arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۰۴۲۲
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۱۴ - ۱۲ فروردين ۱۴۰۰

حکایت بیگانه هراسی مخرب در ایران / چرا نداشتن رابطه با ابرقدرت های غرب و شرق، نه تنها برای ایران ضایعه بلکه فاجعه است؟

سیدهادی برهانی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران با ارسال یادداشتی برای «انتخاب» نوشت: یک بخش بزرگ از ملت شرق گرایان و بخش دیگر غرب گرایان را خائن بحساب می آورند اما در واقع معیار هردو برای خیانت سنجی یکی و متاثر از گفتمان افراطی بیگانه ستیزی است که به بهانه استقلال کشور و عدم وابستگی به شرق و غرب میدان دار شده است.....بدون رابطه ای معقول و متعادل با قدرتهای جهانی ایران نمی تواند گلیم خود را از آب بکشد. این واقعیت در همه صحنه ها و عرصه ها در کشور مشهود است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سیدهادی برهانی: امضای سند همکاری راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین سروصدای زیادی در کشور ایجاد کرده است. اخبار منتشره و حال و هوای شبکه های اجتماعی حاکی از نارضایتی و مخالفت گسترده با سند مزبور است. بخش قابل توجهی از این مخالفتها را می توان به نارضایتی قدرتهای غربی از این تحول راهبردی در روابط ایران و قدرتهای شرقی نسبت داد. تحلیل محتوای رسانه های نزدیک به قدرتهای غربی به خوبی نشان می دهد، این سند هدف حمله و انتقاد شدید آنها قرار گرفته است.

اما این همه ماجرا نیست. بخش عمده مخالفتها داخلی است و ریشه در نارضایتی و مخالفت واقعی بخشی از مردم با سند مزبور دارد. این مخالفتها مسئولان مربوطه در کشور را بشدت تحت فشار قرار داده است. ریاست جمهوری، شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه در زیر فشار این مخالفتهای گسترده تلاش دارند این اقدام خود را توضیح دهند. تلاش می کنند به مردم اطمینان دهند کار درستی انجام شده است. تلاش می کنند به شبهات پاسخ دهند. به خوبی می دانند اعتبار مردمی آنها از ناحیه این مخالفتها در معرض خطر قرار گرفته است.

مخالفان همکاری راهبردی ایران و چین هنوز از جزئیات سند مربوطه – که منتشر نشده است – آگاهی ندارند اما برای ابراز مخالفت نیازی به آن نمی بینند. از نظر آنها نزدیکی راهبردی به یک قدرت خارجی، وصل کردن آینده ۲۵ ساله کشور به روابط با یک قدرت استعماری و چنین اعتمادی به بیگانگان منفعت طلبی که جز به منافع خود نمی اندیشند، نقض اصل نه شرقی نه غربی، افتادن در چاه شرق گرایی، خیانت به استقلال کشور و مخالف آرمانهای انقلاب است.

در مقابل، حامیان دوآتشه این سند مخالفان را به تاثیرپذیرفتن از تبلیغات رسانه های غربی و پیروی از آنها و غرب زدگی متهم می کنند. مخالفت چشم بسته آنها با سندی که جزئیات آن هنوز معلوم نشده را نشانه بدبینی و منفی نگری می دانند. این توافق را سند همکاری برد-برد ایران با یک قدرت جهانی می دانند. قدرت اقتصادی چین و پیشرفتهای آن در سالهای اخیر را به رخ می کشند و آینده را از آن چین می دانند. سابقه بخشی از این گروه نشان می دهد اینها عمدتا همانهایی است که قدرت اقتصادی کشورهای غربی را نادیده می گیرند، منکر پیشرفتهای آنها هستند، جایگاه برتر قدرتهای غربی در جهان کنونی را دست کم می گیرند و خود به دلایلی کاملا مشابه مخالف هرگونه همکاری ایران و قدرتهای غربی (از جمله همکاری برد-برد) می باشند. براین اساس، به راحتی می توان تصور نمود اگر امضای سند همکاری مشابهی میان ایران و یک قدرت غربی در میان بود، آنها علم مخالفت برداشته و همه دشنامها و حملات فعلی به سند همکاری با چین از زبان و دهان آنها صادر می شد.

