سایت روزنامه ایران حدود ۹ ماه پس از ورود دانشجویان به سفارت انگلیس در
تهران٬ هویت یکی دیگر از مهاجمان را محمدمهدی تهرانی٬ مسئول وقت بسیج
دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس اعلام کرد که از اعضای تحریریه رجانیوز است.
به نوشته بازتاب ؛ رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با دانشجویان از این رفتار انتقاد کردند و
گفتند: «در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث، احساسات جوانان درست بود ولی
رفتنشان [به داخل سفارتخانه] درست نبود.»
عوامل ورود به سفارت انگلیس در تهران با گذشت بیش از دو هفته از انتقاد رهبری حاضر نشده بودند در اینباره اظهارنظری کنند.
محمدمهدی تهرانی در گفتگو با سایت «شبکه ایران» گفته که «باز کردن مسئله اشغال سفارت انگلیس به صلاح نیست.»
وی سپس، در گفتگویی با خود! که در وبلاگ خود منتشر کرده،
پاسخ داده: بسیاری از دانشجویان با توجه به نوع مواجهه نیروی انتظامی و
شرایطی که ایجاد شده بود گمان میکردند ورود به سفارت اساساً هماهنگ شده
است.
متن کامل گفتگوی منتشر شده در وبلاگ تهرانی بدین شرح است:
شما با وجود اینکه اهل نوشتن و گفتگو هستید، در مورد ماجرای سفارت انگلیس با وجود گذشت 8 ماه از واقعه تسخیر، هیچ صحبتی نکردید. این سکوت دلیل خاصی داشت یا زمینه آن فراهم نشده بود؟
زمینه بود. مثلا اگر اشتباه نکنم همان زمان نشریه پنجره برای شرکت در میزگرد دعوت کرد یا بعضی رسانهها تماسهایی گرفتند که آنها را به اعضای شورای متحصنین سفارت ارجاع دادم. هر حرفی را هر جایی نمیتوان گفت. آنچه گفتنی بود هم دوستان در قالب بیانیهها و کنفرانس خبری گفتند. ناگفتهها هم باید باقی میماند.
علت اینکه نمیخواستید با شبکه ایران مصاحبه کنید هم همین بود؟
یکی از دلایل همین بود که ترجیح میدادم همچنان باب بعضی حرفها باز نشود. شما نگاه کنید نقل قولی که از رهبر انقلاب درباره ماجرای سفارت میشود اکنون نه در خبر سایت ایشان موجود است، نه در متن بیانات و نه حتی در فایل صوتی! این نشان میدهد که معظم له هم ظاهرا با انتشار عمومی این قسمت از بیانات و حاشیه ساز شدن آن موافق نبوده اند.
یعنی از سایت حذف شده؟
الان موجود نیست. البته مشی رهبری پیش از این هم همین گونه بوده است. شما نگاه کنید در سخنانی که ایشان در ابتدای سال در صحن رضوی داشتند، بعد از اینکه تذکری را در مورد فضای مجازی مطرح کردند، سریعا این عبارت را فرمودند:«حالا این حرف من بهانه ای نشود برای اینکه یک عدهای بروند جوانهای انقلابی را به عنوان جوانهای تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همه جوانهای غیور کشور را، جوانهای مؤمن انقلابی کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیریم؛ من از جوانان انقلابی و مؤمن و غیور حمایت میکنم.»
مشابه همین بیان را هم ایشان قبل از این در قم داشتند.
همین طور است. چون به هر حال برخی زخم خورده جریان انقلابی هستند و دنبال فرصت برای تصفیه حساب با این جریانند. جریان انحرافی از جمله این جریانهاست و شبکه ایران هم بعد از سایتهایی که توقیف شدند، تنها پایگاه مهم این جریان محسوب میشود. به همین جهت حداقل شبکه ایران برای بازگو کردن مسائل سفارت رسانه قابل اعتمادی نبود. آنچه انجام دادند هم شاهدی بود بر همین ذهنیت من. شما نگاه کنید ذیل آن متن گفتگوی چند دقیقهای تلفنی و ذیل گزارش دیگری که تنظیم کردند، هر فحش و ناسزایی که توانستند، گفتند. این هم اوج اخلاق کسانی که تا پیش از این مدعی اخلاق و... بودند.
