پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح یک ساعت به دسته [شش] مانده از خواب برخاستم. رفتم حمام رخت پوشیده، به طور معمول سوار شدیم. امروز باید رفت به فیروزه. دو فرسنگ مسافت است. سواره اول رفتیم باغی که معیرالممالک منزل داشت، به عیادت. داخل باغی شدیم. از آنجا رفتیم اندرون. عمارتی بود، دم پنجره ایستادم. والدهی شاه بود، زن معیر و غیره، حکیم طولوزون، حاجی آقابابا و غیره. معیر را شاهنشین خوابانده بودند. هوشی نداشت، ناخوشی حصبه است. طولوزون امیدوار بود که خوب خواهد شد. قدری بانگ به معیر زدند که شاه آمده است. فهمید، نگاهی کرد، قدری حرف زد.
بسیار متالم شدم. برگشتم. عصمتالدوله رفته است پیش تاجالدوله. معیر با عیال و کسان خود در بوجنورد متوقف شدند. شاطرباشی را هم گذاشتم، با قراول و غیره، که بعد از صحت بیایند انشاءالله. حاجی آقابابی حکیم از ترکمان زیاد وحشت کرده بود، انگاری در ماندن داشت. به زور متوقف شد.
خلاصه از کوچهباغی گذشته از قریهی حصار بالا شدیم رو به منزل. سمت جنوب راندیم. دره [و] تپه بود، گذشته داخل دره شدیم. طرفین دره کوههای سخت بود. رودخانه[ای] میآمد از دره، مشهور است به عیناللطف. اما این اسم بیمعنی است، باید عیناللطف یا عینالطیف باشد. به هر حال اسمی است که سابقا در فتوح اعراب گذاشته شده است. رودخانه از سمت جنوب از کوه الاداغ میآید رو به شمال.
خلاصه راه کالسکه خوب بود، اما قدری سوار شدم. اردو پیدا شد. باز سوار اسب شده راندم. اردو در توی دره در کنار همین رودخانه افتاده است. بسیار تنگ و دَرهم. ناهار را منزل خوردم. زن خوشگلی در بالای بام فیروزه دیده شد، بسیار صورتهای خوب دارد. رودخانه را از اندرون و بیرون انداختهاند، میآید با صدای زیاد. اما گلآلود بود، از عبور مرور مردم.
ناهار خورده قدری خوابیدم. بعد امین الدوله [و] دبیر[الملک] احضار شدند. آدم میرزا علینقیخان فندرسکی را دبیر از بوجنورد روانه کرده بود. خیلی اوقاتم تلخ شد که او رفته [و] ماموریت سواره را بروز خواهد داد.
امروز چادر اندرون بیرون را طوری زدهاند که بیرون همه پیداست. امروز وقتی که به منزل معیر رفتم، حاجبالدوله را آنجا دیدم. تازه از ناخوشی برخاسته بود، زرد شده بود. خلاصه عصری قرق شد. به حسب استمرار شب شد. بعد از شام مردانه شد، پیشخدمتها آمدند. بعد خوابیدیم. فاطمه بلند بله شد.
امروز دهاتی که بود از این قرار است:
دست راست: ارکان در دامنه است. ارک محمدخان در وسط جعده است. باغات زیاد کنار راه هست.
دست چپ: قلعهی اللهوردیخان با باغ بزرگ سبحانقلیخان. مهنان ده بزرگی است، باغات زیاد دارد.
این رودخانه ده سنگ آب داشت. ماهی سفیدی هم داشت. گرفته بودند، اما خوب نبود. آب مهنان داخل این رودخانه میشود، با چشمهی بشقارداش و غیره که خیلی [پر]آب هستند.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، صص ۳۰۱ و ۳۰۳.