حامیان سند همچنین به درستی به امضای سندهای مشابه همکاری میان چین (یا سایر قدرتهای جهانی) و کشورهای متعددی در منطقه و جهان اشاره می کنند که نه تنها مورد مخالفت مردم آن کشورها قرار نگرفته، بلکه از آن استقبال شده است. این گروه از تاثیر منفی مخالفتهای موجود علیه سند مزبور بر همکاری با چین ابراز نگرانی می کنند. این نگرانی البته بی مورد نیست و واقعا در محاسبات هر قدرتی، از جمله مقامات چینی، در نظر گرفته خواهد شد و ممکن است بر علاقه آنها به ادامه همکاریها تاثیر بگذارد. اما برخلاف آنچه تصور می شود این مخالفتها بیش از آنکه ریشه خارجی و غربی داشته باشد، محصول گفتمانی است که ما خود در کشور تولید و ترویج کرده ایم.

جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اصل نه شرقی نه غربی را به عنوان مهمترین راهنمای سیاست خارجی خود برگزید. نه شرقی نه غربی، ریشه در تاریخ معاصر ایران داشت. ایران در طول حیات نوین خود از دخالتها و تجاوز غرب و همچنین اشغالگری و تجاوز شرق رنجهای فراوان برده است. خاطره ملت ایران هنوز از دخالتهای انگلستان در امور داخلی ایران و اشغال جنوب کشور و اشغال بخشهای شمالی آن به دست نیروهای شوروی مکدر است. آمریکا نیز پس از این دو در سالهای آخر رژیم پهلوی به مهمترین قدرت خارجی تبدیل شد که در امور داخلی ایران دخالت می نمود.

انقلاب اسلامی از این چشم انداز در واقع تلاشی برای خلاصی از نفوذ قدرتهای خارجی و فراهم آوردن استقلالی واقعی برای کشور بود. از اینرو نگاهی منفی نسبت به هرگونه سلطه طلبی خارجی، اعم از غربی و شرقی، داشت. این رویکرد، روابط استعماری ایران و قدرتهای خارجی را قطع کرد و ایران را در مسیر استقلال قرار داد. در واقع بخش بزرگی ازبهره ایران از استقلال در طول چند دهه گذشته مرهون همین رویکرد استقلال طلبانه است. اما این اصل سازنده در طول سالهای پس از انقلاب، تحت تاثیر مشاجرات سیاسی داخلی و خصومتها و منافع جناحی مورد سوء استفاده قرار گرفته و از معنای واقعی خود دور گشته و دستخوش تغییری جدی و تحریفی اساسی شده است.

نه شرقی نه غربی به معنای قطع روابط استعماری با قدرتهای شرقی و غربی است. به معنای نفی سلطه قدرتهای خارجی بر مقدرات کشور است. به معنای انحصار تصمیم گیری در داخل کشور است. به معنای استقلال ایران در امور خود است. این سیاست مثبت به تدریج در گرماگرم مشاجرات جناحی و جنگ قدرت به گفتمانی منفی و بیگانه ستیز تبدیل شده است که مخالف رابطه، مخالف گفتگو و مخالف تعامل با قدرتهای خارجی است. براساس این گفتمان، ایران ایده آل، ایران مستقل، کشوری است که با قدرتهای جهانی رابطه محکمی نداشته باشد، مذاکره نکند و تعاملی نداشته باشد. در لایه های افراطی تر، تعریف استقلال از این نیز منفی تر شده و در قالب دشمنی و خصومت با قدرتهای جهانی تعریف شده است. از این چشم انداز هرگونه تلاشی برای گفتگو با قدرتهای خارجی، تفاهم با آنان یا خدای ناکرده همکاری با این «موجودات خبیث»، خیانت به انقلاب، ارزشهای انقلاب و استقلال کشور قلمداد می شود. مسلما جناحها و گروههایی در کشور در این زمینه پیشگام بودند اما جناحهای رقیب نیز عمدتا راه چاره را در تند کردن شعارهای ضدخارجی خود به منظور عقب نیفتادن از رقیب دیدند. در این صحنه هر چه رقابتهای داخلی داغتر و بیشتر شد شعارهای ضدخارجی و بیگانه ستیزی و قدرت ستیزی نیز تندتر و افراطی تر شد.

