arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۰۱۴۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۴ - ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۱

ماجراي ازدواج بيوه 52 ساله باجوان دانشجو

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه ایران نوشت: زني 52 ساله ام که پس از سال ها زندگي مشترک از شوهرم طلاق گرفتم و براي گذران زندگي و به خاطر اينکه به کار و تلاش سرگرم شوم، يک دفتر مشاور املاک راه انداختم. يک روز که سرگرم کار بودم جواني وارد دفتر شد و از من تقاضاي کار کرد. دانشجوي رشته پزشکي دانشگاه آزاد بود و مي گفت براي تامين مخارج تحصيلش مي خواهد کاري پيدا کند. پسري سر به زير و آرام به نظر مي رسيد و شرم و حيا از سر و رويش مي باريد. دلم براي اين جوان محجوب و جوياي کار سوخت و از سر دلسوزي او را به استخدام دفتر مشاور املاکم درآوردم.

چند ماهي که کار کرد، فهميدم پسري پرتلاش و فعال است و همين تلاش در کارش باعث شده بود در يک ترم از تحصيلش دچار مشکل شود. به خاطر همين موضوع تصميم گرفته بود از کار در دفتر مشاور املاک منصرف شود.

اين جوان خوش​سيما و محجوب در همان چند ماه توجه من را به خود جلب کرده بود. با شنيدن خبر استعفايش بشدت ناراحت و غمگين شدم. همسر سابقم به خاطر اينکه باردار نمي شدم مرا طلاق داده بود و همين قضيه باعث شده بود از همه مرد ها فاصله بگيرم و تصميم داشتم هرگز ازدواج نکنم اما شرم و حياي اين دانشجوي 23 ساله باعث شده بود در سن 52 سالگي، خاطرخواه و دلبسته او شوم. به همين خاطر تصميم گرفتم با او حتي به طور موقت ازدواج کنم تا پس از شروع زندگي مشترک مان، تمام اموال و ثروتم را زير پايش بريزم و دارايي ميلياردي ام را وقف او کنم.
    در واقع همين هم شد و او هم بعد از مدتي مِن و مِن کردن با ازدواج موقت (صيغه) موافقت کرد و من پس از 15 سال زندگي در تنهايي، اين بار با پسري ازدواج کردم که 29 سال از من کوچکتر بود و من هم ديوانه وار دوستش داشتم و مي خواستم تمام زندگي​ام را به زير پايش بريزم.
    در تمام دوران دانشجويي اش تمام هزينه هاي زندگي و دانشگاهش را قبول کردم تا اينکه او پس از گذشت 6 سال، پزشک قابلي شد که ديگر مي توانست پول خوبي دربياورد و روي پاي خود بايستد.
    اما اين بار او ديگر همان جوان 23 ساله ساده شهرستاني نبود، بلکه پزشکي بود که 6 سال دانشگاهش را در تهران درس خوانده بود و بسيار زرنگ و در واقع از نظر مالي نيز بي نياز شده بود. مي خواست به يکباره و بدون اطلاع من خودش براي آينده اش تصميم بگيرد.
    او بلافاصله پس از فارغ​التحصيلي اش از يکي از همکلاسي هايش خواستگاري کرد و آنها با يکديگر ازدواج کردند.
    با شنيدن خبر ازدواجش به يکباره شوکه شدم. من که تمام احساسات و عواطفم به وسيله همسر موقتم ناديده گرفته شده بود تصميم گرفتم از او شکايت کنم، چرا که احساس مي کردم به عنوان همسر اين جوان داراي حق و حقوقي هستم که توسط او ناديده گرفته شده است.
    
    نظر قانون درباره ازدواج موقت
    خانم ليلاحبيب​زاده کارشناس حقوق در اين باره مي گويد: متعه يا ازدواج موقت از نظر حقوقي به نوعي پيوند زناشويي گفته مي شود که با خواندن صيغه محرميت جاري شده و داراي مدت و زمان مشخصي از يک يا چند روز تا چند ماه و سال و در بلند ترين مدت آن 99سال است.
    زوجين در خصوص مدت ازدواج​شان قبل از جاري شدن صيغه محرميت با يکديگر يا دادن مهريه اي معين توافق مي کنند و در ازدواج موقت در صورت تولد فرزند والدين مانند ازدواج دائم در قبال فرزند خود مسئول هستند.
    خانم حبيب​زاده از متفاوت بودن شرايط جدايي يا طلاق در ازدواج موقت با ازدواج دائم مي​گويد: در ازدواج موقت در صورت تمايل هريک از طرفين به جدايي، صيغه طلاق يا به وسيله طرفين يا در يکي از دفاتر ازدواج و طلاق جاري مي شود و در صورت ترک منزل به صورت دائم يا مفقودي يکي از طرفين، اصل بر بذل مدت و جدايي است.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۳
0
3
خدا شانس بده!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۶
1
5
خب طبیعیه سرکارخانم . انتظار داشتید جناب آقای دکتر جوان تا آخر عمر شما را که جای مادربزرگشان هستید تحمل کنند ؟؟؟
نظرات بینندگان