عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هیچ کس مخالف آن نیست که اگر یک صدا در مجلس به سود مردم بلند باشد، بهتر از این است که هیچ کس نباشد. حتما بهتر است که آقای دکتر پزشکیان در مجلس باشد تا حداقل صدایی به سود مردم بلند شود. ولی به چه قیمتی؟ مساله اصلی این است.
هدف انتخابات این نیست که یک یا چند نفر محدود بروند مجلس که برای مردم فریاد بزنند. یک صدا از ۳۰۰ صدا. هدف این است که اکثریت نمایندگان را همسو با خواست اکثریت کنند. در حالی که قریب به اتفاق چنین نامزدهایی ردصلاحیت میشوند و هیچ دلیلی نیست که مهر تایید بر سلب چنین حقی از مردم بزنند.
البته این مساله همیشه بوده، ولی در جایی باید خط قرمز محسوب شود. فقدان خط قرمز بزرگترین هدیهای است که به مخالفان انتخابات آزاد دودستی تقدیم میشود تا هر کاری بخواهند انجام دهند. به همین علت است که تایید و ردصلاحیتها سیاسی شده و در مورد برخی افراد یک در میان انجام میشود.
عملگرایی سیاسی یک نقطه مثبت برای سیاستمدار است، ولی مرز ظریفی دارد که ممکن است به ورطه بیپرنسیبی سقوط کند. هنگامی که چنین شد نه در مردم پایگاهی خواهد داشت و نه حتی خطری برای «خالصسازان» دارد.
نکته بسیار مهمتر این است که شرکت در چنین فرآیندی صریحا تایید روندی است که به اینجا رسیدهایم. چنین روندی مخل امنیت و منافع ملی و به زیان مردم است. با چنین شرکتی نمیتوان این روند را اصلاح کرد به ویژه اینکه تداوم همین روند بوده که کار را به اینجا رسانده است،
چگونه با ادامه این راه میتوان مسیر را معکوس کرد؟ از اینکه زیانهای خالصسازی را بشماریم و اینکه چه عوارضی برای مردم و جامعه دارد، نمیتوان نتیجه گرفت که این راه را باید ادامه داد تا بلکه در جریان خالصسازی اختلال ایجاد کرد، اتفاقا بر عکس این فرآیند موجب تقویت جریان خالصسازی میشود همچنانکه تاکنون شده است.
کافی است که نگاهی به انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲ کنید. جریان خالصساز در اوج اتحاد و یکدستی بودند، در تهران لیست واحد آنان بهطور کامل رای آورد، هر چند مشارکت اندک بود، در مقابل در انتخابات 11اسفند حداقل ۴ لیست با یکدیگر دعوا و نه حتی رقابت میکردند. کاری هم به لیست صدای ملت آقای مطهری نداشتند، چنان دعوایی با یکدیگر داشتند که در ۴۵ سال گذشته بیسابقه بوده است. این به معنای سقوط جریان خالصساز است و اگر از آن استقبال نمیکنید، نباید مانع نارس این فرآیند شد. در واقع آنان دنبال چیزی بودند و هستند که سراب است و هر چه بیشتر به آن نزدیک میشوند، خیالی و زیانبار بودن آن مشهودتر است. بنابراین باید از اصل انتخابات و مشارکت که حدی از راهگشایی را داشته باشد، دفاع کرد و برای حضور در آن آماده بود، ولی همچنان که هر گردی گردو نیست، هر مشارکتی هم راهگشا نیست.
همه دوست داریم که ثمره انتخابات پرشور به قوام و تقویت قدرت و امنیت ملی کمک کند که میکند، ولی انتخاباتی که متضمن و برآوردکننده خواست ملی باشد. یک نگاه به سرلیست اصلی این انتخابات و نفرات دوم و بعدی آن بیندازید؟ یک نگاه به فرآیند انتخابات در کشور و به ویژه تهران بیندازید؟ اگر یک خط برنامه جدی و نه شعاری و پوچ دیدید، حق با شماست. مجلس جای فریاد زدن نیست، البته اگر هم نمایندهای فریاد بزند، ایرادی ندارد.
مجلس جای قانونگذاری و نظارت است. مجلسی که فاقد شفافیت و پاسخگویی و کارآمدی باشد، نتیجه آن همین شعارهای پوچ و عملکردهای فاجعهبار است. انتخاباتی که مردم بترسند پس از پایان آن، سیاستهای سختگیرانه تشدید خواهد شد، به سود جامعه نیست و رای دادن در آن، شریک شدن در این فرآیند است.
بله این درست است که هر انتخابی متضمن سود و زیانهایی است. ما با هیچ عمل سیاسی که واجد خیر محض باشد، مواجه نیستیم. لذا باید هزینه و فایده کرد. دوستانی که فقط بر سودهای انتخابات تاکید میکنند، بهطور ضمنی میگویند که نمیتوانند زیانهای آن را توجیه کنند. تقلیل ارزش رای به اینکه یک نفر فریادزن به مجلس بفرستیم تا مانع حضور خالصسازان شویم، آن هم مجلسی که ۳۰۰ نفر است، به زیان نهاد انتخابات است و مورد پذیرش هیچ عقل سلیمی قرار نمیگیرد. من مخالف تحریم بودم و هستم ولی آن چیزی که تحریم را معقول میکرد، اصرار به حضور انتخاباتی بدون راهبرد روشن و ارزیابی هزینه و فایده است.