arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۵۶۵۱۴
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۲ - ۲۰ دی ۱۴۰۲
گشتی در سفرنامه؛

شیراز دو قرن پیش چگونه بود؟

آقامحمدخان پادشاه پیشین دیوار سنگی بسیار باشکوه با برج‌های جنگی استوارش را که ایرانیان آن‌ها را رخنه ناپذیر می‌دانستند با چندتا از بهترین خانه‌ها نابود کرده است. در زمان او برگرداگرد شیراز خندقی پهناور و ژرف بوده که وی پس از ویران کردن در شهر خندق را پر کرده است با اینکه هر نویسنده ایرانی شیراز را ستوده؛ گمان من اینست که هرگز سزاوار این همه ستایش گزاف دست و دل بازانه نیست. شاید همۀ سخنان سعدی و حافظ درباره شیراز را راست نتوان شمرد، اما شاید به گونه‌ای خرد پذیر به این دو سخنور می‌توان بدگمان شد که بسیار و نابجا هواخواه شهر زادگاه خود بوده اند و هواخواهی سخت از ویژگی‌های هر سخنور خوب است. با این همه سرانجام استوارترین و باشکوه‌ترین ساختمان‌ها ویرانی است. آب و هوا و شرایط اقلیمی بسیار کم دستخوش دگرگونی بزرگ می‌شود؛ و هر چند حافظ می‌گوید که شیراز از همه شهر‌های جهان بهترست باید بگویم که در زمان ماندن من در این شهر درجه گرماسنج بیشتر ۱۰۰ بود و هرگز به زیر ۹۰ نرسید هشداری را که حافظ دربارۀ خوبی شیراز، داده فراموش نکرده ام. خوبی را به چشم ندیده ام شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم هر چند آن عیبش مکن که خال رخ هفت کشورست
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سرویس تاریخ «انتخاب» / سفرنامه اسکات وارینگ در ایران:

کتاب سفرنامه اسکات وارینگ به ترجمه دکتر ابوالقاسم سری و به همت ارنست بئیر مقدمه نویسی و ویراستاری و با ترجمه آن مقدمه به خامه دکتر غلامرضا ورهرام در ایران چاپ شده است. این کتاب توسط نشر اساطیر منتشر شده است.

«انتخاب» بخش‌هایی از این سفرنامه را به صورت روزانه منتشر می‌کند. با ما در خوانش این سفرنامه هیجان انگیز همراه باشید.

فصل ششم

پذیرش خلعت - در وصف ،شیراز، گزارشهای اروپایی - آب و هوا - گزافه بزرگ ـ بازار - مسجد

 

قسمت چهارم

گشت و گذار در شیراز ۱۸۰۲

یک روز پس از رسیدن من به شیراز شاهزاده چراغعلی خان با مادر و برادر کهترش و همۀ بزرگان برای گرفتن خلعتی که شاه فرستاده بود از شهر بیرون شد. به گمان من نزدیک بیست هزار آدم از ناچاری یا کنجکاوی به این آیین آمدند. شاهزاده پس از دیدار با برادر و کمی گفتگو در چادری فرود آمد و خلعت به او پوشانیده گشت. سپس فرمانروایان دیگر جا‌ها از این که به چنان نشان برجسته‌ای از نواخت شاه دست یافته به او خجسته باد گفتند؛ آنگاه دسته سوار به شهر بازگشت. ارج‌گزاری فرمانروایان به شاهزادگان سخت خنده آور بود؛ ستایش‌های پوچ از زیبایی، خوش اندامی و سوارکاری بسیار خوبشان را نیز چندش‌آور می‌شمردند. همه گروه‌های پیشه وران برگزیده لوله‌های شیشه‌ای کوچک پر از شکر با خود داشتند، چون شاهزاده نزدیک شد لوله‌ها را شکسته شکر‌ها را به زمین افشاندند. همۀ دکان‌های بازار در این روز و نیز فردای آن به یاد بود چهلم (اربعین) یا روزی سرامام حسین (ع) در خاک کنار پیکرش نهاده شد بسته شد.

