سرویس تاریخ «انتخاب»: مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانوادههای یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.
آن دسته از تلاشهای من و همکارانم که در ایران در پارهای پوششهای پنهانکارانه انجام میشدند، نه تنها ناخرسندیهای فزایندهای برای هر یک از ما به دنبال داشت، بلکه هر از گاه میتوانست با واکنشهای ناخوش آیندی نیز همراه گردد. این پیوند رازگونه را مهر سوزان دو طداده میدیدیم که در وفاداری به یکدیگر مرزی نمیشناسند، ولی در برابر چشمان دیگران خود را باید ناآشنایانی بنمایند که هرگز هیچگونه شناختی از یکدیگر ندارند.
تلاشهای سازنده ما برای پیشبرد بهرههای دو ملت نه تنها از دیگر کشورها کمتر نبود، بلکه از بسیاری کشورها که سدهها با ایران بده بستان داشتند بیشتر هم بود. دامنه گسترده آشنانیهای ما و کوششهای پر واکنشمان در بهرهبرداری از آن، آشناییها هر روز اوجی تازه به خود میگرفت، ولی هیچیک به کوته رسمی نمودی نداشتند. همواره به دنبال راهی بودم که هر چه بیشتر بتوانم از این بازیهای پرده پوشانه بکاهم تا ابرهای سیاهی که بر خورشید جهان تاب سایه انداخته بودند از میان بروند و همه چشمها آفتاب را ببینند. برپایی نمایندگی کمپانیی ال عال (هواپیمانی ی ملی ی اسرائیل ) در تهران و انجام پروازهای این کمپانی در فرودگاه مهرآباد به هیچ روی نمیتوانست نادیده انگاشته شود.
این سیمرغ بزرگ اسرائیلی که در آسمان کشورهای بزرگ جهان به پرواز درآمده بود باید آسمان ایران را نیز میپوشاند. نخستین گفت و گوهایم با ژنرال افرایم بن ارتضی، افسر بازنشسته ارتش پدافندی اسرائیل سرپرست کمپانی ال عال و مردخای بناری معاون نامبرده ریشه امید را در دلم پژمرد پاسخ سرد و واکنش شگفت برانگیز آنان نتوانست آرزوی دیدن نمایندگی ال عال در تهران را در سرم از میان ببرد.
برداشت آنان بر این راستا بود که ایرانیها هرگز اجازه نخواهند داد هواپیماهای ال عال در آسمان ایران به پرواز درآیند. در پی گفت و گوها دیداری با شادروان احمد شفیق همسر شاهدخت اشرف پهلوی و سرپرست هما (هواپیمائی ی ملی ایران ) داشتم میپنداشتم اگر شادروان شفیق سرپرست کمپانی یال عال را به تهران فرامی خواند نخستین رایزنیها برای بریانی، نمایندگی خود به خود آغازیده میشد. پندار من درست از کار درآمد و سرانجام به آگاهی سران ال عال رساندم که برای گشایش دفتر خود در تهران آماده شوند. بن ارتضی زبانی برای ستایش نداشت و با دلگرمی امیدوار بود که تهران پلی شایسته برای پیوند پروازهای ال عال به خاور دور و استرالیا گردد در نامه هائی که از بن ارتضی و بناری دریافت داشتم آنها سپاسهای دوستانه خود و هر یک از کارکنان ال عال را از شادروان شفیق و همۀ دست اندرکاران هواپیمایی ملی ی ایران پیشکش کرده بود.
