سرویس سیاسی انتخاب؛ مهرشاد ایمانی: در بخش قبلی از مجموعه «انتخابات در ایران پساانقلاب» تا تشکیل مجلس هفتم و البته ردصلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم و در پیاش تحصن تعداد زیادی از نمایندگان ردصلاحیتشده و حواشی آن روزها را بررسی کردیم و حالا میرسیم که انتخابات بسیار مهم سال ۸۴، انتخاباتی که باعث شد محمود احمدینژاد رئیسجمهور ایران شود.
شروع دوران احمدینژاد
پایان دولت خاتمی فرارسید و البته موج حملات اصولگرایان به رئیس دولت اصلاحات فزونی یافت. هجمههای گسترده اصولگرایان به خاتمی و اصلاحات در حالی بود که خودشان هم میدانستند هنوز اصلاحطلبان در میان قشر خاکستری و طبقه متوسط جایگاه ویژهای دارند. اصلاحطلبان هم این موضوع را خوب میدانستند تا جایی که عزم وزنکشی سیاسی کردند. اصلاحطلبان به تصور اینکه حتی اگر بر یک نامزد اجماع نکنند هم هر یک از نامزدهایشان از نامزد یا نامزدهای اصولگریان رأی بیشتری میآورند، با چند نامزد وارد عرصه انتخابات شدند. در آن انتخابات از جریان اصلاحات مهدی کروبی، محسن مهرعلیزاده و مصطفی معین وارد انتخابات شدند که البته معین و مهرعلیزاده در ابتدا ردصلاحیت و سپس با حکم رهبری تأییدصلاحیت شدند. هاشمی رفسنجانی هم نامزد شد، اما تا آن مقطع اصلاحطلبان هنوز او را حتی نزدیک به خود نیز تصور نمیکردند چه رسد به نامزد مورد تأییدشان. از جبهه اصولگرایی هم علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد نامزد شده بودند و ابراهیم یزدی و سید رضا زوارهای هم از سرشناسترین نامزدهای ردصلاحیتشده آن دوره از انتخابات ریاستجمهوری بودند.
بسیاری باور دارند اصلاحطلبان انتخابات سال ۸۴ را به خود باختند، زیرا اگر صرف نظر از هاشمی آنها بر یک نامزد از میان کروبی، معین و مهرعلیزاده اجماع میکردند، بیتردید یکی از اینها به همراه احمدینژاد به دور دوم میرفت و در آن صورت با استناد به مجموع آراء آنها در دور اول و آراء احمدینژاد در دوم تردیدی راه نداشت که فرد مورد اجماع اصلاحطلبان رئیسجمهور میشد. در آن زمان کروبی میتوانست فرد مورد اجماع اصلاحطلبان باشد، اما جبهه مشارکت همه توانش را بر حمایت از معین گذاشت. مهرعلیزاده هم که فقط نقش شکننده آراء اصلاحطلبان را داشت و حتی نتوانست هیچ موجی به نفع خود نیز ایجاد کند. وقتی هاشمی و احمدینژاد به دور دوم رفتند اصلاحطلبان میان این دو هاشمی را ترجیح دادند، اما دیگر دیر بود، زیرا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نمیپذیرفت که بعد تخریبهای طولانی چپهای اصلاحات علیه هاشمی حالا به خواست تازه آنها تن و به هاشمی رأی دهند. چه بسا برخی از آنها تحت تأثیر القائات پیشین مشارکتیها با هدف نفی هاشمی به احمدینژاد رأی دادند تا فقط هاشمی رئیس جمهور نشود.
در آن انتخابات کروبی، معین و مهرعلیزاده مدعی دستکاری در آراء شدند، اما شاید به دلیل آنکه برگزارکننده انتخابات دولت اصلاحات بود این ادعا چندان مورد توجه قرار نگرفت. البته هاشمی هم در دور دوم گفت که تخلفاتی در جریان انتخابات رخ داده است.