ضمن اینکه این موضوع صرفا یک موضوع ملی نیست، بلکه موضوعی فراملی است و بیان برخی مسائل از این حیث ممکن است به صلاح نباشد.
و اکنون چرا حاضر شدید مصاحبه کنید؟
به دلیل همان ملاحظه ای که رهبر انقلاب در صحن جامع رضوی هم داشتند. معتقدم اکنون برخی به بهانه سفارت دنبال تصفیه حساب سیاسی هستند. ضمن اینکه معتقدم دوستانم در بسیج دانشجویی و دیگر تشکلها و همچنین برخی بزرگواران که بعد از ماجرای سفارت در مورد تسخیر سخن گفتند نظیر حجت الاسلام و المسلمین رهدار، حاج سعید قاسمی و استاد حسن عباسی و حجت الاسلام و المسلمین رسایی مورد ظلم برخی رسانه ها واقع شدهاند. اینجا نمیتوانم سکوت کنم. این فضا هم فضایی نیست که صرفا مربوط به امروز باشد. بعدها هم دوباره همین فضا برای منکوب کردن جریان انقلابی در مواقعی که این جریان بخواهد ورود پیدا کند، تکرار خواهد شد. یک بار برای همیشه باید کمی بازتر در مورد ماجرای تسخیر صحبت کرد. هم بیانات رهبری رسانه ای شده است و هم باب حرف و حدیثهایی که طبعا ادامه پیدا خواهد کرد، باز شده. وقت آن است که بعضی مسائل گفته شود.
چه ظلمی؟ به هر حال فردی مثل آقای رسایی که رسما جلوی سفارت انگلیس حاضر شده بود.
مگر آقای طلایی رسما جلوی درب باغ قلهک حاضر نشده بود؟ مگر بلدوزر شهرداری جلوی باغ قلهک نبود؟! مگر دوستان همین روزنامه ایران و سایت شبکه ایران در جریان تسخیر سفارت حضور نداشتند؟ مگر همین کسانی که آنها را با نام جریان انحرافی میشناسیم و نشریه خاتون و همت و... را پیش از این منتشر میکردند و چهرههایی چون وحید شاکری در سفارت نبودند؟ مگر مثلا آقای لاریجانی، آقای کوثری، آقای زاکانی یا خیلی از چهرههای سیاسی دیگر درباره سفارت و خروش انقلابی دانشجویان مصاحبه نکردند؟ متن همه این مصاحبهها اکنون موجود است. چرا بیشتر اسم آقای رسایی برجسته می شود؟! تازه آقای رسایی وارد سفارت هم نشد. موضعش نسبت به تسخیر هم مشابه موضع چهرههایی چون آقای کوثری بود. به همین دلیل است که میگویم برخی دنبال انتقامگیری سیاسی به بهانه سفارت هستند. اگر واقعیت را میخواهید فارغ از درستی یا نادرستی تسخیر سفارت باید اذعان کنیم اغلب جریانات سیاسی به نوعی در ماجرای سفارت دخیل بودند. البته برنامهریزی و تصمیم اولیه برای تجمع توسط دانشجویان و مشخصا شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی انجام گرفت. اما در جریان روز 8 آذر و حواشی بعد از آن بسیاری از چهرهها و جریانات دخیل شدند.
جالب اینکه بعضیها پیشدستی کردند و قبل از تسخیر از ضرورت تسخیر گفتند! آقای شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز خیلی قبلتر از این با سایت خبری فردا که نزدیک به شهردار تهران است، مصاحبه کرد و از ضرورت تسخیر سفارت انگلیس مثل سفارت آمریکا سخن گفت. پس اولین آدرس غلطی که برخی میخواهند نشان بدهند همین است. بگویند فقط همین کسانی که مثلا منتقد دولت یا مدافع فلان جبهه و جریان بوده اند یا... سفارت را تسخیر کردند و اینها خیلی بد هستند!
