arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۶۷۴۹۶
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۵ - ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
شماره ده؛

خاطرات سفیر اسرائیل در ایران: ماجرای پیشنهاد هویدا به من برای پذیرفتن وزارت در ایران

دیدار‌هایی را که با شاه ایران داشتم از این پس باید به دو دسته بخشبندی بکنم، یکدسته دیدار‌های ویژه که به تنهایی انجام می‌شد و چهره در چهره بودند دیگری دیدار‌هایی در جشن‌های دربار و بزرگداشت‌های خانوادگی روزی در یکی از این دیدار‌ها شاه از من پرسید که چرا پیشنهاد امیر عباس هویدا را برای پذیرش وزارت کار در دولتش نپذیرفته‌ام. با سپاس فراوان از مهر شاه از این پیشنهاد ارزنده پاسخ دادم من در ایران نماینده کشوری شناخته شده، هستم پذیرش پیشنهاد آقای هویدا با چنین پدیده‌ای سازگار نیست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانواده‌های یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.

می‌توانم به سادگی بگویم که پس از دیدار با شاه، رفتار دستگاه‌های دولتی و نزدیکان شاه با من دگرگون شد. گرداگردم را هر روز دوستانه‌تر می‌دیدم و پیرامونم هر روز پیوندی گرم‌تر ایجاد می‌شد. سال ١٩٦٦، را باید یکی از سازنده‌ترین سال‌های خدمتم در ایران بنامم؛ در باریابی نوروزگان آن سال به دریافت نشان درجه سوم تاج سرفراز گشتم این نشان به انگیزه سازندگی‌های هفته نامه ستاره شرق به من پیشکش شد و دو ماه پس از این رویداد آلبومی از یاری‌های کشاورزی کارشناسان اسرائیلی به ایران را به پیشگاه شاهنشاه پیشکش کردم.

 با آرزوی استوارتر ساختن پیوند دوستی میان مردم ایران و اسرائیل روز بیست و یکم ماه می‌ نامه‌ای از سوی مردم و دولت اسرائیل به شاه نوشتم و در آن از خداوند بزرگ درخواست کردم هرچه را که در باره کورش کرده در مورد شاهنشاه ایران و خاندانش نیز انجام دهد. دیدار‌هایی را که با شاه ایران داشتم از این پس باید به دو دسته بخشبندی بکنم، یکدسته دیدار‌های ویژه که به تنهایی انجام می‌شد و چهره در چهره بودند دیگری دیدار‌هایی در جشن‌های دربار و بزرگداشت‌های خانوادگی روزی در یکی از این دیدار‌ها شاه از من پرسید که چرا پیشنهاد امیر عباس هویدا را برای پذیرش وزارت کار در دولتش نپذیرفته‌ام. با سپاس فراوان از مهر شاه از این پیشنهاد ارزنده پاسخ دادم من در ایران نماینده کشوری شناخته شده، هستم پذیرش پیشنهاد آقای هویدا با چنین پدیده‌ای سازگار نیست. در همان دیدار شاه از وفاداریی یهودیان ایران به سرزمین زادگاهشان به نیکی یاد کرد و با خشنودی افزود در هیچیک از دوره‌های تاریخ ایران کسی در میان این مردم دیده نشده که به شاهنشاهی ایران پشت کرده باشد، ولی در دوره ای که جعفر پیشه وری و غلام یحیی ( ١٩٤٥ ١٩٤٦، گروهی را برای ستیز با مردم آذربایجان دور خود گردآورده بودند) دیدیم که دسته‌هایی از ارمنیان ایرانی فریب خوردند و به هم میهنانشان دادم، پشت کردند.

شاه همواره آرزو داشت جشن‌ها بزرگداشت‌ها و آئین‌های ایرانی مانند مهرگان، نوروز و سده در سراسر ایران میان خانواده‌ها، کودکستان‌ها، دبستان‌ها، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها جشن گرفته شود و هرچه بیشتر از گرایش‌های واپسگرایان زاری‌ها و سیه روزی‌ها کاسته شود. داوری در باره نزدیکان شاه کار آسانی نیست نمی‌توان بدون شناختی ریشه‌ای کسی را خوب یا بد، درستکار یا نادرست خواند به ویژه پرسش کنده شاه ایران باشد که پیرامونیانش را به نیکی آزموده و همه را خوب می‌شناسد.

