داعش خراسان در چند سال اخیر اقدامات تروریستی خونباری در منطقه از جمله در ایران صورت داده است. فارغ از ریشههای داعش، این گروه فرعی که بخش کیفی نظامی داعش محسوب میشوند، دشمنی ایدئولوژیکی خاصی نیز با ایران دارند. تاجیکستان و افغانستان به عنوان دو نقطه استقرار این گروه، آسیبهایی نیز برای ایران به دنبال داشته است.
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با پیرمحمد ملازهی، کارشناس افغانستان، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
• داعش خراسان چه ماهیتی دارد و چگونه بوجود آمد؟
مسئله داعش خراسان به داعش خاورمیانه برمی گردد. زمانیکه ابوبکر بغدادی در مسجد جامع موصل خلافت اسلامی خاورمیانه را اعلام کرد. سازمان داعش یا خلافت عراق و شام توانست از ۸۰ کشور اسلامی نیروهای هوادار خود را جمع کند. این موضوع عامل مهمی برای پیروزی داعش در عراق و سوریه شد.
در آن زمان گروههای قومی که مربوط به افغانستان و پاکستان و ایران و هند و ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان بود میشد به عراق و سوریه رفتند. برخی از اینها مانند چچنی ها، مهارت بسیاری از خود نشان دادند و این سبب شد که ابوبکر بغدادی توجه ویژهای به داعشیهای آسیا مرکزی کند. بعد از اینکه شرایطی پیش آمد و روسیه و ایران به شکل جدی علیه داعش وارد عمل شدند و نقش مهمی در سرنگونی خلافت داعش ایفا کردند و ابوبکربغدادی هم توسط آمریکا کشته شد، صحبتهایی منتشر میشد که منبع آن روسها بودند و معتقد بودند شبانه هلکوپترهایی، رهبران و نیروهای کیفی داعش را به بدخشان افغانستان منتقل میکنند.
آن زمان کسی به این موضوع دقت نکرد. ادعای روسها این بود که آمریکا این نیروها را منتقل میکند و هدفشان این است که در آینده علیه نیروهای نهضت ترکستان شرقی فعال شوند و نهضت اسلامی ازبکستان و گروه انصار بخشهایی از هدف بودند.
• ذهنیت موجود در داعش خراسان چرا ایران را دشمن خاص خود میداند؟
ذهنیت موجود در داعش همان ذهنیت خلافتگرایی ست که معتقد است شیعه مسلمان نیست. حتی برخی از رهبران القاعده و داعش این ادعا را داشتند که ایران سنی مذهب در زمان شاه اسماعیل صفوی با زور به یک کشور شیعی تبدیل شد و خلافت خراسان و خاورمیانه را از هم جدا کرد. آنها معتقدند که وحدت در جهان اهل سنت باید اینگونه به وجود بیاید.
نقشی که سردار سلیمانی در جنگ علیه داعش بازی کرد، انگیزهای برای داعش به وجود آورد که با ایران برخورد کنند. عملیات شاهچراغ و کرمان به همان تفکر داعش از ایران برمی گردد. اینکه قدرت خارجی چقدر در این ماجرا نقش دارد هنوز روشن نیست.
• تاجیکستان که روزی بخشی از شوروی سوسیالیستی بود و تفکرات و آموزش جاری در آن باید شهروندانی غیردینی تربیت کرده باشد، چرا اکنون محل پرورش اسلامگرایان افراطی است؟
حکومتی که رحمان در تاجیکستان دارد بقایای همان اتحاد شوروی است. درست است که در یک مقطعی با جریان اسلامی درگیر شد، ولی به کمک روسیه و ایران توانست حزب اسلامی را خنثی کند.
ایران واسطه میان رحمان و حزب اسلامی شد و یک آشتی به وجود آمد. آن آشتی در نهایت منجر به حذف جریان اسلامی شد. وقتی جریان میانه رو اسلامی که حاضر به فعالیت قانونی بود از صحنه حذف شد، فضا برای تفکر داعش از جمله حزب انصار باز شد.
الان حزب انصار برای داعش در تاجیکستان نیرو جذب میکند و در افغانستان هم پایگاه دارند. در دره فرغانه بین قرقیزستان، تاجیکستان و افغانستان از سال ۱۹۱۲ شیخ محمد المدینه مدارس وهابی را تشکیل داد و به منطقه بدخشان هم گسترش پیدا کردند. اینها در برخی از روستاهای ننگرهار هم خلافت اعلام کردند.
چگونه می توان این گروه ها را مهار کرد؟
دو مسئله وجود دارد؛ از نظر من بخش اصلی مشکل ایران در شرق تبعیضی است که درباره اهل سنت انجام شده است، درحالیکه به لحاظ عملی، حفظ مرزها در طول تاریخ توسط خود مردم آن منطقه صورت گرفته است.
در زمان قاجار که انگلیسیها برای اشغال کل بلوچستان فشار میآوردند، قبائل آن منطقه با یکی از ژنرالهای انگلیسی درگیر شدند و خاش و زاهدان را نجات دادند. مردم آن منطقه بر اساس دیدگاه مذهبی شان اعلام جهاد کردند و جنگ شد. تاج محمدعلی خان سرابندی اگر نبود سیستان تا نزدیک بیرجند جز افغانستان بود. این خان طرفدار حکومت مرکزی بود و جنگید تا بخشی از سیستان را نجات دهد. الان مردم را حذف کرده اند، آنوقت چه انتظاری دارند که مردم مرز را حفظ کنند؟ تدابیر نظامی که تاکنون اندیشیده شده در مرزها بی نتیجه بوده است. از میرجاوه تا شمال هر ده کیلومتر یک برجک ساخته اند، اما کارایی ندارد.
کانال زدند تا ارتباطات را قطع کنند، آن کانالها هم خنثی شد. دیوار مرزی در زابل ساختند، حالا خود دولت دنبال تخریب دیوار است، اما طالبان اجازه نمیدهند، چون بخشی از زمینهای کشاورزی ایران آن طرف دیوار است و طالبان مدعی است مرز همانجاست که شما دیوار کشیدید.
به نظر من بخشی از حل مشکل در داخل ایران است که باید سیاست خود را درباره اهل سنت تغییر دهد. این موضوع به سیاستهای کلی کشور بستگی دارد.
بخش دوم قضیه خوش بینی است که اساسا در ایران نسبت به طالبان وجود دارد. واقعیت این است که زمانیکه طالبان علیه آمریکا میجنگیدند بخشی از قدرت در ایران با طالبان ارتباط برقرار کرد، اما وقتی به قدرت رسیدند، نیروهای طرفدار ایران در افغانستان منزوی شدند. اینکه شما همه چیز را در ارتباط با این ببینید که طالب میتواند داعش را سرکوب کند مقداری واقع بینانه نیست.
تفکر طالبان از لحاظ ایدئولوژیک به داعش نزدیک است. سیاست رسمی دولت طالبان هم اگر برخورد با داعش باشد، نیروهایی درون طالبان وجود دارند که اجازه این کار را نمیدهند. در پاکستان هم آی. اس. آی از گروههای اهل سنت مخالف ایران حمایت میکند. سازمان اطلاعاتی پاکستان، اگر پشهای از منطقه رد شود شناسایی میکند، چگونه تروریستهایی که به راسک حمله کردند را نمیشناسند؟ به نظر من در هر دو جهت ایران نیاز تجدید نظر دارد.