محمدرضا یوسفی؛ عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه مفید: با توجه به میانگین نرخ صفر درصدی رشد اقتصادی در دهه 90، سرمایه گذاری خالص منفی در سالهای اخیر، خارج شدن بیش از یک میلیون نفر از بازار کار ناشی از فقدان افق روشن و در نتیجه کاهش نرخ مشارکت، پایداری و افزایش نرخ تورم و دیگر تحولات کلان اقتصادی، پدیدۀ فقر در جامعه گسترش و شدت یافته است. یک دهه رشد اقتصادی صفر بوده است و این در حالی است که رشد جمعیت 1.2 درصد بوده و از 75 میلیون نفر در سال 1390 به حدود 85 میلیون نفر در سال 1401 رسیده است. این امر به خوبی وضعیت فقر در ایران را نشان می دهد. درآمد سرانه یک ایرانی در سال 1400 نزدیک به 40 درصد کمتر از درآمد سرانه سال 1390 است.
شوک های قیمتی و ارزی سال جاری نیز به این امر بیشتر از گذشته دامن زده است و دهک های میانی و اقشار متوسط جامعه را نیز به سمت گروههای زیر خط فقر انتقال داده است. خانوارهای دهک های میانی و پایین برای تامین مایحتاج خویش، باید بیشتر هزینه کنند ولی رشد درآمدهای آنان از رشد نرخ تورم کمتر است و زندگی آنان دشوارتر از گذشته شده است.
بر اساس داده های مرکز آمار ایران، نرخ فقر از 22 درصد در سال 1395 به 32 درصد در سال 1398 رسید یعنی حدود 26.5 میلیون نفر از جمعیت کشور در سال 98 زیر خط فقر بودند. این داده ها برای سال 1399 وجود نداشته، برآوردها از رشد 38 درصدی خط فقر در سال 1399 خبر می دهد. بر اساس سایر داده ها، نرخ محرومیت 31.4 درصد برای سال 1399 می باشد. این نرخ برای استانهای مختلف متفاوت است. سیستان و بلوچستان با 62 درصد بالاترین نرخ محرومیت کشور را دارد و البته نرخ محرومیت 18 استان کشور بیش از نرخ میانگین کشوری است که حکایت از نابرابری شدید منطقه ای می کند. ( گزارش پایش فقر، تابستان 1400) بنابراین شلاق فقر بی رحمانه، مردم ایران را هدف گرفته است و زخم های آن بر تن رنجور ملت عمیق تر می گردد.
از منظر دینی، مبارزه با فقر یک ضرورت است زیرا فقر موجب رشد آسیب ها و انواع بزه های اجتماعی است. از این رو پیامبر فرمود هنگامی که فقر از دری وارد خانه ای شود ایمان از دری دیگر خارج می شود. اولین و شاید مهمترین نکته این است که فقر سرنوشت محتوم یک جامعه نیست. چین در سال 1978، بالغ بر 800 میلیون نفر فقیر داشت اما در سال 2021 اعلام کرد که فقر مطلق در این کشور صفر شده است. اما متاسفانه در کشور ما، روند معکوس است.
فقر معلول عوامل زیادی است اما چگونگی مدیریت جامعه، عدم سلامت و ناکارآمدی و اتخاذ رویکردهای نادرست از مهمترین عوامل فقر یک جامعه شمرده می شوند. تحریم در این دهه موجب فقر شدید و گستردۀ مردم شده است. گروهی اثر تحریم را بر فقر مردم باور نداشتند اکنون که خود عهده دار امر شده اند، متوجه اثر فقر گشته اند. عدم ارتباط با دنیا که در اثر تحریم رخ داده و انزوای ایران را رقم زده است نتیجه ای جز فقر ندارد.
رابطۀ انزوا و اقتصاد بسته با فقر را نیز پیترو دلاواله در چند قرن پیش تایید کرده است. وی از ایتالیا مسیری طولانی را طی کرد و گزارش سفر خود از ایران دوران صفویه را نیز آورده است. وی در گزارش تاریخی خود از منطقه ای مسیحی نشین در فلسطین عبور کرد و مردم آنجا را بسیار فقیر دید؛ او علت فقر و فلاکت مردم این منطقه را داشتن اقتصادی بسته و فقدان رابطۀ تجاری با دیگر مناطق ذکر می کند. تحریم، ایران را در انزوا قرار داده و نتیجۀ آن گسترش فقر بوده است و چه تاسف بار است که این نکته را هنوز عده ای از دست اندرکاران نمی دانند.
زمانی احمد خاتمی امام جمعۀ موقت تهران خطاب به مردم گفته بود که « چرا نگرانید که تحریم باشد و تشدید شود؛ به جهنم که تشدید شود.» ( فرارو، 30 / 1/1398) متاسفانه ایشان و مانند ایشان تصویر روشنی از گستره و شدت فقر در جامعه ندارند و توجه ندارند که فقر معلول سیاست های غلط بوده و پیامدهای تلخی دارد. پیامبر در آخرین سخنی که در جمع عمومی در مسجد ایراد کرد، حاکم پس از خویش را چنین توصیه کرد: مبادا سیاستی اتخاذ کنید که به فقر مردم بینجامد زیرا فقر موجب تضعیف دینداری می شود. ای کاش امثال ایشان به جای توجیه بی قید و شرط، قدری تامل در این سخن حکیمانۀ پیامبر می کردند.