ولی بعضی از چهره های سیاسی همان زمان ورود به سفارت را نادرست دانستند و نسبت به آن انتقاد کردند.
شورای متحصنین سفارت هم هیچگاه از ورود به سفارت دفاع نکرد. شما تمام بیانیهها و حرف و حدیثها و مصاحبه های آن زمان را مرور کنید. بالای 90 درصد آنها اختصاص به این داشت که تسخیر سفارت حاصل خشم فروخورده مردم و دانشجویان به واسطه خیانتهای انگلیس و ترور شهدای هستهای کشورمان بوده است. اصلا تجمع جلوی سفارت در سالگرد ترور شهید شهریاری برنامهریزی شده بود و اساسا مسئله ورود به سفارت را نه شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی برنامهریزی کرده بود و نه از آن دفاع کرد. صحبتهای چهرههایی چون آقای رسایی، زاکانی، لاریجانی، کوثری و... هم با همین مضامین بود. تقریبا موضع واحدی ایجاد شد. فقط برخی بیشتر انتقاد از ورود به سفارت را برجسته کردند و برخی به خاطر در نظر گرفتن مصلحتهایی کمتر. کسانی که تجمع را از قبل برنامه ریزی کردند هم دانشجویان بودند نه چهره های سیاسی. مشابه این تجمع هم بارها و بارها تا کنون از سوی دانشجویان برگزار شده بود و هیچ وقت کار به اینجا نکشیده بود.
پس جمعبندی این شد که آنچه دانشجویان برای آن برنامهریزی کردند تجمعی مشابه همیشه مقابل سفارت انگلیس بود و این اقدام در سالگرد شهید شهریاری برای اعتراض به خباثتهای انگلیس اقدامی کاملا به جا و انقلابی بود اما کنترل کار از دست دانشجویان خارج شد. شخصیتهای زیادی هم به نوعی در این حرکت دانشجویان دخیل شدند و نمیتوان مسئله را به پتک یا چماقی بر سر یک جریان سیاسی تبدیل کرد.
از اینکه چه کسانی در سفارت بودند و مقصر چه کسی است و اینها بگذریم. البته از بیان شما این را پذیرفتیم که نمیتوان ماجرای سفارت را تبدیل به چماقی بر سر یک جریان سیاسی کرد.
مهمترین حرفی که من میخواستم بگویم هم اتفاقا همین بود.
حالا از اینها که بگذریم خود شما چرا بالای درب سفارت انگلیس رفتید؟ ممکن است دوستان شما در شورای متحصنین بگویند ورود به سفارت را آنها برنامهریزی نکرده بودند. مثل همیشه جلوی سفارت میخواستند تجمع برگزار کنند اما این بار به واسطه خشم مردم کار از دست آنها خارج شده بود. شما که عکستان بالای درب سفارت به عکس یک روزنامه شرق تبدیل شد، چه میگویید؟!
