پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب» / امیرحسین جعفری: 7 اسفند 1377، انتخابات نخستین دوره شورای شهر برگزار شد. انتخاباتی که با پیروزی قاطع اصلاح طلبان به پایان رسید اما این دوره از شورا به دلیل اختلافات درونی اصلاح طلبان، به طور کامل به پایان نرسید و در مسیر خود ترور سعید حجاریان و انحلال و دعواهای درونی را در پی داشت.
به جهت بررسی موضوع فوق «انتخاب» گفتگویی با احمد حکیمیپور، عضو شورای شهر اول تهران انجام داده که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
نخستین مواجههای که با شورای شهر داشتید چه زمان و چگونه بود؟ آیا از سوی جریان خاصی دعوت به انتخابات شدید؟
در انتخابات دوم خرداد، یکی از برنامههای آقای خاتمی، تشکیل شوراها بود. شوراها یکی از فصول قانون اساسی بود که تا آن زمان اجرا نشده بود. آقای خاتمی اجرا شوراها را در برنامه آورده بود و پس از به قدرت رسیدن دولت اصلاحات در صدر برنامههای وزارت کشور قرار گرفت. من آن زمان فعالیت سیاسی داشتم و در ستادهای آقای خاتمی فعال بودم و با گروههای معروف به دوم خرداد کار میکردم. ثبت نام من در انتخابات خیلی اتفاقی بود؛ آخرین روز ثبت نام در یک بعدازظهر از خیابان مطهری پیاده میرفتم و به فرمانداری رسیدم. چون به کار تیمی علاقه داشتم در انتخابات ثبت نام کردم و تصور میکردم شوراها به تحکیم اهداف دوم خرداد و دموکراسی در جامعه ایران کمک میکند. آن زمان حزب اراده ملت ایران تازه مجوز گرفته بود اما من به عنوان یکی از مؤسسین مجمع نیروهای خط امام در کنار هادی خامنهای و مرحوم خسروی بودم.
از سوی احزاب اصلاح طلب، جلسه و یا توصیه ای به ثبت نام شده بود؟
در جمع نیروهای خط امام توصیه کرده بودند هر کسی قابلیتی در خود میبیند در انتخابات شورا ثبت نام کند. من شخصاً یک علاقهای به انتخابات داشتم اما در تردید بودم چون از وزارت خارجه من را دعوت کرده بودند تا در آنجا مشغول به کار شوم. احتمالاً قرار بود یکی از کارکنان سفارت ایران در آذربایجان شوم. حضور در انتخابات این روند را متوقف کرد.
تایید و یا رد صلاحیت این دوره از شورا بر عهده چه ارگانی بود و آیا از میان اعضا کسی رد صلاحیت شد؟
هیئتی از مجلس شامل مرحوم راه چمنی و ساوجی مسئول تأیید صلاحیتها بود و روی 5 نفر حساسیت بالا رفت اما وزارت کشور رد صلاحیت ما را قبول نکرد. عبدالله نوری، سعید حجاریان، محمد عطریانفر، ابراهیم اصغرزاده و من در آغاز دچار چالش برای تأیید صلاحیت شدیم. آقای ساوجی حتی جلسه افتتاحیه شورا را هم علاقهای نداشت بیاید. این هیئت برای هرکسی یک دلیل برای رد صلاحیت آورده بود مثلاً میگفت عطریانفر حق ندارد هم در همشهری کار کند هم در شورا فعال باشد. برای من گفته بودند از سازمان قبلی که کار میکردید استعفا شما مشکل دارد؛ اما در نهایت با تلاش وزارت کشور تأیید صلاحیت شدیم.
اختلاف بر سر لیست اصلاح طلبان درباره کدامیک از اعضا بود؟
گروههای مطرح آن زمان قرار شد که از کاندیداهای همسو یعنی کسانیکه تمام گروهها تأییدشان میکنند یک لیست به دست بیاید. من جز کسانی بودم که تمام گروهها در لیست قرارم دادند. اما اختلاف بین دفتر تحکیم و مشارکت و کارگزاران بود. خانه کارگر هم در نهایت به تنهایی لیست داد. وسمقی، دوزدوزانی، لطفی و علیزاده طباطبایی محل اختلاف بودند.