این درک سطحی، منفی و افراطی از استقلال اگر چه با آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله داشت اما به دلیل ظرفیت بالای پوپولیستی وعوام گرایانه آن توانست میدان را به دست بگیرد و به یک گفتمان قدرتمند در کشور بدل شود. در عمل جناحها و شخصیتهایی که با این گفتمان قدرتمند، که از حمایت مردمی وسیعی برخوردار بود، به مخالفت برخاستند، منزوی و محکوم شده و جای پای خود را در جامعه و قدرت از دست دادند.

قدرت گرفتن این گفتمان بیگانه ستیز تاثیرات مهمی بر مسائل داخلی و خارجی ایران گذاشت. در صحنه داخلی، هرگونه نزدیکی، گفتگو یا تعامل با یک قدرت خارجی حرامی سیاسی و خیانت به ایران تلقی شد. شرق گرایان (آنها که گسترش روابط با قدرتهای شرقی را ترجیح می دادند)، همه گروهها و جناحهایی را که به گفتگو، رابطه و تعامل با قدرتهای غربی تمایل داشتند، غرب زده و مزدور بیگانه و خائن به کشور و ملت خواندند. در مقابل نیز غرب گرایان (آنها که گسترش روابط با قدرتهای غربی را ترجیح می دادند)، همه گروهها و جناحهایی را که به گفتگو، رابطه و تعامل با قدرتهای شرقی تمایل داشتند، شرق زده، مزدور بیگانه و خائن به کشور و ملت می دانند.

در این گیر و دار و از نظر یک شخص ثالث و دور از صحنه، ایران و ملت ایران به دو دسته ای تبدیل شد که هریک دیگری را مزدور بیگانه و خائن می داند. در واقع این گفتمان به دلیل تندروی، دوری از واقع بینی و افراط در بدبینی و مخالفت با قدرتهای خارجی، استانداردهایی آفرید که به موجب آن همه ملت ایران یا بخش بزرگی از آن در زمره خائنین به کشور یا مزدوران یک قدرت خارجی قرار می گیرند. یک بخش بزرگ از ملت شرق گرایان و بخش دیگر غرب گرایان را خائن بحساب می آورند اما در واقع معیار هردو برای خیانت سنجی یکی و متاثر از گفتمان افراطی بیگانه ستیزی است که به بهانه استقلال کشور و عدم وابستگی به شرق و غرب میدان دار شده است.

در صحنه خارجی، نتیجه حاکمیت و تاثیر این گفتمان بیگانه ستیز، نابودی ظرفیتها و زیرساختهای یک رابطه متعادل، براساس احترام متقابل، با قدرتهای جهانی است. این گفتمان نقش موثری در تخریب روابط ایران با قدرتهای خارجی ایفا کرد. براین اساس هر گروهی که قصد نزدیکی، همکاری یا تعامل با قدرتهای خارجی را داشت، متهم و بدنام شد. و قدرتهای خارجی (اعم از شرقی و غربی) نیز دریافتند با وجود نقش آفرینی این گفتمان خارجی ستیز و ضدقدرت نمی توانند روابط موثر و قابل اعتمادی با ایران داشته باشند.

در جهان امروز نداشتن روابط خوب با قدرتهای جهانی یک ضایعه نیست، یک فاجعه است. قدرتهای جهانی، مانند روسیه، چین، آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان، اگر چه چند کشور معدود (از ۲۰۰ کشور روی کره زمین هستند) هستند اما بخش عمده امکانات و ظرفیتهای آن را در اختیار دارند. در این زمینه آمارهای دقیق و مشخصی وجود دارد که به خوبی جایگاه آنها را در همه زمینه های مهم صنعتی، تکنولوژیکی، علمی، اقتصادی، کشاورزی و ... در جهان نشان میدهد. نگاهی واقع بینانه و مسئولانه به این موضوع مشخص می کند بدون ارتباط موثر با قدرتهای جهانی، اقتصاد ایران (یا هر کشور دیگری در جهان سوم) نمی تواند خود را اداره نموده و مایحتاج خود را تامین نماید.