من اول لازم بود از جمع عظیمی از دوستان در حد توانم رفع اتهام و رفع مظلومیت کنم. البته پاسخ سوال شما را میدهم، ناگفته های دیگری هم هست که عرض میکنم اما آنچه موجب شد در این فضای پر اتهام مصاحبه کنم این بود که بگویم کسانی که ماجرای تجمع مقابل سفارت را طراحی و برنامهریزی کردند اولا دانشجو بودند. ثانیا فقط بسیج دانشجویی هم نبود. نمایندگان اتحادیههای مختلف دقایقی قبل از تسخیر جلوی سفارت صحبت کردند و اتفاقا سخنرانیهای پر شور و حرارتی هم داشتند. ثالثا آنچه به عنوان تسخیر رقم خورد نتیجه یک خشم عمومی از ترور دانشمندان هستهای و... بود. برای درک این موضوع هم لازم است شما آن زمان را به خاطر بیاورید و گلایههای رهبری از اینکه حتی عکس و پوستر شهدای هستهای نیز درست چاپ نشده را به یاد داشته باشید. این در شرایطی است که انگلیس در وقوع برخی عملیاتهای تروریستی در ایران نقش داشته، در فتنه 88 نقش ایفا کرده، تلویزیون بیبیسی را برای براندازی در ایران به راه انداخته و... . شرایط به گونهای بود که از یک سو شورای شهر بر سر باغ قلهک با انگلیس دست به گریبان بود و از سوی دیگر مجلس تازه بحث انگلیس را باز کرده بود. مجموعه مسائل مختلفی به غیر قابل کنترل شدن تجمع یاد شده که مشابه آن صدها بار از سوی تشکلهای دانشجویی برگزار شده بود، انجامید.
و ورود شما به سفارت؟
علاقهای به مطرح کردن مسائلی که میخواهم عرض کنم نداشتم اما چارهای نمیبینم. شما به ماجرای سفارت آمریکا مراجعه کنید. از شما میپرسم چرا دانشجویان وارد سفارت آمریکا شدند و از دیوارهای سفارت بالا رفتند. جدای از خیانتهای آمریکا چه مجوزی چنین اختیاری به دانشجویان داد که از دیوارهای سفارت بالا بروند؟ مگر آن موقع جمهوری اسلامی نبود؟ جالب آنکه آنجا شهید بهشتی بعد از تسخیر سفارت آمریکا با لحنی عتابآمیز خطاب به دانشجویان صحبت میکند و میگوید اگر تا چند ساعت دیگر امام اعلام موضع نکند، من در مقابل شما موضع خواهم گرفت.
یک پاسخ به این سوال این است که حداقل بخشی از دانشجویان فکر میکردند تسخیر سفارت آمریکا با حضرت امام(ره) هماهنگ شده بوده. گفته میشود موسوی خوئینیها که آن زمان ارتباط نزدیکی با دانشجویان و حضرت امام(ره) داشتند، به نوعی مأمور این مسئله بودهاند و دانشجویان گمان میکردند موسوی خوئینیها مجوز را از امام کسب کرده است.
من طبعا اینها را نباید بگویم اما شما حتما به خاطر دارید که همین چند سال قبل هم یک بار دانشجویان بسیجی وارد باغ قلهک شدند و با فاصله چند ساعت بیرون آمدند. آن زمان آقای سراج مسئول سازمان بسیج دانشجویی بود. این اقدام دانشجویان هم مورد استقبال همگان قرار گرفت. دانشجویان با وساطت آقای سراج همان ساعات نخست از باغ خارج شدند و ماجرا تمام شد. گفته میشد این ورود به باغ نیز اساسا نمیتوانسته بدون اطلاع رئیس وقت سازمان و هماهنگی قبلی با ایشان صورت پذیرفته باشد.
و سفارت انگلیس؟
واقعیت این است که من به بخشهایی از بیانیههای دوستانم در خصوص تسخیر سفارت انگلیس اساساً اعتقادی ندارم. نه تنها من که برخی دوستان دیگر هم بر همین باور هستند و فکر میکنم دوستانم به جهت مراعات مصالحی آن بندها را ذکر کردند. در بیانیهها شما میخوانید که نیروی انتظامی با تجمع دانشجویان مقابله جدی داشته است؛ در حالی که حداقل در ماجرای سفارت که حقیر در آن حضور داشتم نیروی انتظامی به هیچ وجه مشابه تجمعات گذشته در برابر دانشجویان مقاومت نکرد.(بعضی دانشجویان هم باغ قلهک رفته بودند) من فکر میکنم دوستانم برای اینکه مبادا ماجرای سفارت به حکومت نسبت داده شود تصریح چندین باره به مسئله نیروی انتظامی در بیانیهها داشتهاند اما اکنون که موضع صریح رهبری نیز درخصوص تسخیر مشخص است، نیازی به این مصلحتاندیشی نیست.
