arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۸۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۲۰ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۰
محمدعلی فروغی و تبار وی به قلم خودش؛

قسمت ۱۴/ روایت رنج جانکاه تحصیل در دوران کودکی

من هم از رنج جانکاهی که کودکان بی‌چاره‌ی ما در تحصیل خط و سواد و تعلیم صرف و نحو عربی در اول عمر می‌کشیدند و خواندن عمّ جزء و قرآن و شرح امثله و شرح عوامل و صمدیه و غیرها بی‌بهره نماندم... هرگاه یاد از آن ایام می‌کنم که هر روز چندین ساعت چشمم بر خطوط قرآن بود، در حالی که نه حروفش را درست تمیز می‌دادم و نه کلمات غیرمانوس عربی را تلفظ می‌توانستم و نه معنی عبارات و آیات را درک می‌کردم و نه می‌فهمیدم که مقصود از تحمل این عذاب الیم چیست و چون از درس برمی‌خاستم بدنم آزرده و چشمم خسته و دماغم کوفته بود...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ با همه‌ی زبردستی که پدر من در تربیت فرزند داشت چون نمی‌توانست شخصا متصدی تعلیم و تدریس باشد من هم از رنج جانکاهی که کودکان بی‌چاره‌ی ما در تحصیل خط و سواد و تعلیم صرف و نحو عربی در اول عمر می‌کشیدند و خواندن عمّ جزء و قرآن و شرح امثله و شرح عوامل و صمدیه و غیرها بی‌بهره نماندم و هنوز خاطرم افسرده و دلم گرفته می‌شود هرگاه یاد از آن ایام می‌کنم که هر روز چندین ساعت چشمم بر خطوط قرآن بود، در حالی که نه حروفش را درست تمیز می‌دادم و نه کلمات غیرمانوس عربی را تلفظ می‌توانستم و نه معنی عبارات و آیات را درک می‌کردم و نه می‌فهمیدم که مقصود از تحمل این عذاب الیم چیست و چون از درس برمی‌خاستم بدنم آزرده و چشمم خسته و دماغم کوفته بود و در همان حال در کتابخانه‌ی پدرم یک کتاب قرائت ابتدایی آمریکایی بود که از غایت زیبایی از جهت جلد و کاغذ و خط و تصاویر دلربا هر وقت دلم هوای تفریح می‌کرد به تماشای آن می‌پرداختم و همیشه حسرت داشتم که کی باشد من بتوانم این کتاب را بخوانم و در واقع سبب انگلیسی آموختن من همان کتاب شد که از بس به آن عشق داشتم پدرم برای خشنودی خاطر من معلم انگلیسی پیدا کرد و با آن کتاب مشغول خواندن شدم، با آن‌که آن زمان تحصیل زبان انگلیسی در طهران چندان رایج نشده و به نظر نمی‌رسید نفعی داشته باشد و نفوس همه متوجه زبان فرانسه بود.

غرض این است که مربیان ما گذشته از این‌که شیوه‌ی تدریس‌شان بد و غلط و اسباب کارشان ناقص و معیوب بود از این نکته هم غفلت داشتند که بهترین طریق برای تعلیم و تربیت کودکان آن است که در دل آن‌ها نسبت به موضوع درس و ادب ایجاد مهر و شوق و ذوق شود، در صورتی که این شعر را همه کس شنیده است که:

درس ادیب اگر بود زمزمه‌ی محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را [نظیری نیشابوری]

و افسوس این‌جاست که اکنون هم که تربیت مدارس و مکاتب و کتب تدریس را به عقیده‌ی خود اصلاح کرده و ترقی داده‌ایم باز تقریبا همان عیب و نقص‌ها در کار است و هرچه فریاد می‌کنیم به جایی نمی‌رسد و کسی نمی‌فهمد. صورت کتاب‌ها اندکی بهتر شده، اما باطن خراب است.

اما تعلیمات اخلاقی پدرم که از مصاحبت او حاصل می‌شد از این قبیل بود که شرافت انسان به کمال وجود اوست نه به مال و شئونات و برای توضیح می‌گفت: «چه خوب است که شخص چون به حمام می‌رود و از جامه و علایق ظاهری و تعینات خارجی مجرد می‌شود به خود بپردازد و در آن حال ببیند کیست و چیست و چه ارزشی دارد. کمال را نه دزد می‌برد، نه شاه و وزیر از انسان سلب می‌کند. نسبت به این شعر سعدی اعجاب تام داشت که می‌فرماید: «مردی که هیچ جامه ندارد به اتفاق/ بهتر ز جامه‌ای که در او هیچ مرد نیست».

و می‌گفت کمال در هر حال برای شخص مفید و لازم است و قطعه‌ای معروف را غالبا می‌خواند که «وقتی افتاد فتنه‌ای در شام...» و می‌گفت فرضا روزگار مساعدت نکند و جاه و مال نصیب صاحب‌کمال نشود، لامحاله معزز و محترم است و اقوام و ملل نیز همین حال را دارند و اگر بخواهند میان دیگران محترم و آبرومند باشند باید باتربیت و متمدن شوند و گرنه متمدنین هر اندازه با انصاف و مهربان باشند البته به نظر حقارت به آن‌ها می‌نگرند، چنان‌که خر بی‌تمیز اگرچه به فرموده‌ی شیخ اجل عزیز است ناچار به اصطبل جای دارد و اگر هم او را به باغ ببرند جز همان تمتعی که در آخُر از علف می‌برد بهره‌ی دیگر نخواهد داشت. [...]

 

منبع: خاطرات محمدعلی فروغی به همراه یادداشت‌های روزانه از سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صص ۳۳-۳۴، (رساله در سرگذشت خود و پدر).

نظرات بینندگان