سرویس تاریخ «انتخاب»: سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (۱۳۰۴-۱۳۹۵) عضو شورای انقلاب، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالی کشور بود. وی نقش بسیار پررنگی در سمتهای مهم قضایی کشور داشت.
«انتخاب» روزانه بخشهایی از کتاب خاطرات موسوی اردبیلی را منتشر میکند. این کتاب در سال ۱۳۹۵ توسط نشر سوره مهر منتشر شد.
بخش اول- شورای انقلاب
با اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی مردم ایران در آذرماه ۱۳۵۷ امام خمینی برای هماهنگسازی و پیش برد کارهای جریان انقلاب و مبارزات درداخل کشور بر حسب شناخت شخصی خود و مشورتهایی که انجام داده بود؛ افرادی را به عنوان شورای انقلاب برگزید و به این ترتیب شورای انقلاب را تأسیس کرد. اعضای شورای انقلاب در ابتدا عبارت بودند از آقایان:
«بهشتی»، «باهنر»، «مطهری»، «هاشمی رفسنجانی» و «موسوی اردبیلی» که البته بعد از مدتی شخصیتهای دیگری نیز به این جمع اضافه شدند.
شورای انقلاب دو وظیفه مهم بر عهده داشت:
۱ هدایت و برنامهریزی مبارزه با رژیم شاه و رهبری تظاهرات
۲ برنامهریزی برای چگونگی اداره حکومت پس از پیروزی انقلاب
در ابتدا با توجه به حضور امام خمینی در فرانسه ارتباط شورای انقلاب با رهبری انقلاب بیشتر به صورت تلفنی و پیغام و نامه صورت میگرفت تا اینکه بعد از مدتی اعضای شورا تصمیم گرفتند تا برای ارائه گزارش شرایط انقلاب و جریان مبارزات و کسب نظر امام در برخی امور حساس نمایندگانی از شورا به فرانسه سفر داشته باشند. در همین راستا آقای «مطهری» به عنوان اولین نماینده از طرف شورای انقلاب راهی پاریس شد.
بعد از مدتی آقای بهشتی رفت و بعد از او آقای موسوی اردبیلی» گزارشات و سفارشات شورای انقلاب را نوشته در داخل چمدانی گذاشته و راهی فرانسه شد؛ قرار شد من لیست اسامی افراد شورای انقلاب را به ضمیمه پارهای مطالب مهم دیگر به پاریس خدمت حضرت امام ببرم من همه مدارک را در یک کیف سامسونت جمع کرده بودم و اگر آن را از من میگرفتند و بازرسی میکردند و اسناد به دست آنها میافتاد، شاید هر ورق آن برابر با حکم اعدام فرد یا افرادی بود، کیف را به دست گرفتم و رفتم خدا کمکم کرد؛ ناگهان فردی که گویا مرا از قبل میشناخت جلو آمد و پس از احوال پرسی بدون اینکه تشریفات مخصوص عبور از فرودگاه را انجام دهم مرا جهت سوار شدن به هواپیما هدایت کرد. از این پیش آمد و اینکه مأموران موفق نشده بودند کیف را بازرسی کنند؛ خیلی خوشحال شدم و البته هنوز هم آن فرد را نشناختهام.
ابتدا به انگلستان رفتم و به همراه پسرم محمد که در آنجا بود با هم راهی فرانسه شدیم. وقتی به پاریس رسیدیم آنجا در خانهای اجارهای که برای اقامت مهمانان امام خمینی در نظر گرفته شده بود مستقر شدیم ماشینی هم در این محل سکونت وجود داشت که مهمانان را به نوفل لوشاتو منتقل میکرد. از قضا راننده این ماشین را میشناختم. او سنائی نام داشت؛ مدیر مدرسهای بود که من در تهران تأسیس کرده بودم. او به من گفت که از مدتی پیش به اینجا آمده و مشغول خدمت به دفتر امام شده است. وقتی به نوفل لوشاتو رسیدیم آقایان «منتظری»، «مهندس سحابی» و «دکتر یزدی» هم در آنجا حضور داشتند که در این میان «دکتر یزدی» بیش از بقیه در رفت و آمد به نزد امام و بیرون بود. بعد از من آقای «جلال الدین فارسی» نیز آنجا آمد. بعد از اینکه آمدن مرا به امام اطلاع دادند قرار شد بعد ازنماز مغرب و عشاء خدمت ایشان باشم؛ در وقت مقرر به خدمت ایشان رسیدم. بعد از کمی سلام و احوال پرسی وقتی شروع به ارائه گزارش شورای انقلاب درباره تحولات داخل ایران کردم طبق نظرامام هیچ کس در اتاق ایشان نماند حتی حاج احمد آقا هم اتاق را ترک کرد.