واقعیت این است که بسیاری از دانشجویان با توجه به نوع مواجهه نیروی انتظامی و شرایطی که ایجاد شده بود گمان میکردند ورود به سفارت اساساً هماهنگ شده است. من شاید نفرم سیام یا چهلم بودم که از بالای در وارد سفارت شدم بدون اینکه کوچکترین زخم یا جراحتی بردارم. قبل از من تعداد سی، چهل نفر وارد شده بودند و اتفاقا همانها که قبلا وارد شده بودند عکس ملکه را دست من دادند. من در تجمعات قبل از این اساساً با نیروی انتظامی کوچکترین درگیری هم پیدا نمیکردم. شما به فیلمی که از آن روز روی اینترنت هم موجود است، مراجعه کنید. برای دقایقی متمادی بالای درب سفارت هستم بدون اینکه کسی کاری داشته باشد! مجموع فضای آن روز جلوی درب سفارت با توجه به برخوردهای قبلی نیروی انتظامی جلوی درب سفارتها برای ما این تلقی را ایجاد کرده بود که قصه هماهنگ شده است و ما اساساً انتظار اینکه شورای عالی امنیت ملی مسئله تسخیر را نپذیرفته باشد، نداشتیم. جالب اینکه مطابق نقل قولهایی که بعداً شنیده شد برخی در دستگاههای مختلف هم گمان میکردند قصه هماهنگ شده است. برای این گمان هم استدلالهایی وجود داشت. خاطرم هست وقتی مسئول کنونی سازمان بسیج دانشجویی وارد سفارت شد تا تلاش کند فضا را کنترل کند، به خود من گفت اینجا چه میکنی، من جا خوردم! یعنی چه اینجا چه میکنی؟ مگر قرار نبوده وارد سفارت شویم؟!
بگذارید یک کد دیگر به شما بدهم. شما میدانید تجمع از عصر آغاز شد و تا ساعاتی بعد از غروب آفتاب ادامه داشت. در این فاصله درهای سفارت چندین بار باز شد و چندین هزار نفر وارد سفارت شدند. سوال من این است که بالفرض نیروی انتظامی توان کنترل جمعیت نخست را نداشته است. در مورد چندین هزار نفر بعدی و چندین باری که درب سفارت با فاصله زمانی نسبت به ورود قبلی دانشجویان باز شد، چه توجیهی میتوان داشت؟ چگونه این همه جمعیت وارد شد بدون آنکه نیروی انتظامی با فراخواندن نیروهای کمکی مانع آنها شود؟! چرا دانشجویان در تجمعات گذشته با وجود تمام تلاشی که میکردند نمیتوانستند حتی به صف دوم یا سوم نیروی انتظامی برسند اما این سری به راحتی وارد سفارت شدند؟! اینها چیزهایی است که دوستان ما نگفتند و ترجیح دادند در مظلومیت بمانند.
شما اگر ماجرای سفارت آمریکا را به عنوان یک اسطوره و یک چراغ سبز که همیشه مورد تجلیل قرار گرفته در ذهن داشته باشد، در جریان ورود دانشجویان به باغ قلهک در چند سال پیش باشید و بعد جلوی سفارت انگلیس آن بی تفاوتی یا حداقل مماشات نیروی انتظامی را ببینید چه دلیلی دارد که این قصه را هم به قصه های قبلی الصاق نکنید؟ شما می دانید ورود چندین هزار نفر به سفارت یعنی چه؟ بعضی از بچه ها حتی به خاطر سردی هوا با خود بقچه و گونی های بزرگ پتو داخل سفارت آورده بودند! دست همدیگر را گرفته بودند و راحت وارد سفارت شده بودند. اینها که در سری های بعدی وارد شدند اصلا با هیچ ممانعتی از سوی نیروی انتظامی مواجه نبودند.
