arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۵۵۳۱
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۱۴ اسفند ۱۴۰۰

خاطرات صادق طباطبایی، شماره ۲۷: تنها حزب سیاسی که در خرداد ۴۲ در دفاع از امام بیانیه داد نهضت آزادی بود

خاطرات صادق طباطبایی: امام در سحرگاه پانزدهم خرداد بازداشت و به تهران اعزام می‌شوند. تنها حزب سیاسی که بیانیه‌ای در دفاع از امام منتشر کرد،‌ نهضت آزادی بود که به دنبال آن سران نهضت دستگیر می‌شوند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ [...] در ششم بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم به اصطلاح «انقلاب سفید» به اجرا درآمد. چند هفته بعد از رفراندوم، امام در یک سخنرانی قریب به این مضمون گفتند: «شکست برنامه‌های شاه حتمی است. از فشارها و تهدیدها و توپ و تانک‌های او نباید هراسی به دل راه داد. اگر ملت یکپارچه قیام کند شاه در مقابل خواست یک ملت نمی‌تواند ایستادگی کند...»

در پی موضع‌گیری‌های امام، شاه دستپاچه شده و تصمیم به شدت عمل می‌گیرد. در دوم فروردین ۴۲، طلاب علوم دینی در مدرسه‌ی فیضیه برای شرکت در مجلس بزرگداشت شهادت امام صادق گرد هم آمده بودند که حمله‌ی کماندوهای شاه از در و دیوار شروع می‌شود و آن جنایت بی‌سابقه و گسترده رخ می‌دهد که منجر به شهادت طلاب جوان و آتش زدن قرآن‌ها و غارت حجره‌های طلاب و جنایاتی از این دست می‌گردد.

با وقوع این جنایت، شاه که گمان می‌کرد صدای روحانیت را خاموش کرده است با طنین کوبنده‌ی امام مواجه شد: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای قبول زورگویی‌ها و خضوع در مقابل جبار‌ی‌های شما حاضر نخواهم کرد. من تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملت را برملا می‌کنم.»

در همان زمان یاتسویچ [افسر لهستانی‌الاصل آمریکایی که به عنوان مستشار به ایران آمده بود] نیز که در جهت منافع دولت اسرائیل در تهران عمل می‌کرد، شاه را وادار کرده بود که در مقابل جبهه‌ی متحد اعراب و خصوصا شخص جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر، روابط خود را با اسرائیل رسما و علنا گسترش دهد. از همین رو به امام پیغام دادند که علیه اسرائیل و آمریکا موضع نگیرند. همین امر را امام دست‌مایه‌ی پیام متین خود که به مناسبت چهلم فاجعه‌ی مدرسه‌ی فیضیه صادر شده بود قرار دادند: «من به سران ممالک اسلامی و دول عربی و غیر عربی اعلام می‌کنم، علمای اسلام و ملت ایران و ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار هم‌دوش آن‌هاست و از پیمان با اسرائیل دشمن اسلام و دشمن ایران متنفر و منزجر است... بگذار عمال اسرائیلی به زندگی من خاتمه دهند.»

همین مطلب را امام در سخنرانی خود در عصر عاشورای ۱۳۸۳ (برابر با ۱۳ خرداد ۱۳۴۲) با صراحت بیش‌تر اعلام می‌کند و روابط پشت پرده‌ي شاه و آمریکا و اسرائیل را افشا می‌کنند.

شب قبل از آن نیز هیات اعزامی شاه چنان‌که گفته شد نتوانسته بودند امام را از قیام خود منصرف سازند. سرانجام به دستور امیر اسدالله علم، امام در سحرگاه پانزدهم خرداد بازداشت و به تهران اعزام می‌شوند.

تنها حزب سیاسی که بیانیه‌ای در دفاع از امام منتشر کرد،‌ نهضت آزادی بود که به دنبال آن سران نهضت دستگیر می‌شوند. امام بعد از آزادی و انتقال به قم در فروردین ۱۳۴۳، از آن‌چه که در ۱۵ خرداد رخ داده بود اظهار تاسف کرده و به دستگیری آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان و سران نهضت اعتراض می‌کنند.

در زمانی که امام در بازداشت بودند، ظاهرا در یکی از روزنامه‌ها آمده بود که دولت با روحانیت و آیت‌الله خمینی به توافق رسیده است. امام در سخنرانی خود در اردی‌بهشت ۴۳ به این امر اشاره کرده و می‌گویند: «ملت اسلام دیگر بیدار شد، دیگر نمی‌نشیند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمی‌گردد. اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی‌کند. اشتباه نکنید، ما به همان سنگری که بودیم هستیم، با تمام تصویب‌نامه‌های مخالف اسلام که گذشته است مخالفیم.»

در آن زمان وسایل ارتباط امروز وجود نداشت. حتی امکان ارتباط مستقیم تلفنی میان اروپا و ایران وجود نداشت. ماجراهای اتفاق‌افتاده در این روزها را چند تن از دوستانم در شهر قم که با هم در دبیرستان «حکمت» قم گروهی را تشکیل داده بودیم، برای من ارسال کردند. من تلاش کردم در انجمن دانشجویان ایرانی در آخن، مطالب را طی اعلامیه‌ای به زبان فارسی و آلمانی برای روشن ساختن افکار عمومی منتشر کنیم ولی هیات کارداران انجمن به دلیل آن‌که حمایت از روحانیت، نوعی تبلیغ مذهبی است و کنفدراسیون نباید محل تبلیغ برنامه‌های مذهبی باشد با آن موافقت نکردند. حتی در مورد اعتراض به نقشه‌های اسرائیل در ایران هم گفته می‌شد حمایت از بیانیه‌های امام،‌ کنفدراسیون را متهم به مرام آنتی‌سمی‌تیسم یا مخالفت با یهودیان خواهد کرد! در آن زمان توده‌ای‌ها و جبهه‌ی ملی‌ها در انجمن دانشجویان ایران در آخن اکثریت داشتند و ما چند نفر معدود، نقشی اثرگذار نمی‌توانستیم داشته باشیم. بالاخره با همکاری دو تن از بچه‌های مسلمان توانستیم به سازمان بین‌المللی دانشجویان مسلمان که از کشورهای مختلف اسلامی و عربی تشکیل و در محل فعلی مسجد آخن تشکیل جلسه می‌دادند مراجعه کنیم. آن‌ها نیز گرچه فعالیت چندان برجسته‌ی سیاسی نداشتند، ولی این بیانیه‌ها را منتشر ساختند.

 

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۱۹۲-۱۹۴

نظرات بینندگان