پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ![](/files/fa/news/1400/5/16/1112785_144.png)
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در بوجنورد توقف شد. همه را به کار گذشت. جوابهای طهران نوشته شد. معیرالممالک خیلی ناخوش است، اوقات [ما را] تلخ کرده است. سهامالدوله دیوارکوب به ستونها و دیوار زده است. چهلچراغِ پنجلاله آویزان کرده است روی حوض. یک پسر کوچک پنجساله دارد.
بابا امان: میگویند یک نفر امامزاده اینجا آمده است، خواستند او را بکشند، پیری آنجا بود. امامزاده رو به پیر رفته گفته بود: «بابا امان» همان پیر او را کشته بود. اسم آنجا بابا امان مانده است. چشمهی آب زیادی از آنجا درآمد، قاطی آب سمبار میشود. [حاشیه صفحه]
جوابهای طهران را نوشتم. حیدرقلیخان و سرکردهها را خواسته، مامور گرگان شدند. انشاءالله.
میرشکار عصری آمد. خبر آورد چهار عدد قوچ دیده بود. عصری دو سه شیشه عکس انداختم بالای مهتابی. موچولخان [و] عکاسباشی بودند. عصری والدهی شاه، عزتالدوله و غیره آمده بودند. گربه پشمک با کوفته رفته بودند روی درخت چنار، کوفته پشمک را از بالا پرت کرد. ده ذرع راه بود. الحمدلله عیب نکرد.
شب بعد از شام مردانه شد. پیشخدمتها آمدند، قدری صحبت شد. امروز دختر کدخدای عباسآباد را که در بوجنورد بودند آوردند اندرون. من هنوز ندیدهام، اما همه تعریف میکردند. فردا دیدم بد بود. انعامی داده گفتم بردند. شب را اقلبکه بله شد.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ص ۲۹۹.