شما نیروی انتظامی را متهم میدانید؟ اساساً در مورد اینکه چه شد دانشجویان وارد سفارت شدند و این مسائل رخ داد بعد از تسخیر بین خود شما بحثی نشد؟
من نمیتوانم نیروی انتظامی را متهم کنم. اگر چه برای شخص من آن حضورِ نیروی انتظامی هنوز هم مورد سوال است. اما اینکه بخواهم آنها را متهم کنم که با برنامهریزی قبلی از مواجهه جدی با دانشجویان امتناع کرده بودند، نمیتوانم. اما این جالب است که هیچ مقام مسئولی در نیروی انتظامی حداقل علنا به خاطر سفارت حتی مورد سوال یا تذکر هم قرار نگرفت!
بعد از ماجرای سفارت هم همان طور که میدانید حرف و حدیثهای زیادی ایجاد شد. منتقدین جریان انحرافی ماجرای سفارت را گردن جریان انحرافی میانداختند الان هم که سایت جریان انحرافی ماجرای سفارت را گردن منتقدان دولت میاندازد و... . آن زمان یک فرض دیگر هم مطرح بود که من نسبت به آن هم نمیتوانم اظهار نظر قطعی داشته باشم و آن با توجه به حضور آقای طلایی و خصوصا بلدوزر شهرداری بود که میتوانست ماجرای تسخیر را به دعواهای گذشته شهرداری بر سر باغ قلهک پیوند دهد و بهرهبرداریهای بعدی را ممکن سازد. این فرضیه در یکی از جلسات مورد سوال یکی از حاضرین قرار گرفت و برخی دوستان مقابل این فرضیه صحبت کردند. من در اینجا قصد اظهار نظر خاصی در این خصوص ندارم اما معتقدم به جای اینکه این جریان، ماجرای سفارت را گردن آن جریان بیاندازد و بالعکس، خوب است که واقعیتها را بپذیریم و تلاش کنیم مسیر فعالیتهای آیندهمان را مطابق نظر رهبری با دقتی دو چندان پی بگیریم.
جریان انحرافی میگوید تسخیر سفارت برنامهریزی شده بوده و قرار بوده به واسطه تسخیر اسنادی جعلی علیه دولت مثلا از درون سفارت خارج شود و بعد هم توسط دانشجویان منتشر شود تا دولت زمین بخورد. نظر شما درباره این فرضیه چیست؟
من به همان نسبت که فرضیه مقابل این یعنی فرضیهای که میگوید جریان انحرافی برای تسخیر برنامهریزی کرده بود را غیرواقعی و ساختگی میدانم، به این فرضیه هم نمیتوانم اعتنا کنم. شما فضای بعد از تسخیر سفارت را مشاهده کنید. اگر این قدر ماجرا برنامهریزی شده بود، طبیعتا میبایست برای بعد از تسخیر هم برنامهریزی لازم میشد. در حالی که شرایط بعد از تسخیر چه در حوزه رسانهای و چه در سایر حوزهها، چه در بخش داخلی و چه خارجی نشان از این داشت که همه دست به دست هم داده بودند تا بیبرنامهترین حالت برای بعد از تسخیر رخ بدهد. کسانی که ادعاهای این چنینی دارند باید سند ارائه بدهند. صرف تحلیلهای ذهنی نمیتواند راهگشا باشد. چگونه میشود جریانی در درون حاکمیت این قدر برنامهریزی کرده باشد که اسنادی جعلی را علیه دولت بعد از تسخیر منتشر کند اما به شرایط بعد از تسخیر هیچ فکری نکرده باشد. من به عنوان یک دانشجو نمیتوانم این فرضیات را بپذیرم. معتقدم اینها حرفهای سیاسی است.
