پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح انتظامالملک آمد به اتفاق رفتیم بانک حوالهی حقوق را گرفتیم. دویست لیره کمتر از ده هزار فرانک شد و برگشتیم به کارلتن ناهار خوردیم و بعد از ناهار هم بیرون نرفتیم. میرزا حسینخان آمد قدری کار کردیم. قبل از شام و بعد از شام قدری راه رفتیم.
از چیچرین تلگرافی در جواب تلگراف نصرتالدوله [وزیر خارجه] رسیده، این دفعه بالنسبه مختصر. به کلی مطالب را نفی میکند و میگوید قوای ما خاک شما را تخلیه کردهاند. و اگر ایرانیها در مملکت شما حرکتی بکنند مربوط به ما نیست. از آن طرف از وزارت خارجه و رئیسالوزرا تلگراف میرسد که حضرات مشغول کارهای خود هستند و آستارا را بمبارده کرده و به رشت چهارصد نفر بلشویک آورده و امثال ذلک، الا اینکه معلوم نیست حقیقتا این بلشویکها که وارد میکنند به عنوان ورود قشون روس است یا به صورت بلشویک ایرانی و مهاجرین قفقازی. در هر صورت اوضاع بد است و از قراری که میگفتند در یکی از روزنامهها بوده است که وثوقالدوله [رئیسالوزرا] استعفا کرده اگرچه شاه هنوز نپذیرفته است. دعوای قزاق و بلشویک هم در رشت واقع شده. قزاقها تقریبا هزار نفر بوده و بعد از جنگ مختصری تسلیم شدهاند. این هم درست معلوم نیست یعنی چه. در رشت بعد از آمدن بلشویکها و رفتن انگلیسها چطور قزاق بوده و چرا جنگ کرده و چرا به این آسانی تسلیم شده؟ مگر بلشویکها و جنگلیها چقدر هستند؟ انگلیسها هم خیالشان معلوم نیست، گاهی استیحاش میکنند از اینکه در ایران زیاد مسئولیت به عهده بگیرند، گاهی صحبت از حفظ منافع خود میکنند. میترسم کار ما حکایت خوردن چوب و پیاز و دادن پول باشد، یعنی هم مفاسد بلشویسم و هرج و مرج و خرابی حاصل شود هم انگلیسها برای حفظ منافع خود مداخلات بکنند و مقام خود را استحکام بدهند.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، صص ۴۱۱ و ۴۱۲.