در جبهه اصولگرایی هم حاشیه زیاد بود. در آن انتخابات، اصولگرایان در ابتدا با شش نامزد وارد عرصه شدند که همه آنها حکمیت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را پذیرفته بودند و علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، علیاکبر ولایتی، محمود احمدینژاد و احمد توکلی میثاقنامهای را امضا کردند تا در نهایت همگی به نفع نامزد برتر از نگاه نظرسنجیها، کنار بکشند. میثاقی که تنها توکلی به آن عمل کرد؛ هرچند ولایتی هم پس از اعلام نامزدی هاشمی رفسنجانی، به احترام او، کنار کشید. محسن رضایی هم گرچه کنارهگیری کرد، اما در فاصله یکروزه تا انتخابات این تصمیم را گرفت که گفته میشد او به دلیل اطمینان از باختش کنار کشید. تصور توکلی این بود که اگر کنار برود، رضایی و احمدینژاد هم تحت تأثیر قرار میگیرند و کنار میکشند که این اتفاق رخ نداد.
حسین فدایی، دبیرکل ایثارگران سالها قبل گفته بود که احمدی نژاد گفت که تکلیف دارم. او روایت میکند: «جلسهای گذاشتیم، من، آقای احمدینژاد، آقای دارابی و آقای زریبافان. من از آقای احمدینژاد سؤال کردم: منظورتان از تکلیف چیست؟ آیا آقا به شما حرفی زدهاند؟ ما هم جایی حرفی نگفتهایم که شما چنین احساسی داشته باشید. گفت: باید چه کار کنیم؟ گفتم: اگر فکر میکنید که تکلیفی دارید، باید بروید و از آقا سؤال کنید.» قرار شد ایشان برود سؤال کند وقتی تعیین کردند، ایشان رفت و صحبت کرد و خودش به این جمعبندی رسید که کنارهگیری کند و رئیس ستاد آقای قالیباف شود. وقتی آمد، سؤال کردیم نتیجه ملاقات چه شد؟... بعد از جلسه سوم یا چهارم بود که ایشان دیگر در جلسات حاضر نشد و ما از هم جدا شدیم. بعد هم ایشان اعلام حضور و ثبت نام کرد و آن پیمان شکسته شد».
مجلس هشتم و شکاف میان اصولگرایان
انتخابات مجلس هشتم تقریبا در میانه کار دولت اول احمدینژاد برگزار شد؛ شرایطی که مردم تهران رغبت چندانی به شرکت در انتخابات نشان ندادند و مجموع شرکتکنندگان هم نسبت به دورههای قبل پایینتر به نظر میرسد به نحوی که ۵۱ درصد واجدین شرایط رأیدادن در این انتخابات شرکت کردند. اصولگرایان پیش از انتخابات جلسهای تشکیل دادند و از بین لاریجانی و حدادعادل با هم قرار گذاشتند که لاریجانی رئیس مجلس شود که همین هم شد، اما به دلیل آنکه لاریجانی از قم نامزد شده بود سرلیست انتخاباتی اصوگرایان در تهران حدادعادل بود.
در این سوی میدان اصلاحطلبان گرفتار ردصلاحیتهای گسترده نامزدهای خود شدند. آنها تنها امکان رقابت بر سر ۱۳۰ کرسی انتخابات را داشتند. اصلاحطلبان در دور اول با عنوان «یاران خاتمی» وارد انتخابات شدند که در دور دوم ترجیح دادند از این عنوان استفاده نکنند.
مجلس هشتم دارای چهار فراکسیون اصلی بود: فراکسیون اصولگرایان که اکثریت را در اختیار گرفت، فراکسیون جبهه دوم خرداد که در اقلیت بود و فراکسیونهای پیشرفت و عتدالت و مستقلها. البته بعدتر فراکسیونهای دیگری هم در این مجلس شکل گرفت.
برخلاف تصورها اصولگرایان در مجلس هشتم با یکدیگر دچار اختلافات زیادی شدند. بخشی نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم حامی سرسخت دولت احمدینژاد بودند که در رأس آنها فراکسیون انقلاب اسلامی به لیدری روحالله حسینیان قرار داشت و در مقابل حامیان رئیسمجلس یعنی علی لاریجانی منتقدان سرسخت احمدینژاد به شمار میآمدند. برخی از اصولگرایان این مجلس هم با دولت بر سر مسائل اقتصادی و برخی نیز بر سر عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی اختلافاتی داشتند.