با این همه چرا بعد از نهی رهبری دانشجویان عذرخواهی نکردند؟
عرض کردم. دانشجویان قبل از نهی رهبری و همان روزهای بعد از تسخیر اعلام موضع صریح کردند و گفتند ورود به سفارت برنامه ریزی نشده بوده و... . این دوستان اکنون هم همه کلام رهبر انقلاب را فصل الخطاب میدانند. ضمن اینکه رهبر انقلاب فقط ماجرای سفارت انگلیس را مورد اشاره قرار ندادند. ایشان مفصلا در خصوص تحصن دانشجویان در فرودگاه و تلاششان برای رفتن به غزه صحبت کردند یا در مورد تجمعاتی نظیر تجمع مقابل سفارت بحرین و... سخن گفتند. نقطه نظر رهبر انقلاب شامل همه این حرکتها میشد و همه دانشجویان را هم در بر میگرفت. چون در این جریانات همه تشکلهای دانشجویی نقش آفرین بودند. منتهی به همان دلیل که خدمتتان عرض کردم برخی تنها نظر رهبر انقلاب درباره سفارت را شنیده اند و بعد چیزهایی به ایشان نسبت میدهند که نفرموده اند. مثلا کجا رهبر انقلاب فرمودند تسخیر سفارت بازی در زمین انگلیس بود و... من فکر میکنم همه ما باید تلاش کنم ضمن مراعات تقوای سیاسی فرمایشات رهبری را بدون جابه جا کردن یک واو تحلیل کنیم و مطابق آن عمل کنیم.
فکر نمیکنید اکنون فضا برای انقلابیگری و اساساً جنبش دانشجویی کمی تنگ شده باشد.
شما عبارتهای تجلیل آمیز رهبری از روحیه انقلابی دانشجویان را مثلا در همین دیدار ببینید. ایشان ضمن اشاره به ماجرای تحصن فرودگاه تصریح میکنند:«این احساسات، احساسات مقدس و پاکى است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه میکنیم، آدم میخواهد جانش را فداى یک چنین احساساتى بکند؛ این واقعاً ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوى بسیجىها را میبوسم، جایش همین جاست. آدم وقتى مىبیند که یک جوانى اینجا توى خانه، در گرماى تابستان کولر و یخچال دارد، در سرماى زمستان وسیلهى گرمائى دارد، دانشگاه میرود، درس میخواهد، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئلهى غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشى است.»
ببینید! دیکته ای که نوشته نشده غلط ندارد! دانشجویان هم ممکن است در مسیر آرمانخواهی در مواقعی خطایی کرده باشند، اما این به هیچ وجه نباید به دلسردی یا کنار گذاشتن آن خروش انقلابی بیانجامد. اکنون تاریخ در برهه حساسی به سر میبرد. آرایش جهانی در حال تغییر است. در شرایط داخلی نیز نیازمند پیشبرد اهداف آرمانی و انقلابی و پایداری بر روی اصول هستیم. باید مراقب جریانات ارتجاعی که میخواهند ما را به قبل از سوم تیر بازگردانند و کسانی که میخواهند خط را عوض کنند باشیم. این مسیر البته سختی دارد؛ البته احتمال خطا هست؛ اما مسیری نیست که بخواهیم رهایش کنیم. ولایتمداری هم آنجا ثابت نمیشود که نظر رهبری مطابق نظر ما باشد، ولایتمداری آنجاست که آقای رئیس جمهور نظری مخالف رهبری داشته باشد اما نامه رهبری را روی زمین نگذارد. در مورد سفارت که اغلب دوستان ما معتقد بودند ورود به سفارت درست نبود. حالا ممکن است این فضاسازیها کمی دوستان را دلسرد کند که باید هوشیار بود.
اگر یک جمله بخواهید به خبرنگاران شبکه ایران بگویید، چه میگویید؟
نظر آنها و آقای جوانفکر را درباره واژههای کابوهاگنگهایامریکایی، بیفکر، بیمغز، نابخرد، دیوانه، کله شق و همچنین واژههایی چون خدا، پیغمبر، قبر و قیامت میپرسم!