یکی از مسائلی که اعضای شورای انقلاب از آقای اردبیلی خواسته بودند تا نظر امام خمینی را درباره آن جویا شوند تأسیس شعبه اروپایی شورای انقلاب متشکل از نیروهای انقلابی مقیم اروپا بود. چون اعضای اولیه شورای انقلاب از همان روزهای اولیه تشکیل آن نگران این مسأله بودند که در صورتی که اتفاقی از جمله ترور، قتل یا دستگیری برای اعضا بیفتد ممکن است در حرکت مبارزه خللی به وجود آید لذا برای پیشگیری از این پیشامد بود که با این پیشنهاد میخواستند در صورت وقوع چنین حادثهای شعبه اروپایی شورای انقلاب پیگیر مسئولیتهای آنها باشد.
وقتی پیشنهاد شعبه اروپایی شورای انقلاب دادم امام با آن مخالفت کرد و گفت اینها رفقای ما در اروپا با هم اختلاف دارند. امام گفت باز اگر مایلی خودت با آنها صحبت کن. گفتم خیر امام گفت قبل از شما آقای بهشتی با آنها صحبت کرد ولی نتیجهای نگرفت مطمئنم اگر شما هم صحبت کنید نتیجهای نمیگیرید. با این حرف امام من قانع شدم که انجام چنین کاری صلاح نیست؛ به خاطر همین بود وقتی که بعد از این جلسه آقای منتظری از من خواست تا لااقل تأسیس شعبه شورای انقلاب در قم را مطرح کنم قبول نکردم تا اینکه خود او این پیشنهاد را مطرح کرد اما امام نیز مخالفت کرده و گفته بودند نه قمیها بروند به درسشان برسند.
شورای انقلاب با پنج نفر شروع شد ولی بعداً شخصیتهای تأثیرگذاری چون «آیت الله طالقانی» و برخی دیگر از آقایان از جمله «آیت الله خامنهای»، «مهدوی کنی»، «بازرگان»، «دکتر سحابی»، «مهندس سحابی» نیز به این جمع اضافه شدند. زمانی که در پاریس بودم روزی امام از من پرسیدند آیا آقای طالقانی هم در شورای انقلاب هستند؟ گفتم: خیر. گفت: آقای سید زنجانی چطور؟ گفتم ایشان هم نیستند. فرمودند: «پس هر دوی این آقایان را هم به شورای انقلاب دعوت کنید. » حضور آقای اردبیلی در پاریس هشت روز ادامه یافت در این مدت با توجه به علاقه و اعتمادی که امام خمینی نسبت به او داشت معمولاً جلسات روزانه شور و مشورت با او داشتند. تا اینکه دیدم بعضیها پشت سره ما حرفهایی میزنند اینکه از وقتی این آمده امام ما را بایکوت کرده است برای همین در هفتمین روز حضورم تصمیم به بازگشت به ایران گرفتم و موضوع را به اطلاع امام هم رساندم اما امام از من خواست جهت شرکت در جلسه بررسی قانون اساسی که قرار بود روز بعد در نزد ایشان برگزار گردد بمانم به این ترتیب فردای آن روز بعد از حضور در این جلسه که دکتر حبیبی پیشنویس قانون اساسی را نوشته بود از امام خداحافظی کرده و راهی ایران شدم.
قبل از حرکت امام یک کپی از پیشنویس قانون اساسی را هم برای بررسی در شورای انقلاب به من داد تا نظرات تکمیلی اعضا شورا نیز در آن اعمال گردد او بعد از بازگشت به ایران نظر امام خمینی را در مورد حضور آقایان «طالقانی» و «سید زنجانی» به اطلاع اعضای شورا رساندم ولی چون در این باره از طرف امام نامهای داده نشده بود و پیام شفاهی بود اعضا این دعوت را به خود آقای اردبیلی محول کردند. اعضای شورا گفتند چون امام در این باره نامهای نداده برای همین خودتان باید این آقایان را به حضور در شورا دعوت کنید. من هم همین کار را کردم آقای طالقانی همان دفعه اول که موضوع را با ایشان مطرح کردم پذیرفت ولی آقای زنجانی دفعه اول برای کمی فکر در این خصوص مهلت خواست، دفعه دوم که باز به پیش ایشان رفتم گفتند به خاطر کهولت سن نمیتوانند در آن حضور یابند.