روز بیست و چهارم ماه اوت ١٩٥٦، نخستین پرواز ال عال در فرودگاه تهران به زمین نشست تا هفده تن از، سران هواپیمانیی ملی ایران و روزنامه نگاران برگزیده این کشور را به همراهی من برای یک دیدار یک هفتهای به اسرائیل ببرد. چندان به درازا نکشید که واکنشهای دشمنان دوستی میان ملتها یکی یکی آشکار شدند و بازتابهای ستیزه جویانه یکی پس از دیگری از گوشه و کنارها سرک کشیدند گروهی از وزیران خارجه دستیارانشان با نمایندگان کشورهای تازی در ایران به دنبال دیدارهایی با عباس آرام وزیر خارجه ناسازگاریی خود را با برپایی دفتر ال عال در تهران و پروازهای این کمپانی به فرودگاه مهرآباد به آگاهیی سران ایران رساندند. وزیر خارجه همه شنودهها را نادرست خواند و گزارشگران هراسناک و بیمزده را به شگفتی وا داشت یک بار دیگر گروه گلهمند با فرتورهایی از دفتر کمپانی یال مال در خیابان ویلای تهران و پروازهانی از این کمپانی در فرودگاه مهرآباد در دفتر وزیر خارجه ایران گردآمدند و به دادخواهی پرداختند این بار وزیر خارجه به آنان گفت: کسانی که این اسناد قلابی را جعل کردهاند مشتی دروغگو بیش نیستند، تا آنجا که من میدانم ال عال در ایران نه دفتری دارد و نه هواپیماهایش در آسمان این کشور پرواز میکنند و گویا در واکنش به این رفتار شگفت آفرین نمایندگان کشورهای تازی دمهایشان را روی کولهایشان گذارده و شرمگینانه به راه خود رفته بودند.
اکنون گاه آن رسیده بود که از فرودگاه مهرآباد به نام ایستگاهی برای پروازهای ال عال به کشورهای دوردست بهرهبرداری میکردیم بیگمان نمیتوانستیم واکنشهای تند نمایندگان کشورهای تازی در ایران را نادیده بگیریم به ویژه اینکه ال مال با چنین پیروزی ی چشمگیری در پهنه جهانی میرفت تا پا جای پای بزرگانی مانند ( بریتیش ایرویز که الام ایر، فرانس اس ا. اس سابنا، سویس ایر) در کار هواپیمانی نهد. به یاری ی دوستان نیرومندم در دستگاههای دولتی ایران این کره را نیز گشودیم و کمپانی ال عال توانست بالهای نیرومندش را از ایستگاه مهرآباد به سرزمین کانگروها ( استرالیا) و فرودگاههای کنیا و جنوب افریقا به پرواز درآورد در این داد و ستد سود چندانی جز پارهای بهرهبرداریهای سیاسی به ایران نرسید؛
زیرا پیرو مشنیهای کشورهای تازی با اسرائیل پروازهای ایرانی نمیتوانستند بار و مسافر به اسرائیل بیاورند بنابراین میتوانیم آنرا دهشی یکسویه بخوانیم، گواینکه آغاز پروازهای هواپساهای ال عال به فرودگاه مهرآباد با هفتهای هرده پرواز ره آورد همانی برای هواپیمانی ملی ایران نداشت، ولی دریافت مالیاتهای پرواز از این کمپانی از سوی وزارت دارایی ایران گفت و گو برانگیز شد که آن نیز به زودی سر و سامان یافت و خرسندی ی هر دو سو را فراهم آورد. روزهای نوزدهمآوریل و چهاردهم می۱۹۷۱ نامههایی از بناری سرپرست کمپانی ال عال دریافت کردم که گویای دوستی ی نزدیک و همکاریهای گرمی میان وی با سرتیپ خادمی سرپرست هواپیمانی ملی ایران بود نامبرده در این نامهها افزوده بود.
گواینکه پروازهای ال عال یکی پس از دیگری با سرفرازی در فرودگاه مهرآباد مینشینند و برمی خیزند و شوربختانه هواپیماهای ایران ایر هنوز نتوانستهاند از فرودگاههای ما بهرهبرداری کنند، ولی همکاریهای ما با ژنرال خادمی و همکارانش ریشه دار شده است ...
یکی دیگر از نکتههای ارزنده و شایان یادآوری این پروازها را بیگمان در روزهای پر واهمه و تحولات پیش و پس از پائیز سال ۱۹۷۹ در ایران باید یافت پروازهای ال عال در آن روزها توانستند گروههایی از کارشناسان اسرائیلی را که در ایران کار میکردند یا دهها هزار یهودیانی را که بیمناک فردای خویش بودند با بالهای نیرومند خود از چنگ تازه به میدان آمدههای خشمگین برهانند و به کرانه آرامش برسانند تا دمهای پایانی فروریزی رژیم شاهنشاهی در ایران، این پروازها میان فرودگاههای بن گوریون و مهرآباد از رفت و آمد باز نایستادند.
------
تصویر مربوط به حمله به دفتر ال عال در سال 57 است.