسلح شدن دشمنان اسرائیل با موشک یک تهدید استراتژیک محسوب می شود. با این وجود، دستیابی ایران به سلاح هستهای بسیار خطرناک تر است و باید همچنان در راس اولویتهای ملی اسرائیل باشد.هستهای شدن ایران ممکن است منجر به تغییر اساسی در قوانین منطقهای شود و این خطر بزرگی است. بر خلاف موفقیت اسرائیل در کاهش سرعت دستیابی ایران به سلاح اتمی، حداقل به طور موقت، استقرار نظامی ایران در منطقه و تلاش برای مسلح کردن حزب الله به سلاح های پیشرفته، توانایی اسرائیل در مقابله با هسته ای شدن ایران و با هزینه کمتر را به طور قابل توجهی در طول زمان کاهش داده است.
حتی اگر ایران برای گفتگو درباره مسائل منطقهای آماده باشد، انتظار میرود خواسته های خود را در جریان مذاکرات مطرح کند. به عنوان مثال، محدود کردن فعالیت اسرائیل در سوریه و لبنان و حضور آمریکا در عراق و خلیج فارس یکی از این خواستهها است. پیش بینی میشود مذاکرات جدید این امکان را برای ایران فراهم کند تا برنامه هسته ای خود را به شکلی پیش ببرد که قدرت بیشتری در مذاکرات برای آن فراهم کند. علاوه بر این، حتی اگر ایران رسماً موافقت کند که سیاست منطقه ای خود را محدود کند، اجرای آن بسیار دشوار خواهد بود، به ویژه اینکه ترجیح سنتی این کشور همیشه استفاده از گروههای نیابتی بوده است.
مهمتر از آن، حتی در صورت عدم ادامه حمایت ایران از این گروهها، تردید وجود دارد که این توافق نامه راه حل معقولی برای چالش هستهای باشد چرا که ایران احتمالا در ازای مصالحه در سیاستهای منطقهای خود خواستار امتیاز غرب برای برنامه هستهایاش است. خود اسرائیل و آمریکا سالها با درخواست تهران مبنی بر گنجاندن مسائل منطقهای در مذاکرات مخالفت کرده بودند.
نکته اصلی این است که تصمیم گیرندگان در اسرائیل باید از این توهم که یک توافق جامع بر ایران تحمیل میشود، فاصله بگیرند. چنین توافقی واقع بینانه نیست و پایبندی به این خواستههای حداکثری تنها اسرائیل را از هدف اصلیاش یعنی متوقف کردن برنامه هستهای ایران و رفع نقایص جدی توافق هسته ای دور میکند.