نهضت آزادی نام شما را در لیست قرار داد، چه ارتباطی میان شما و نهضت آزادی بود که تنها احمد حکیمی پور از میان اعضا شورا در لیستشان قرار گرفت؟
نهضت آزادی در آن زمان فقط اسم من را از میان 15 نفر در لیستاش قرار داد. من زمانیکه نماینده زنجان بودم، نهضتیها یک کتابخانه داشتند و میرسلیم تلاش داشت آنجا را تعطیل کند؛ من خیلی پافشاری کردم که تعطیل نشود آن هم نه به خاطر نهضت بلکه به این خاطر که اینها مردم حوزه نمایندگی من بودند. یک حالتی پیش آمد که نهضت فکر کرد در دفاع از حقوق اقلیتها ثابت قدم هستم. نهضتیهای زنجان نقش زیادی در قرارگیری اسم من در لیست نهضت آزادی داشتند. البته من خودم خبر نداشتم، یک شب سعید حجاریان به ستاد آمد و گفت نهضت آزادی اسمت را در لیست قرار داده است، من هم گفتم اصلاً خبر ندارم لابی هم نکردم. یک لیست هم خانم طالقانی داد که چند نفر دیگر از بچهها ما را قرار داد. در کل من اصلاً نرسیدم برای خودم تبلیغ کنم.
نخستین اختلاف اعضا شورا بر سر چه بود؟
اولین اختلاف ما این بود که به مناسبت افتتاح رسمی شوراها که در اردیبهشت 78 بود رخ داد. ما جلسات مرتبی قبل از تشکیل داشتیم که شورا در زمان شروع کار لنگ نماند. ما یک همایش در استادیوم آزادی برگزار کردیم و تمامی شوراهای کشور دعوت شدند. برای آن همایش کل استادیوم پر شد و بعد از آن یک راست به سراغ انتخاب شهردار رفتیم. شورا در این نقطه تبدیل به دو فراکسیون کارگزاران و فراکسیون غیره شد.
ما گفتیم هرکسی فکر میکند توان اداره تهران را دارد برنامه بدهد. یک لیست مفصل در نهایت شکل گرفت و گفتیم هرکسی رأی 5 عضو را داشته باشد باید برنامه بدهد و سه نفر از اعضا شورا و معاونین شهرداری برنامه دادند. ما از عزت الله سحابی هم برای شهردار شدن برنامه گرفتیم. اصغرزاده و غرضی هم برنامه آوردند. دانش آشتیانی، جلودارزاده، گنابادی(وزیر مسکن و شهرسازی دولت مهندس موسوی) هم جز برنامهدهندگان بودند. روند کار اینطور بود که برنامهها در جلو خبرنگاران بررسی میشد. ما شب قبل از جلسه نهایی و قبل از آن همایش استادیوم آزادی نفرمان را تعیین کردیم و دانش آشتیانی نفر ما شد که 9 رأی از 15 رأی را داشت. یکی از این 9 نفر جلسه را لو داده بود که من صورت جلسه آن را دارم اما مایل نیستم بگویم چه کسی جلسه را لو داد. وقتی جلسه لو رفت، کارگزاران شامل عطریانفر و فروزش و غرضی و چند نفر دیگر به جلسه شورا نیامد. آقای حجاریان جلسه را اداره کرد و آقای نوری هم استعفا از ریاست را ارائه داد و به خانه رفت. برای آشتی با عبدالله نوری، مصطفی تاجزاده مبتکر شد و گفت باید به خانهاش برویم. پس از آن قرار شد از نو جلسه تشکیل شود و روند دموکراتیک انتخاب شهردار به حاشیه رفت و جلسات در اتاقهای دربسته برگزار شد.
بهزاد نبوی نیز در میان گزینههای آن زمان شنیده می شود. چه شد که بهزاد نبوی شهردار تهران نشد و الویری شهردار شد؟
پس از این جلسات، سراغ بهزاد نبوی رفتیم اما بهزاد صادقانه به ما گفت که دنبال مجلس هستیم. علت اینکه سراغ بهزاد رفتیم این بود که همه با او موافق هستند. آقای نبوی گفت هر توقعی از من دارید، ضرب در چند آن را آقای صفایی فراهانی دارد. ما گفتیم که او اصلاً ایران نیست و ریاست فدراسیون فوتبال را دارد. من مامور شدم که با او صحبت کنم. ایشان هم قبول کرد که به عنوان شهردار مطرح شود. در جلسات بعدی شورا نفرات جدید مطرح شدند و الک کردن شروع شد. در نهایت به 4 نفر رسیدیم؛ آقای خرم، غرضی، الویری و صفایی فراهانی گزینههای ما بودند. پس از آن به الویری و صفایی فراهانی رسیدیم. در اینجا 9 نفر، نفر اولشان آقای صفایی فراهانی بود نفر دومشان الویری بود. 6 نفر، نفر اولشان غرضی بود نفر دومشان الویری بود. قاعدتاً باید الویری و صفایی فراهانی به فینال میرفتند. آقای عبدالله نوری یک تیزهوشی کرد و در آن مقطع شورا را از شکاف نجات داد و گفت وقتی هر 15 نفر الویری را انتخاب کردهاند؛ چرا او را انتخاب نکنیم. در هر حال عهد کردیم که همه به الویری رأی دهند.