برآنم که شیراز هر کس را که میپنداشته بسیار مردم و باشکوه است، نومید خواهد کرد. این شهر دیدنی است، اما در خور آن نیست که به دیدنش روی؛ به هیچ روی آن چنان که گفته اند فراخ نیست؛ برگرداگردش بارویی است برای پاسداری از آن در برابر تاخت و تاز سواران دشمن؛ شش دروازه دارد بسیاری از کوچه‌ها چندان تنگ است که اگر سواری در آن‌ها با خری که بار چوب داشته باشد برخورد کند راه بسته می‌شود از دیده‌های خود می‌گویم؛ خانه‌ها همگی پست و پلشت است، ولی ما اینک در روزگاری که سخت از روایی افتاده این شهر را می‌بینیم. آقامحمدخان پادشاه پیشین دیوار سنگی بسیار باشکوه با برج‌های جنگی استوارش را که ایرانیان آن‌ها را رخنه ناپذیر می‌دانستند با چندتا از بهترین خانه‌ها نابود کرده است. در زمان او برگرداگرد شیراز خندقی پهناور و ژرف بوده که وی پس از ویران کردن در شهر خندق را پر کرده است با اینکه هر نویسنده ایرانی شیراز را ستوده؛ گمان من اینست که هرگز سزاوار این همه ستایش گزاف دست و دل بازانه نیست. شاید همۀ سخنان سعدی و حافظ درباره شیراز را راست نتوان شمرد، اما شاید به گونه‌ای خرد پذیر به این دو سخنور می‌توان بدگمان شد که بسیار و نابجا هواخواه شهر زادگاه خود بوده اند و هواخواهی سخت از ویژگی‌های هر سخنور خوب است. با این همه سرانجام استوارترین و باشکوه‌ترین ساختمان‌ها ویرانی است. آب و هوا و شرایط اقلیمی بسیار کم دستخوش دگرگونی بزرگ می‌شود؛ و هر چند حافظ می‌گوید که شیراز از همه شهر‌های جهان بهترست باید بگویم که در زمان ماندن من در این شهر درجه گرماسنج بیشتر ۱۰۰ بود و هرگز به زیر ۹۰ نرسید هشداری را که حافظ دربارۀ خوبی شیراز، داده فراموش نکرده ام.

خوبی را به چشم ندیده ام

شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم

هر چند آن عیبش مکن که خال رخ هفت کشورست


جهانگردانی که سال‌ها پیش از آنکه دست ویرانگر زمان بتواند نشانه‌های زیبایی و شکوه ساختمان‌ها را از میان بردارد این شهر را دیده اند از ویرانه‌های فراوان و ساختمان‌های تاریخی شکوهمندش سخن نمی‌گویند. الیاریوس (Olearius) که به سال ۱۶۱۵ در ایران بوده می‌گوید شیراز بیش از ده هزار خانه ندارد، اما ویرانه هایش دو میل درازی دارد. هربرت (Herbert) که به همراه سرتو ماس شرلی (sir thomas sherley به سال ۱۶۲۵ به ایران آمده می‌گوید گرداگرد شهر هشت یا نه میل است، پانزده مسجد دارد یکی از آن‌ها دوستون دارد به بلندی ستون‌های کلیسای سنت پل St Paul) دکتر فرایر (Fryer) می‌گوید شیراز بازار‌هایی زیبا دارد تونو (Thevenot می‌نویسد که راه رفتن برگرداگرد شهر دو ساعت به درازا می‌کشد؛ و تاورنیه (Tavernier شیراز را شهری ناچیز و پلشت می‌خواند که روزگاری بارویی گلین داشته سپس فرو ریخته، است به پندار من از گزارش‌های گوناگون اروپائیان درباره شیراز چنین بر می‌آید که این شهر سزاوار این همه ستایش که در خاور زمین بزرگ منشانه و با گشاده دستی درباره‌اش گفته اند و بسیاری از ستایشگران غربی دانش خاور زمین در باختر بسیار زود باورانه آن‌ها را باور کرده اند، نیست.

