arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۰۹۱۲
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۱۰ مرداد ۱۴۰۰

سفرنامه‌ی ناصرالدین‌شاه پنج‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۲۴۶؛ چمن‌لیلی چمن بسیار وسیعی است، اما علف نداشت، چرانده بودند

امروز باید به چمن‌لیلی رفت... چمن‌لیلی، چمن‌لیلی چمن بسیار وسیعی است، اما علف نداشت، چرانده بودند. نهر آب زیادی از دمِ چادر ما می‌گذشت. چمن را بریده بودند، دریاچه ساخته بودند. رحیم کن‌کن با رخت توی آب رفته بود، با بیل پاک می‌کرد روی آب را.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح سر دسته [شش] از خواب برخاستم. امروز باید به چمن‌لیلی رفت. دو فرسنگ و نیم راه است. رخت پوشیده از در اندرون سوار شده راندم. از دهِ یزدان‌آباد گذشته، داخل جعده شدیم. با امین‌الدوله صحبت‌کنان رفتیم. دویست نفر سواره‌ی درّه‌جزی به سرکردگی قره‌خان، برادر یارخان حاکم درّه‌جز که احضار شده بودند آمده بودند. به نظر رسید. سواره‌ی خوبی بودند. باید همراه آمده، برای تنبیه ترکمان به گرگان ان‌شاءالله بروند. بعد از دیدن آن‌ها سوار کالسکه شده راندیم. راه کالسکه خوب بود. اسب کبود خوبی، ایلخانی به عین‌الملک داده بود، خوب اسبی بود. ملاحظه شد.

هیأت ارضی: دست راست به مسافت هفت فرسنگ کمتر، بلکه چهار فرسنگ به کوه‌های بزرگ منتهی می‌شود و همه‌ی صحرا و دامنه‌ی ده است و زراعت.

دست چپ، به مسافت پنج شش فرسنگ، منتهی به کوه می‌شود. صحرا همه ده و زراعت، جلگه، ماشاءالله بسیار آباد است. رسیدیم به منزل. ناهار را در منزل خوردم. حکیم روزنامه خواند.

چمن‌لیلی، چمن بسیار وسیعی است، اما علف نداشت، چرانده بودند. نهر آب زیادی از دم چادر ما می‌گذشت. چمن را بریده بودند، دریاچه ساخته بودند. رحیم کن‌کن با رخت توی آب رفته بود، با بیل پاک می‌کرد روی آب را.

اندرون اغلب ناخوش هستند: انیس‌الدوله، نوش‌آفرین، هما خانم، نظّاره، میرزا باجی، گلین خانم و غیره. ان‌شاءالله همه خوب می‌شوند.

اسامی دهات دست راست و چپ که امروز مشاهده شد از این قرار است:

دست راست: آسیای ۴باغ، یوسف‌آباد، اوتر، آسیا و باغ امام‌زاده، تپه‌ی حکم‌آباد – خرابه است – مرغزار، قلعه‌ حاجی تقی، خبوشان.

دست چپ: یزدان‌آباد، قلعه‌ی آقا لطفعلی، داغیان – باغات زیاد دارد – چری، جعفرآباد، کلاته متعلق به جعفرآباد، نزدیک چمن‌لیلی – باغات زیاد دارد – مفرغ‌آباد.

در قوچان یک دسته دهل‌زن و سورناچی است، به طور اکراد می‌زنند. امروز در جلو می‌زدند. یک رقاص خونابه‌خور [خون‌آشام] بلند، به قدر پهلوانان یزدی داشت. اما خوب معلق می‌زد. یک انتر بزرگی هم در قوچان بود، جلو آورده بودند.

حاجی آغا یوسف ناخوش است. غلام‌بچه چرتی هم ناخوش شده بود، خوب شد. سید یاجدا یا رسول‌اللهِ سپه‌سالار همراه اردوست و یا جدا می‌گوید.

امروز عصری بعضی از اسب‌های ما را آورده تماشا کردیم. اسب شمشاد ایلخانی را به عین‌الملک دادم، اسب قیر او را گرفتم. شب بعد از شام مردانه شد، پیش‌خدمت‌ها آمدند. محقق روزنامه‌ی مازندران که نوشته بودم قدری خواند. بعد خوابیدم. تاج‌الدوله بله شد.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان،  تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، صص ۲۸۹-۲۹۰.

نظرات بینندگان