این واقعیت تلخ در هالیوود وجود دارد که یک نقش بد می تواند تمام حرفه ی یک بازیگر را به نابودی بکشاند. حتی توانمندترین و محبوب ترین بازیگران که فیلم های فوق العاده ای در کارنامه ی حرفه ای خود داشته اند هم از آن مصون نیستند. مخاطبان انتظارات بالایی دارند و وقتی بازیگر محبوب شان در فیلم ناامیدکننده ای می بینند، می تواند اثر ماندگاری بر آن ها داشته باشد.
در ادامه از بازیگران مشهوری خواهیم گفت که بازی در یک نقش بد لطمه ی بزرگی به فعالیت حرفه ای شان زد.
نیکلاس کیج – مرد حصیری (The Wicker Man)
نیکلاس کیج بازیگر بسیار مشهوری است اما مدت زیادی است که او را در فیلم خوبی ندیده ایم. او بیش از ۱۰۰ فیلم در کارنامه ی بازیگری اش دارد و حتی یک فیلم هم به نام «سانی» (Sonny) کارگردانی کرده است.
بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» (Leaving Las Vegas)، کیج را به شهرتی جهانی رساند و اولین جایزه ی اسکارش را نصیبش کرد. بسیاری از مخاطبان سینما هنوز هم آن را بهترین نقش کیج می دانند. بازی او در فیلم های «بزرگ کردن آریزونا» (Raising Arizona)، «از ته دل وحشی» (Wild at Heart) و «اقتباس» (Adaptation) هم با استقبال منتقدان مواجه شد.
با این حال، کیج برای بازی اش در فیلم «مرد حصیری» اولین تمشک طلایی اش دریافت کرد. او در این فیلم بازی اغراق شده و مضحکی داشت. بازی کیج در این فیلم توانایی بازیگری او را نزد مخاطبان و منتقدان زیر سؤال برد.
اورلاندو بلوم – الیزابت تاون (Elizabethtown)
اورلاندو بلوم بعد از بازی در سه گانه ی «ارباب حلقه ها» (The Lord of the Rings) به شهرت و محبوبیت زیادی رسید. طرفدارانش معتقدند او در این مجموعه فیلم بهترین نقش آفرینی اش را داشت. با این حال، اگر او در فیلم کمدی رمانتیک «الیزابت تاون» بازی نکرده بود، شاید حالا از موفقیت بیشتری برخوردار بود. نشریات و منتقدان معتبر هم داستان فیلم و هم بازی بلوم را غیر منطقی و باورناپذیر دانستند.
به نظر می رسد بلوم دیگر هرگز نتوانست از این شکست سر پا شود، چون به جز فیلم های «دزدان دریایی کارائیب» (Pirates of the Caribbean) و «هابیت» (The Hobbit) دیگر در هیچ پروژه ی بزرگی حضور نداشته است. او حتی برای بازی اش در فیلم «دزدان دریایی کارائیب ۳» نامزد تمشک طلایی شد.
تیلور لاتنر – آدم ربایی (Abduction)
تیلور لاتنر بعد از بازی در نقش جیکوب ِ گرگینه در فیلم های محبوب «گرگ و میش» (Twilight) طرفداران زیادی پیدا کرد. وقتی فیلمبرداری فیلم دوم «گرگ و میش» آغاز شد، خالقان این مجموعه فیلم می خواستند بازیگر باتجربه تر و توانمندتری را جایگزین او کنند. اما لاتنر موفق شد نقشش را حفظ کند، با اینکه خودش شخصیت جیکوب را دوست نداشت. بازی لاتنر در آخرین فیلم این فرانشایز، یک تمشک طلایی نصیبش کرد.
لاتنر در فاصله ی فیلم های سوم و چهارم «گرگ و میش»، در فیلم «آدم ربایی» هم بازی کرد که با واکنش منفی منتقدان رو به رو شد. روشن نیست کدام یک از این فیلم ها برای او بیشتر دردسرساز شد اما تأثیری در اصل ماجرا ندارد: او دیگر به هیچ پروژه ی بزرگی دعوت نشد.
آدام سندلر – جک و جیل (Jack and Jill)
آدام سندلر که یکی از مشهورترین کمدین های هالیوود محسوب می شود، پیش از به شهرت رسیدنش، استندآپ کمدی اجرا می کرد و در سریال های درجه دو بازی می کرد. او در اوایل دهه ی ۱۹۹۰، در فیلم های زیادی حضور داشت و مخاطبان سینما واقعاً دوستش داشتند. فیلم های «بیلی مدیسن» (Billy Madison) و «هپی گیلمور» (Happy Gilmore) را نیاز هنوز بهترین آثار کارنامه ی بازیگری سندلر می دانند.
اما بعد از مدتی منتقدان از شوخی های تکراری سندلر خسته شدند و نقش آفرینی هایش بارها تمشک طلایی گرفتند. در این بین، فیلم کمدی «جک و جیل» لطمه ی بزرگی به اعتبار سندلر زد و او را برنده ی تعداد رکوردشکنی تمشک طلایی کرد.