مجلس هشتم ۱۶ استیضاح را مطرح کرد که تنها چهار استیضاح به رأی گذاشته شد که از این تعداد علی کردان، وزیر وقت کشور و حمید بهبهانی، وزیر راه و ترابری استیضاح شدند. محمود احمدینژاد در هر دوی این جلسات استیضاحها حضور نداشت و حتی در جلسه استیضاح بهبهانی خود او نیز حاضر نشد.
۸۸
دوره اول احمدینژاد انتقادهای زیادی را به همراه داشت. تورم بالا رفته بود، در سیاست خارجی تنشها افزایش یافته بود، موضوع هستهای ایران نهتنها هیچ پیشرفتی نداشت بلکه به تدریج وارد مرحله بحرانیشدن میشد و حتی بسیاری از اصولگرایان هم از عملکرد دولت او رضایت نداشتند. اصلاحطلبان که هم سرمایه اجتماعی زیادی پیرامون خود میدیدند و هم به نارضایتی عمومی از عملکرد دولت واقف بودند سعی کردند با تمام توان در این دوره از انتخابات وارد میدان شوند. اصلاحطلبان در ابتدا با میرحسین موسوی رایزنی کردند تا او در انتخابات نامزد شود. موسوی این پیشنهاد را نپذیرفت و همین شد که سید محمد خاتمی بار دیگر به میدان آمد و در ۲۳ دی سال ۸۷ گفت که از میان من و مهندس موسوی یکی نامزد خواهد شد. او در بیستم بهمن همان سال رسما خود را نامزد انتخابات معرفی کرد، اما با تغییر نظر موسوی درباره نامزدشدن و ورود رسمیاش به عرصه انتخابات خاتمی در شامگاه ۲۶ اسفند ۸۷ از نامزدی در انتخابات به نفع موسوی انصراف داد. مهدی کروبی، اما پیش از موسوی وارد انتخابات شده بود؛ او در سوم مهر ۸۷ و قدری به لحاظ عرف انتخاباتی زودهنگام، اعلام کرد که نامزد انتخابات میشود.
محسن رضایی و احمدینژاد هم از جناح اصولگرایی وارد انتخابات شدند، اما در مجموع میتوان گفت که هم موسوی، هم کروبی و هم رضایی در این انتخابات منتقد نامزد دیگر یعنی احمدینژادی بودند که از موضع رئیس دولت وارد رقابت انتخاباتی شده بود. در این دوره برای اولین بار میان نامزدها مناظره در گرفت و البته برای اولین و آخرینبار مناظرهها دوجانبه و رودررو بود.
افرادی، چون عبدالله نوری، محسن مهرعلیزاده، سید محمد جهرمی صادق طباطبایی، مصطفی پورمحمدی و طهماسب مظاهری هم میخواستند در انتخابات نامزد شوند که هیچ یک در نهایت نامزد نشدند.
در نهایت در این انتخابات از سوی وزارت کشور اعلام شد که محمود احمدینژاد ۲۴ میلیون و ۵۹۲ هزار و ۷۹۳ رأی یعنی اندکی بیش از ۶۲ درصد آراء را کسب کرده و در جایگاه نخست قرار گرفته است و میرحسین موسوی با کسب ۱۳ میلیون و ۳۳۸ هزار و ۱۲۱ رأی یعنی معادل نزدیک به ۳۴ درصد آراء در جایگاه دوم قرار گفته است و محسن رضایی و مهدی کروبی به ترتیب با ۶۸۱ هزار و ۸۵۱ رأی و ۳۳۸ هزار و ۲۷۸ رأی در جایگاه سوم و چهارم قرار گرفتند.
نتایج انتخابات بحثهای فراوانی را ایجاد کرد. موسوی و کروبی نسبت به نتایج انتخابات اعتراض کردند و آن را نپذیرفتند و همین موضوع باعث شد اعتراضاتی در خیابانها شکل بگیرد که تا تا سال ۸۹ نیز ادامه داشت.