کمی به مسائل جزئی شورا بپردازیم؛ شورای شهر برای اعضا خود چه امتیازاتی به دنبال داشت؟
شورا امتیازی نداشت؛ تا زمانیکه سعید حجاریان ترور شد اصلاً ماشینی هم در اختیار نداشتیم. ما اصلاً نمیدانستیم شهرداری پارکینگ دارد. بعد از ترور حجاریان گفتند باید مسائل حفاظتی رعایت شود. ما خودمان به شورا میآمدیم و هرکسی جای دیگری مشغول بود سر کار میرفت و بعد به شورا میآمد. عطریانفر اکثرا در همشهری بود، عبدالله نوری در روزنامه خرداد بود، وسمقی در دانشگاه تهران بود و تنها کسانی که در شورا تمام وقت کار میکرد من و درودیان و دو نفر دیگر بودیم. حقوقی هم نداشتیم و یک قرارداد و حق الجلسه داشتیم. در دورههای بعدی وزارت کشور حق الجلسه را بر اساس جمعیت شهرها دستهبندی کرد.
خانه هایی که در اختیار اعضا شورا قرار گرفت به چه بابت بود و چه کسانی در آن ها ساکن شدند؟
شهرداری یک سری خانه در مقصودبیک داشت و ما گفتیم کدامیک از اعضا شورا خانه ندارند، تا برای سکونت به آنجا بروند. اول جایی را نشان دادند که خیلی شلوغ بود بعد 6 عضو به خانه دیگر رفتیم. من، لطفی، درودیان، خسروی، اصغرزاده و دوزدوزانی خانه نداشتیم که به آنجا رفتیم. خود من دو سال بعد از شورا خانه خریدم. من وقتی مجلس و شورای شهر بودم اصلاً صاحب خانه نبودم. بعد به ما گفتند تعاونی درست کنید و خانه بگیرید که آن هم انجام ندادیم.
پیش از ترور حجاریان، پیش آمده بود که دیگر اعضا مورد تهدید قرار بگیرند؟
برخی مسائل سیاسی پیش میآمد. مثلاً من پیشنهاد دادم که میدان کاج (سعادت آباد) را به عنوان میدان مصدق نامگذاری کنیم. مسئول نامگذاری خانم وسمقی بود و ما پیشنهاد کردیم که در تهران وقتی به نام گاندی و فاطمی به عنوان وزیرخارجه مصدق خیابان داریم اما چرا خیابان مصدق نداریم. پیشنهاد ما میدان کاج شد چون میدان کاج دیگری داشتیم. در نهایت تیم الله کرم تهدید کردند که با کفن به شورا میآییم.
هیچگاه انتظار چنین سرنوشتی برای حجاریان در شورا داشتید؟
مقالاتی که صبح امروز مینوشت و گنجی هم با حجاریان مباحثی در شورا داشت، این احتمال را منتفی نمیکرد. البته احتمال نمیدادیم در این حد تند رفتار کنند. بعد از 18 تیر کمی فضا امنیتی شد. من وقتی به آن سالها نگاه میکنم، باید مقداری با تدبیر عمل میشد.
جبهه مشارکت خیلی تند رفت و فکر میکردند کلیددار و تولیت جریان اصلاحات دست آن هاست و از موضع بالا نگاه میکردند.
به نظر شما شورا به قبل و بعد از ترور حجاریان تقسیم میشود؟
به نظر من شورا به قبل و بعد از استعفا عبدالله نوری تبدیل میشود. حجاریان وقتی درمان شد به شورا میآمد و اثر خود را داشت اما استعفا عبدالله نوری شرایط را تغییر داد.
