روزنامه اطلاعات نوشت: برخلاف دوره قبل که برخی احزاب و گروهها اعلام کرده بودند که به دلیل رد صلاحیتهای گسترده امکان حضور در انتخابات را ندارند، تقریباً تمامی جریانها اعلام آمادگی کرده و حتی فهرست دادهاند و حال میماند نوع برخورد شورای نگهبان که از این انتخابات یک حماسه بسازد یا یک میدان رقابتی محدود و منحصر که فقط امکان مشارکت نیم بندی را فراهم آورد تا رفع تکلیف شده باشد.
اخیراً کلیپی از اظهارنظر معلم شهید، مرتضی مطهری منتشر شده که با چه سماحتی درباره لزوم آزادی انتخاب صحبت میکرد و گویی این سخنان همین حال و برای همین انتخابات و انگار خطاب به شورای نگهبان ایراد شده است. مضمون سخن استاد شهید این است که وقتی قرار است انتخابی صورت بگیرد، ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفتهاید با حسن نیت تشخیص دهید که فلانی بهتر است و تشخیص شما درست هم باشد، اما اگر شما بخواهید به مردم تحمیل کنید و بگویید شما نمیفهمید و حتماً باید فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد و رشد اجتماعی ایجاد نمیشود. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند و تلاش کنند؛ اگر هم اشتباه کنند تجربیاتشان کامل میشود و به صورت ملّتی درمیآیند که رشد اجتماعی پیدا کرده است. والّا این ملت برای همیشه به بهانه اینکه رشد اجتماعی ندارد و باید به او تحمیل کرد، غیر رشید باقی میماند. رشدش به این است که آزادی انتخاب داشته باشد...
البته این سخن شهید عزیزمان سابقه زمانی قریب پنجاه ساله دارد و با توجه به گذشت حدود ۵ دهه امکان اشتباه جامعه به مراتب کمتر شده و رشد اجتماعی بسیار بیشتری هم یافته و تجربه هم نشان داده که مردم بسیار کمتر از مسئولانی که برایشان تصمیم میگیرند اشتباه میکنند و اگر گمان کنیم که با ایجاد محدودیت در انتخاب آنان میتوان حکمرانی بهتری داشت، بیتردید راه به خطا و اشتباه بردهایم.
اینکه سخنگوی شورای نگهبان بگوید ممکن است کسی وزیر خوبی باشد، اما نتواند کشور را اداره کند در ظاهر حرف غلطی نیست، اما اعلام آن میتواند ضمیر خطاب پیدا کرده و در اذهان به شائبه نوعی سوگیری بینجامد که با جمله بعدی ایشان که میگوید ما در شورای نگهبان اصولاً کاری با مهندسی انتخابات نداریم در تعارض به نظر آید.
متأسفانه در موارد متعددی این شورا در اقناع افکار عمومی و رد صلاحیت افراد موفق عمل نکرده و سابقه خوبی از خود به جای نگذاشته که اسناد مهمی در بیطرفی و عدم مهندسی به حساب آید. حال، اما این فرصت هست تا در این آزمون مهم سربلند بیرون آمده و روشی را در احراز صلاحیتها در پیش گیرد که نه تنها اتهام مهندسی در انتخابات را از خود رفع کند بلکه با ایجاد فرصت برای انتخاب بهتر و آزادانهتر مردم از میان چهرههای مختلف با نظرات مختلف و جریانهای مختلف سیاسی، جماعت بیشتری از مردم را به پای صندوقهای رأی بکشاند.
میتوان چند چهره مقبول طبع و تنها از یک جریان فکری و سیاسی را با تصور کارکرد بهتر خالصسازی تأیید کرد و به مشارکت مثلاً ۴۰ درصدی هم قانع بود و آن را قابل قبول دانست، اما با این کار نه گامی در جهت تقویت سرمایه اجتماعی برداشتهایم و نه میتوانیم انتظار مشارکت گسترده و همراهی همگان در عبور از بحرانهای مختلف اجتماعی، سیاسی و به ویژه اقتصادی و حمایت آنان از انجام اصلاحات ساختاری داشته باشیم. شاید برای عدهای مهم نباشد که مثلاً در همین انتخابات اخیر مجلس، نماینده اول پایتخت با رأیی کمتر از ده درصد واجدین شرایط وارد پارلمان شد و البته که طبق قانون نماینده شهر و همه مردم پایتخت در مجلس به حساب میآید، اما این قطعاً افتخاری برای یک نظام داعیهدار مردمسالاری دینی محسوب نمیشود. کوته سخن آنکه حال فرصت خوبی برای جبران نصاب پایین مشارکت فراهم آمده؛ پس نگذاریم به راحتی از دست برود.