مجلس نهم تشدید شکاف اصولگرایان با احمدینژاد
۱۲ اسفند سال ۹۰ بود که انتخابات نهمین دوره مجلس برگزار که البته این انتخابات به دور دوم کشید. گرچه اکثریت مجلس نهم مانند مجلس هشتم در اختیار اصولگرایان بود، اما نزدیک به دوسوم مجلس اصولگرایانه هشتم در مجلس نهم تغییر کرد و در این مجلس شاهد چهرههای تازه اصولگرایی بودیم. اصلاحطلبان در این مجلس هم در اقلیت بودند.
اصولگرایان در این دور از انتخابان با جبهه متحد اصوگرایان، جبهه پایداری و حامیان گفتمان انقلاب اسلامی که همان حامیان دولت احمدینژاد بودند وارد عرصه انتخابات شدند. البته جبهه صدای ملت با محور علی مطهری که تا آن زمان هنوز اصولگرا بود با گفتمان نقد دولت احمدینژاد وارد عرصه شد.
اصولگرایان در مجلس نهم بر سر ریاست حدادعادل یا علی لاریجانی با یکدیگر به اختلاف خوردند. آنها حتی نتواسنتند به یک فراکسیون واحد برسند. علی لاریجانی در مجلس نهم دست بالا را داشت و علاوه بر آنکه بار دیگر رئیس مجلس شد مورد حمایت فراکسیون اکثریت با نام «رهروان ولایت» قرار داشت.
نکته حایز اهمیت در این مجلس بروز طیفی تازه از اصولگرایان در پهنه سیاست ایران بود؛ جبهه پایداری که نوع نگاه متفاوتی نسبت به سایر اصولگرایان به مقولاتی مانند حکومت اسلامی، جمهوریت، جایگاه مردم در حاکمیت و از این دست مباحث نظری داشت. پایداریها به نوعی حامیان پیشین دولت احمدینژاد به حساب میآمدند که به دلیل تغییر رفتاری احمدینژاد سعی میکردند به ظاهر میان خودشان و او فاصلهگذاری کنند. در این مجلس میتوان گفت که اصولگرایان در اعلام برائت خود از احمدینژاد از یکدیگر پیشی میگرفتند؛ حتی همانهایی که تا چندسال پیش حامیان بسیار سرسخت احمدینژاد بودند. احمدینژاد عملا به دستورات رهبر انقلاب گوش نمیداد و مدام سعی در اختلافآفرینی داشت. کار تا جایی پیش رفت که اصولگرایان بر احمدینژاد و نزدیکانش عنوان «جریان انحرافی» را گذاشتند.
در آن سو اصلاحطلبان به دلیل نتایج و رخدادهای سال ۸۸ انتخابات مجلس نهم را تحریم کردند و گفتند که به هیچ وجه در این انتخابات شرکت نمیکنیم. البته سید محمد خاتمی، رهبر جبهه اصلاحات شخصا در انتخابات شرکت کرد؛ آن هم از حوزه دماوند که در آن مقطع باعث انتقادهایی از سوی برخی اصلاحطلبان شد. اصلاحطلبان در آن مجلس در اقلیت بسیار ضعیف قرار داشتند و فقط ۱۹ نماینده داشتند. یعنی حدود ۶ و نیم درصد کرسیهای مجلس. نمایندگان مستقل و سایرین هم حدود ۲۱ و نیم درصد کرسی را در اختیار گرفتند.
در انتخابات مجلس دوازدهم سه گروه در میان اصولگرایان در عرصه انتخابات فعال است؛ نخست شورای ائتلاف که از قالیباف و نیروهایش حمایت میکند، دوم شورای وحدت که سعی میکند نیروهای اصولگرای میانهرو را دور خود جمع کند و نفر اصلی این تشکیلات محمدرضا باهنر است و سوم جبهه پایداری، شریان و چند حزب کوچک که با ائتلافی تحت عنوان «امنا» پا به عرصه گذاشتهاند.