إیاد الدلیمی در العربی الجدید نوشت: همزمان با فرا رسیدن اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد و توسط آمریکا، تهدیدات بین تهران و واشنگتن به اوج خود رسیده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: پس از آنکه سفارت آمریکا در بغداد در معرض حمله موشکی قرار گرفت، تحرکات نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس آغاز شد، که ظاهرا هدف از آن زمینه سازی برای وارد کردن یک ضربه به ایران یا شبه نظامیان وابسته به آن بود.
به دنبال تهدیدات امریکا، پاسخ ایران آمد که تهدید به گرفتن انتقام ترور سردار سلیمانی کرده و بارها تاکید نمود که در ماجرای بمباران سفارت آمریکا نقشی نداشته است.
ایالات متحده آمادگی نیروهای خود در عراق را افزایش داده و بمب افکن هایش را مستقر نموده است. در مقابل، شاهد تحرکات ایران هستیم، همانطور که دو مسئول نظامی ایرانی از جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک بازدید کرده و از آمادگی برای هر گونه حمله آمریکا صحبت کردند. چه بسا منظور ایران از اظهارات مسئولانش در جزیره ابوموسی رساندن این پیام است که اگر مورد حمله آمریکا قرار بگیرد، به امارات ضربه میزند، این اقدام ایران با هدف منصرف کردن متحدان آمریکا در خلیج فارس از هر گونه نیتی برای کمک به ایالات متحده در راستای حمله به تهران است.
تهدیدات متقابل ایران و آمریکا امر تازهای نیست و از سالها پیش وجود داشته است، آنچه که پیش از خاموش شدن آتش، بار دیگر شعله ور میشود. هر دو دولت حدود و قواعد بازی در این منطقه همواره مشتعل را به خوبی میدانند و سعی میکنند به بازی لبه پرتگاه ادامه دهند، بدون آنکه در آن گرفتار شوند، چرا که هر جنگی در این منطقه نتایج غیر قابل پیش بینی را به دنبال دارد، بویژه با توجه به اینکه هر دو طرف واشنگتن و تهران از کارت های بازی برخوردار هستند.
بله، سیاست لبه پرتگاه خطرناک به نظر میرسد، به این دلیل که هر اشتباهی منجر به سقوط در پرتگاهی میشود که ابعاد و عمق آن مشخص نیست، اما واشنگتن و تهران میدانند که به یکدیگر نیاز دارند، از ماجرای حضور آمریکا در عراق که ایران سهم مستقیمی در آن دارد تا ائتلافهای غیر علنی برای اداره جنگ با داعش در عراق و دیگر تفاهمهای غیر مکتوب، برای اداره تفاصیل بازی در سوریه.
اما یک متغیر جدید وارد منطقه شده و درست وسط بازی آمریکا و ایران قرار گرفته، که همان اسرائیل، رژیم اشغالگر است و با عادی سازی با امارات و بحرین توانست به انبار باروت نزدیک شود، متغیری که میتواند باعث تخریب بازی آمریکا و ایران شده و شعله ور شدن فتیله جنگ میان این دو را سرعت ببخشد.
اسرائیل تلاش میکند پیش از روی کار آمدن بایدن، ترامپ را وارد این جنگ کند، همانطور که در طول چهار سال گذشته روی این موضوع تمرکز زیادی داشت، اما ترامپ با وجود تمام اقدامات و خدماتی که برای دولت اشغالگر کرد، وارد این بازی نشد و شاید مهمترین خدمت رئیس جمهور آمریکا به نتانیاهو، انتقال سفارت واشنگتن به قدس شریف و کمک به عادی سازی روابط با دولتهای عربی بود.
وجود تل آویو در بازی ایران و آمریکا این بار با پوشش عربی خواهد بود، چرا که طبق گزارشهای عبری، امارات در حال بررسی یک پایگاه اسرائیلی در آبهای خلیج فارس است و براساس اعلام ایران، این اقدام به معنای تجاوز به امنیت ملی آن است، بدین معنا که اسرائیل دیگر نیازی به حضور شخصی مثل ترامپ در کاخ سفید ندارد تا بتواند نقشههای خود در مورد محاصره تهران و فشار بر آن را اجرایی کند، چرا که به لطف عادی سازی میتواند حضور مستقیمی در منطقه داشته باشد.
اسرائیل احتمالا سعی میکند در صورت نیاز دولت بایدن را تحت فشار قرار دهد، بویژه در صورتی که بایدن به دنبال زمینه سازی برای توافق هستهای جدید با ایران باشد، به این معنا، بازی ایران آمریکا که از ۱۵ سال پیش تا کنون ادامه دارد، هر لحظه ممکن است خراب شود و در ادامه، گفتگوهای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای سرد کردن آتش این مقابله نتیجهای نخواهد داشت، بخصوص اگر پرچمهای اسرائیل در آبهای خلیج فارس به اهتزاز درآید.