بنیادگذار این شهر شناخته نیست حدس برخی این است که کورش (Cyrus) آن را ساخته ایرانیان جمشید را بنیانگذار آن میدانند و با گذشت این همه زمان از گشودن این راز ناامیدم. برخی دیگر نام آن را برگرفته از شیر۴ (Milk) دانسته، اشتقاق‌های خیالی بسیار دیگری را پیشنهاد کرده اند که نام بردن از آن‌ها بیهوده است. به پندار من گرداگرد شهر نزدیک ۵ میل است کمی بیش از یک ساعت سواره بر گرداگرد شهر گشتم. در شیراز یک گلخانه و یک کارخانه ریخته‌گری هست که هر دو دیدنی است ته شیشه‌هایی که برای ساختن ظرف قلیان در آن‌ها می‌دمند در چشم هر بیگانه بسیار دیدنی است. درون این ظرف‌ها با پیکره‌های درختان گل‌ها و جز آن‌ها و گاه با مدالیون‌های کوچک آرایش می‌شود. در همان زمان که در ته ظرف شیشه‌ای قلیان می‌دمند ته آن‌ها را با گیره‌های کوچک به هم می‌بندند تکه‌ها چنان پاکیزه به هم پیوند داده می‌شود که گویی به چشم نمی‌آیند برخی از پیشه وران پاکباز، هوشمند و توانمندند، اما با داشتن ویژگی‌های پسندیده به راستی آدم‌های بدبختی هستند، چنانکه ناچارند برای سرجنبانان شهر کار کنند بی آنکه در برابر رنـجـی کـه مـی‌برند کمترین امیدی به دریافت مزد یا پاداش داشته باشند یا هزینه‌هایی را که پرداخته‌اند بازپس گیرند. همانا روزگار مردی تفنگ ساز که در کار خود چیره دستی بسیار داشت چنین بود. او تپانچه‌هایی می‌ساخت که از تپانچه‌های اروپایی هیچ کم نداشت. بازار وکیل باشکوه‌ترین جاست؛ تاق ضربی آن از آجر ساخته شده و درون آن همانند اگستر چنج Exeter change آرایش یافته است، شاید نیم میل درازا و به گمان من پنجاه با پهنا داشته باشد؛ می‌گویند کریمخان پس از ساخته شدن بازار بی درنگ سواره به دیدن آن رفته در دیوار بازار میخی را فرو رفته دید فرمان داد تا کوبنده را دستگیر و سر از تنش جدا کردند. این بازار شبانگاهان که چراغهایش روشن میشود بسیار دیدنی است. و، چون هر کالای ویژه در بخشی جداگانه از بازار فروخته میشود، هر کس میداند چیزی که می‌خواهد در کدام بخش است. این رسم رایج در سراسر خاور زمین) که دارندگان دو پیشهٔ جداگانه را از یکدیگر دور نگه می‌دارند در شهر‌های بزرگ بسیار مردم که ممکن است خریدار برای خرید ناچیزترین کالا راهی دراز بپیماید دشواری بسیار پدید می‌آورد بسیاری از بازار‌های دیگر بسیار زیبا هستند، اما هیچ کدام در شکوه و هیمنه به پای بازار وکیل نمی‌رسند. ده نمای بیرونی مسجد بزرگ شهر بسیار زیباست، و مانند بیشتر ساختمان‌های خاوری با کاشی‌های گل و بوته و خط تازی آراسته شده است. میگویند سنگ سر در این مسجد چندان سنگین بوده که برداشتن آن از زمین شدنی نبود تا اینکه کریم خان خود به یاری کارگران آمده آنان را به کوشش بسیار وادار ساخت تا بی درنگ آن را از زمین بلند کردند. شیراز پر است از این گونه داستان‌ها درباره وکیل، تنها پادشاهی که هیچگاه نشنیده ام کسی پشت سر او بدگویی کند. سنگدلی هایش در پرتو یادآوری منتهایی که بر سر مردم شیراز دارد و در سنجش با پلیدی‌های جانشینانش از یاد‌ها فراموش شده است. مدرسه‌ها با شتاب رو به تباهی نهاده اند درآمد‌هایی که به آن‌ها اختصاص داده شده همگی در کار‌های دیگر به کار می‌رود میدان‌های روبه روی کاخ‌های فرمانروایان و شاهزادگان فراخ است و خانه‌های نزدیک آن‌ها از بهترین خانه‌های شهر به شمار می‌رود. دست کم یک چهارم شیراز سخت ویرانه است؛ برزنی را که جایگاه ده هزار لک (lak) بوده، آقا محمدخان ویران کرده است درباره این تیره داستان بسیار پرآوازه و به پندار من بسیار بی بنیادی بر سر زبان هاست. میگویند اینان سالی یک بار به دیدار خانواده‌های خود می‌آیند تا عیدی بدشگون را جشن بگیرند. این به گزارشی می‌ماند که دکتر فرایر (Fner) از جشن گبران (Gubrs) به دست داده است. نمی‌دانم گزارش خود را از کدام مأخذ گرفته، اما همۀ پژوهش هایم و مسلمانان هم مانند دکتر فرایر تعصب (دارند مرا بر این میدارد که گزارش او را درست ندانم.

نظرات بینندگان