پس از ترور حجاریان، اعضا شورای دچار هراس از بابت اظهار نظر و فعالیت سیاسی نشدند؟
از چه بترسیم؟ حاج عباس دوزدوزانی کسی بود که بترسد؟ من کسی بودم که بترسم؟ من اگر موتورسوار را میدیدم قطعاً درگیر میشدم و احتمالاً با صدا خفه کن او را زدند که ما نشنیدیم. نسل ما کسی نبود که بترسد. حجاریان بعد از من ماشیناش را پارک کردن و به شورا رفت. من بعد از او ماشینام را پارک کردم و از ماشین پیاده شدم. در دستام روزنامه مشارکت بود که کارهای آن روز را در حاشیهاش نوشتم؛ هنگام خواندن کارهایم بودم که یک نفر آمد و گفت حاج سعید را زدند. بعد از ترور ارتش به ما اسلحه داد تا از خود حفاظت کنیم. من اسلحه را در یک جا پنهان کردم بعد از پایان شورا تحویل دادم.
دستگیری شما پس از ترور حجاریان بابت چه بود؟
یک سناریو جدید برای اصلاح طلبان ساختند. چون دیدند حجاریان با ترور از بین نرفت، ایده دیگری پیاده کردند. مانده بودند پرونده را چگونه جمع کنند. وقتی حجاریان به هوش آمد و گفت دستگیری حکیمی پور انحراف پرونده است من آزاد شدم؛ اگر حجاریان رفته بود من را هم اعدام میکردند. عدهای میخواستند ترور حجاریان را به یک تصفیه حساب درونی تبدیل کنند. کار من به شورای امنیت کشیده شد؛ بعداً یونسی به من گفت که مباحث بسیاری شده بود.
بازجوها از شما درباره این پرونده چه می خواستند؟
بازجو همه چیز میپرسید؛ مثلاً میگفت الان فرصت است که همه چیز بپرسیم. بعد از آزادی هم گفت همه زندگیات را زیر و رو کردیم و هیچی نبود و منبع تعقیب خوردم. فقط پروندههای نشریه امید زنجان مطرح بود که آن هم دادگاه مطبوعات مسئول بود.
در آخرین فصل شورا، به دعوای ملک مدنی و طیف شما می رسیم؛ این دعوا بابت چه بود و چه کسانی از آن نفع بردند؟
دعوا سر عدم تمکین به نظام شورایی بود. عدهای فکر میکردند شورا اسم است. ما نمیخواستیم شورا یک رأی باشد؛ شورا باید تصمیم جمعی باشد. در نتیجه در جریان توقف تراکم فروشی در تهران، آقای ملک مدنی کاری که وظیفه ذاتی شورا بود را بدون اطلاع شورا انجام داد و دیگران خبر دار شدند. در تعطیلات عید با من تماس گرفته شد که چه خبر است که همه در حال خرید تراکم هستند. گفتم اصلاً تصمیمی گرفته نشده است و بعد گفتند در شمال تهران، دلالان تراکم میخرند. از ما بهتران در چپ و راست در بهترین جای تهران تراکم خریدند بعد بخشنامه شد که تراکم تعطیل است. ما از ملک مدنی پرسیدیم چه کسی این وظیفه را به تو داده است؟ ما در مقابل این تخلف ایستادیم. درحالیکه من به کرباسچی گفته بودم به ملک مدنی بگو که شهرداری را قبول کند اما مقابل این تخلف ایستادم. آنها در حال دور زدن شورا بودند. در هر حال داستان این بود و آنقدر هم که میپیچانند اصلاً نبود. در مورد شورای اول یک باور نادرست در جامعه وجود دارد که فکر میکنند شورای اول دعوای بین عطریانفر و اصغرزاده بود؛ در حالیکه دو دیدگاه وجود داشت و آن هم نظر کارگزاران و دیگران بود. ما دنبال دموکراسی و رأی مردم بودیم. دوستان ما در جبهه مشارکت تصور می کردند شورا زمین بخورد 15 نفر بعدی تماما آن ها هستند و شهردار هم تاجزاده است. آن ها در دور دوم گفتند این لیست ماست و با ما ائتلاف کنید، شهردار هم تاجزاده است. من اسم این کار ها را خودشیفتگی گذاشتم که خیلی به آن ها بر خورد.
نکته آخر
امیدوارم روزی بتوانم با همت شما خاطرات شورای شهر را کتاب کنم. یکی از آرزوهای من این است چون تجربههای اندوخته بسیاری در آنجاست که ملت ما برای آن هزینه داده است. من تمام وقت در شورا بودم و به عنوان دبیر و هیأت رئیسه اسناد و نامهها را بررسی میکردم. آن زمان تمام کشور منتظر بودند که ببینند شورای تهران چه میکند و از ما یاد بگیرند. من خیلی برای شورا وقت گذاشتم، به خاطر همین هیچکس اندازه من سند و مطلب از شورای اول ندارد.