arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۵۳۹۲
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۲۳ - ۱۳ اسفند ۱۴۰۰

خاطرات صادق طباطبایی، شماره ۲۶: امام درمورد اعدام پاکروان نظر مساعد نداشتند

خاطرات صادق طباطبایی: چنین به خاطر دارم که امام با اعدام پاکروان نظر مساعد نداشتند و از شنیدن خبر اعدام وی ابرو درهم کشیدند. در موارد دیگری نیز شاهد بودم که از شنیدن خبر اعدام چند نفر، ابرو درهم کشیدند که در جای خود بدان اشاره خواهم کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ وزارت کشور که شرکت یهودیان، زرتشتیان و ارامنه را در انتخاب شدن و انتخاب کردن در بندهای لایحه‌ی فوق آورده بود، ظاهرا به بهانه‌ی آن‌که آنان باید به کتاب آسمانی خود قسم بخورند، «قسم به قرآن» را به «کتاب آسمانی» تبدیل کرده بود. البته این امر بیش از آن‌که به دلایل ذکرشده باشد، زمینه‌ساز نفوذ بیگانگان در بنیادی‌ترین نهاد مردمی یعنی انجمن‌های ولایتی بود. لذا با مخالفت سرسختانه‌ي امام و به تبع ایشان، دیگر مراجع تقلید مواجه گردید.

سرانجام دولت علم لایحه‌ی مذکور را پس گرفت و این امر یک پیروزی بزرگ برای روحانیت به حساب آمد. تغییرات در شرایط سیاسی کشور، هم‌چنان مورد نظر آمریکاییان بود. یکی دیگر از برنامه‌های آمریکایی‌ها همان‌طور که گفته شد، تبدیل ایران به ژاندارم خلیج‌فارس بود. در اجرای این طرح فروش تسلیحات مناسب به ایران در دستور کار آن‌ها قرار گرفت. آن‌طور که گفته می‌شد، اسدالله علم حاضر به قبول وام ۴۰ میلیون دلاری آمریکا برای خرید اسلحه‌های موجود در انبار آنان نشده بود.

 

دستگیری امام و قیام مردم در ۱۵ خرداد

یکی از دوستان مرحوم پدرم که با امیر اسدالله علم ارتباط خانوادگی داشت برای من نقل می‌کرد:

با ادامه‌ی برنامه‌ی روشن‌گرانه‌ی امام، علم احساس خطر کرده و حتی با اعزام هیاتی که غروب ۱۲ خرداد از طرف شاه با امام در قم دیدار کردند مخالفت کرده بود. آن هیات عبارت بودند از عبدالله‌خان انتظام، علا، نادرمیرزا آراسته و جعفر بهبهانی که در قم به منزل امام آمدند و اظهار داشتند «اعلیحضرت آمادگی دارند، نظرات آقایان علما را به مورد اجرا بگذارند.» هنگامی که این هیات با برخورد سرد و بی‌اعتنایی امام مواجه می‌شوند که امام چند مرتبه تاکید می‌کنند «علم باید برود تا حسن‌نیت شاه نشان داده شود»، و موضع سرسختانه‌ی امام را به شاه گزارش می‌کنند، همزمان هم گزارش فرماندار قم به امیر اسدالله علم که «امام خواهان عزل وی هستند» باعث می‌گردد که علم فرمان دستگیری امام را صادر می‌کند.

با دستگیری امام، قیام ۱۵ خرداد به وقوع می‌پیوندد که منجر به آن کشتار عظیم می‌گردد.

در روز ۱۵ خرداد در قم و تهران و دیگر شهرها، مردم در اعتراض به بازداشت امام به خیابان‌ها آمدند. در تهران سرلشکر خسروای فرمانده‌ی ژاندارمری مرکز و سرلشکر اویسی فرمانده‌ی لشکر گارد به دستور شاه به روی مردم آتش گشودند. خسروانی باعث کشتار راهپیمایان ورامینی و شهرری بود و اویسی مجری فرمانِ «آتش به قصد کشتار» شاه در تهران.

با دستگیری امام، گرچه اجتماع مراجع در تهران و اعلام مرجعیت ایشان، شاه را با مشکل قانونی تعقیب امام مواجه ساخته بود ولی به حسب نقل‌های مختلف، عده‌ای از نظامی‌ها نظر به اعدام امام داده بودند.

همان دوست پدرم افزود:

پاکروان که از این امر به شدت وحشت‌ کرده بود، با علم دیدار می‌کند و می‌گوید: «ریختن خون سید اولاد پیغمبر برای اعلیحضرت نحوست در پی خواهد داشت» و از وی می‌خواهد با شاه دیدار کرده و او را از اجرای این امر باز دارد. ظاهرا همین امر منجر به انتقال امام به منزلی در شمال تهران می‌گردد. امام در خاطرات خود به دیدار و ملاقات پاکروان با ایشان اشاره کرده و «نظر خیرخواهانه»ی او را بازگو می‌کنند.

چنین به خاطر دارم که امام با اعدام پاکروان نظر مساعد نداشتند و از شنیدن خبر اعدام وی ابرو درهم کشیدند. در موارد دیگری نیز شاهد بودم که از شنیدن خبر اعدام چند نفر، ابرو درهم کشیدند که در جای خود بدان اشاره خواهم کرد.

 

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۱۸۸-۱۹۰.

نظرات بینندگان