بنابراین نیک آموخته بودم در پاسخ به چنین رایزنی‌ها از واژه نمی‌دانم، یا شناخت خوبی ندارم فراتر نروم روزی در برابر یکی از دشوارترین پرسش‌های شاه مبنی براینکه آیا من از زبان مردم شنیده‌ام که برادران و خواهرانش در زمینه‌های پولی کشور و زد و بند‌ها دست دارند و زیاده روی می‌کنند پاسخ تا آنجا که هم میهنان ایرانی‌ام را شناخته‌ام بسیاری در می‌انشان دوست دارند خود را آگاهتر از آنچه که هستند نشان بدهند و بگویند که به همۀ اسرار پشت پرده دسترسی دارند من با بگومگو‌های مردم کاری ندارم، آن‌ها همه را بدنام می‌کنند ولی آنچه که خود شخصاً آزموده‌ام، اینکه چندین بار والاحضرت‌ها در زمینه کشاورزی و مرکبات با من رایزنی‌هایی نموده و درخواست‌هایی داشته‌اند که هرگز به هیچگونه سوۀ بهره‌برداری برنخورده‌ام و همه دریافت‌ها و پرداخت‌ها به درستی انجام یافته‌اند.

روز بیست و پنجم اکتبر ١٩٦٧، اسدالله علم وزیر دربار فراخوانی برای من و همسرم فرستاد تا به می‌همانان جشن تاجگذاری در کاخ گلستان بپیوندیم شاه آنروز چهل و هشت ساله بود و بیست و شش سال از فرمانفرمایی‌اش می‌گذشت شنیده شده بود بار‌ها انجام این جشن را که بخش روشنی از فرهنگ و تاریخ پادشاهی ایران است به امروز و فردا انداخته و از انجام آن سر باز‌زده تا گشایش‌هایی فزاینده‌تر در روزگار و زندگی مردم پدید آید آنروز دوشادوش منیر عمیت ( فرمانده موساد اسرائیل، و همسرش یونا) که به گونه رسمی فراخوانده شده بودند نشانه‌هایی از تاریخ شکوهمند دو هزارو پانصد ساله ایران را با چشم خود می‌دیدیم، هشت ماه پس از این جشن شکوهمند در تابستان ۱۹۷۰، نشان درجه دوم تاج را از دست شاهنشاه ایران دریافت داشتم.

در آغاز سال به انگیزه گشایش‌هایی در فروش نفت ایران به اسرائیل انجام داده بودم به دریافت نشان درجه یک تاج سرفراز گشتم که دکتر منوچهر اقبال از سوی شاهنشاه آنرا به من دادند. سپتامبر ١٩٦٥ که برابر با سرآغاز بیست و پنجمین سالگرد پادشاهی پهلوی دوم بود مردم جشنی بزرگ گرفتند و یحزقل شمش یک یهودی ایرانی تبار دارنده و گرداننده یک رستوران زیبا در اورشلیم، آنروز را روز رایگان خواند و همه مردم شهر می‌توانستند بی پرداخت پول در می‌همان خانه‌اش بخورند و بنوشند. روز شانزدهم سپتامبر سازمان ایرانی تباران اسرائیل می‌همانی بزرگی به همین مناسبت برپا داشتند. نمایندگان مجلس سنا و شورای ملی همانروز از سوی مردم ایران نام آریامهر ۱۰ خورشید آریا و دوستدار مردم آریایی را به شاهنشاه کشورشان پیشکش کردند.

دیدار‌ها و همزبانی با شاه به پیشرفت زمینه‌های همکاری در همه رشته‌ها میان دو کشور ایران و اسرائیل می‌افزود و از بسیاری تنش‌ها که ناسازگاران برپا می‌کردند، میکاست. افزون بر آن در پشتیبانی از بهره‌های دوسویة دوستی شاه گاهگاهی در پناه نیروی فراوانش از برتری دادن به پیشنهاد‌های اسرائیل در مناقصه‌های بزرگ در برابر کشور‌های بزرگ سود می‌جست و بی رودربایستی سخن می‌گفت زیرا اسرائیل را دوست خوب ملت ایران می‌دانست.

نظرات بینندگان