بدون رابطه ای معقول و متعادل با قدرتهای جهانی ایران نمی تواند گلیم خود را از آب بکشد. این واقعیت در همه صحنه ها و عرصه ها در کشور مشهود است. ایران نتوانسته در سالهای اخیر صنایع خود را روزآمد و پیشرفته نموده و از رقبای خارجی عقب افتاده است. ایران پس از پایان جنگ با عراق هنوز نتوانسته است خسارتهای نیروی هوایی را با خرید هواپیماهای جنگی پیشرفته جبران نماید. ناوگان هواپیمایی غیرنظامی کشور نیز با همین مشکل روبرو می باشد. هواپیماهای مسافربری کشور نیز اغلب کهنه شده است. عدم موفقیت دولت در تامین واکسن کرونا آخرین نمونه از واقعیت تلخ فقدان روابط خارجی موثر با قدرتهای جهانی است. این قدرتهای جهانی هستند که می توانند واکسن کرونا را تهیه و تامین نمایند. و رابطه با سوریه، کره شمالی و کوبا (در این زمینه و سایر زمینه ها) نمی تواند جایگزین رابطه با قدرتهای جهانی شود. اگر با قدرتهای جهانی رابطه درستی نداشته باشیم کیان ما و ملت در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

ما نه تنها به رابطه نیاز داریم بلکه به رابطه با هردو طرف – هم قدرتهای شرقی و هم قدرتهای غربی – نیازمندیم. رابطه ای که محدود به یک طرف باشد در برابر تحمیل و اجبار و مناسبات استعماری آسیب پذیر است. اگر ما برای تامین امکانات خود فقط یک طرف را داشته باشیم ناچار خواهیم شد به شروط آن، هرچند تحمیلی یا استعماری، تن در دهیم. هر قدرتی – چه شرقی و چه غربی – هنگامی که ما را محتاج خود و ناچار ببیند، به گرانفروشی و تحمیل شروط و منفعت گرایی حداکثری روی خواهد آورد. محدود شدن ما به یک شریک، به یک فروشنده، به یک خریدار زمینه اصلی موفقیت سیاست منفعت گرایی حداکثری یا سیاست استعماری قدرتهای جهانی را فراهم می نماید. اما اگر روابط ما محدود به یک قدرت نباشد و شانس همکاری با طرفهای مختلف را داشته باشیم، شانس خرید از فروشنده های متعددی را داشته باشیم یا شانس فروش به خریداران متعددی را داشته باشیم، سیاست منفعت طلبی حداکثری قدرتهای جهانی و تحمیل شروط از سوی آنها کارگر نخواهد شد.

این واقعیت تلخ در ایران در طول سالهای اخیر تجربه شده است. ما مجبور شده ایم برای راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر به هر ساز روسها برقصیم. برای خرید موشکهای اس ۳۰۰ همه نازهای آنها را بخریم. اگر روسها می دانستند ما در کنار روابط خوب با روسیه، با آلمان و انگلستان و فرانسه هم روابط خوبی داریم و می توانیم نیروگاه بوشهر را با کمک آنها راه اندازی کنیم حتما شرایط ما را در نظر می گرفتند و هزینه های کمتری بر ما تحمیل می کردند. می دانستند اگر ایران را ناراضی کنند ایران می تواند به سوی آلمان یا فرانسه برود. اما در عمل اینگونه نبود و روسها می دانستند روسیه انتخاب اول و آخر ایران است و ایران هیچ گزینه دیگری برای راه اندازی نیروگاه بوشهر ندارد.

مخالفتها با سند همکاریهای راهبردی ایران و چین عمدتا ناشی از قدرت گرفتن و تاثیر گفتمان بیگانه ستیز و ضدقدرتی است که به نام نه شرقی نه غربی روابط عادی و معقول ایران با قدرتهای شرقی و غربی را تضعیف و تخریب کرده است. این سند به گواهی بسیاری از کارشناسان امر یک معامله برد-برد است. ایران نیازمند ارتباطی معقول با همه قدرتهای جهانی است و هر چه این ارتباطها توسعه یابد و تقویت شود امکان تامین استقلال ایران و تامین نیازهای آن بیشتر خواهد شد. با فسخ این سند استقلال ایران تقویت نمی شود. آنچه ما بدان نیاز داریم توسعه مدل همکاری با چین به سایر قدرتهای جهانی و طراحی همکاریهای مشابه با آنان است. بهره بردن از فرصت همکاری با سایر قدرتهای جهانی، با آمریکا، با روسیه، با آلمان، با انگلستان و با فرانسه است. هر چه فرصتهای همکاری بیشتری داشته باشیم در موقعیت بهتری برای جلب منافع به کشور، کم کردن هزینه های آن و تامین استقلال ایران قرار خواهیم گرفت.

نظرات بینندگان