هیلاری داف – تسخیر شارون تیت (The Haunting of Sharon Tate)
هیلاری داف با نقشش در سریال «لیزی مک گوایر» (Lizzie McGuire) محبوبیت زیادی در میان نوجوان ها پیدا کرد. او در چند فیلم کمدی رمانتیک دیگر هم با نقش های مکمل حضور یافت و حتی چند آلبوم موسیقی هم منتشر کرد. بسیاری از مردم موسیقی داف را دوست داشتند اما فیلم هایش چندان موفق نبودند. وقتی قرار شد داف در فیلم «تسخیر شارون تیت» نقش شارون تیت، یکی زیباترین بازیگران هالیوود که سرنوشتی تراژیک داشت، را ایفا کند، به نظر می رسید فعالیت بازیگری در مسیر پیشرفت قرار گرفته. داف خود هم گفت که بازی در نقش شارون تیت برایش یک افتخار است، اما نقش آفرینی او در این فیلم برای مخاطبان و منتقدان ناامید کننده بود. داف برای بازی اش تمشک طلایی دریافت کرد. اندکی پس از آن، داف تصمیم گرفت برای مدتی هالیوود را ترک کند و خود را وقف خانواده اش کند.
مگان فاکس – بدن جنیفر (Jennifer’s Body)
بعد از نمایش فیلم «تبدیل شوندگان» (Transformers)، توجه مردم به مگان فاکس جلب شد. او در سال ۲۰۰۸ لقب جذاب ترین زن دنیا را گرفت. بسیاری از دختران جوان دل شان می خواست شبیه او باشند و سعی می کردند راز زیبایی اش را کشف کنند. اما وقتی فاکس برای بازی در نقش اصلی فیلم «بدن جنیفر» انتخاب شد که قرار بود پیام ها فمینیستی داشته باشد، منتقدان بازی اش را نپسندیدند و او نامزد تمشک طلایی شد. از آن زمان کارگردان ها بیشتر از ظاهرش استفاده کرده اند و کسی به او به چشم یک بازیگر نگاه نمی کند.
مایکل فاسبندر – آدم برفی (The Snowman)
مایکل فاسبندر فعالیت بازیگری را در سن بالایی آغاز کرد. با این وجود، خیلی زود به یکی از بازیگران پرخواهان هالیوود بدل شد، چون کمتر بازیگری می تواند چنین نقش های متنوعی را به شکلی باورپذیر ایفا کند. منتقدان هم بسیاری از فیلم های او را دوست داشته اند. فیلم «مکبث» (Macbeth) او یکی از بهترین اقتباس های نمایشی محسوب می شود و بازی اش در فیلم «استیو جابز» (Steve Jobs) او را نامزد دریافت جایزه اسکار کرد. او در چندین فیلم پرفروش هم حضور داشته است.
با این حال، درام جنایی «آدم برفی» شکست بزرگی برایش بود. بعد از این فیلم، فاسبندر به این نتیجه رسید که بسیار خسته است و تصمیم گرفت مدتی از بازیگری کناره بگیرد و استراحت کند. او در سال ۲۰۱۹ برای چهارمین بار در مجموعه فیلم «مردان ایکس» (X-Man) نقش مگنت را ایفا کرد و حالا فیلم «قاتل» (The Killer) ساخته ی دیوید فینچر، کارگردان مشهور را در نوبت نمایش دارد و باید دید آیا این فیلم می تواند فاسبندر را به مسیر موفقیت بازگرداند یا خیر.
کالین فارل – اسکندر (Alexander)
کالین فارل نقش های واقعاً خوب و متنوعی در کارنامه ی بازیگری اش دارد. یکی از بهترین آن ها در فیلم «در بروژ» (In Bruge) است که در آن یکی از نقش های اصلی را برعهده داشت. او این نقش را بعد از حضور در فیلم «اسکندر» گرفت که فعالیت بازیگری او را تا مرز نابودی پیش برد، فیلمی که در گیشه شکست خورد و فروش آن نتوانست هزینه های تولیدش را جبران کند. بازی و لهجه ی فارل در این فیلم مخاطبان را از او ناامید کرد. این شکست خودش را هم ناامید کرد و او حتی می خواست بازیگری را رها کند. با این حال، چندین سال بعد توانست با بازی اش در فیلم «در بروژ» دوباره مخاطبان را شیفته ی خود کند و توجه کارگردان ها را به خود جلب سازد.
مگ رایان – دلیل زندگی (Proof of Life)
در دهه ی ۱۹۹۰، مگ رایان ملکه ی کمدی های رمانتیک بود. او بعد از بازی در فیلم «وقتی هری سالی را دید» (When Harry Met Sally) در سال ۱۹۸۹، به ستاره ی بزرگی بدل شد. این فیلم پرفروش اثر آن سال شد. رایان در فیلم های بعدی اش نقش های مشابهی را ایفا کرد.
اما در دهه ی ۲۰۰۰، فعالیت بازیگری رایان رو به افول رفت. او و همبازی اش راسل کرو هنگام بازی در فیلم «دلیل زندگی» با یکدیگر وارد رابطه عاشقانه شدند، امری که به زندگی مشترک رایان پایان داد. این رسوایی آنچنان بزرگ بود که لطمه ی بزرگی به اعتبار رایان زد. حتی کارگردان فیلم، تیلو هکفورد هم رایان را مقصر شکست فیلم خود می دانست.
منبع: روزیاتو