سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضلالله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخهای عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر میکند
تروریسم خسرو روزبه
کیانوری: مسائل آذربایجان و دولت قوام و انشعاب را شرح دادم. حال ببینیم بعد از آن چه اتفاقاتی افتاد اول قتل محمد مسعود بعد تدارک غیر قانونی کردن حزب توده ایران و تیراندازی به شاه و تبعید آیت الله کاشانی و محاکمات ماست.
اول ماجرای قتل محمد مسعود را شرح میدهم
محمد مسعود یک روزنامه بسیار جنجالی به نام مرد امروز داشت و در آن حملات زیادی به شاه و اشرف و دربار میکرد. یک روز ما خبر شدیم که شب قبل او را ترور کردهاند. واقعاً ما همه تصور میکردیم که شاه و اشرف مسعود را کشتهاند ولی بعدها، پس از دستگیری خسرو روز به فاش شد که این قتل کار گروه روزبه و شخص ابوالحسن عباسی بوده است. خود روز به در محاکماتش این مطلب را با تفصیل شرح داد. جریان این بود که روزبه، جدا از آن «سازمان افسران آزادیخواه» یک گروه ترور - مرکب از خودش ابوالحسن عباسی، حسام لنکرانی، بانو صفیه (صفا) حاتمی (خواهر سرهنگ هدایت الله حاتمی) و چند نفر دیگر ۳۵ تشکیل میدهد که به سازمان افسری هیچ ربطی نداشت و حتی سیامک هم کوچکترین اطلاعی از آن نداشت.
این گروه تصمیم میگیرد که افرادی را ترور کند و تقصیر را به گردن در بار بیندازد و ابتدا محمد مسعود را انتخاب میکنند. جریان ترور به این شکل بوده که مسعود باز محل روزنامهاش باز میگشته است. اینها با اتومبیل حسام لنکرانی سر یک چهار راه میایستند و ماشین محمد مسعود را متوقف میکنند. زمانیکه مسعود در ماشین را باز میکند عباسی با شلیک در مغز او او را میکند و قرار میکنند گویا فردی اتومبیل خام را دیده و شماره آن را برداشته بود. پلیس این شماره را دنبال میکند و احمد لنکرانی و برادران حسام را دستگیر میکنند (اتومبیل به نام حسام بوده ولی آنها پس از چند روز آزاد میشوند.) حسام لنکرانی هم چند روزی مخفی میشود.
به این ترتیب، ما کوچکترین اطلاعی از این ماجرا نداشتیم اولین بار فریدون کشاورز در پلنوم چهارم مطرح کرد که کیانوری در این جریان دخالت داشته است و بر سر این مسأله جنجالی کردند ولی بعد که دفاعیات روز به به دست آمد ماهیت ماجرا معلوم شد.
-میگویند که کیانوری به علت آن روحیه ماجراجویانه و شلوغی که داشت این کارها را میکرد و گروه ترور حزب زیر نظر او بود.
کیانوری: این یک چیز اختراعی است؛ حزب گروه ترور نداشت! همهاش کار روزبه بود و او در آن زمان اصلاً عضو حزب نبود. این مسأله در حزب رسیدگی شد در پلنوم چهارم در جلسهای به این اتهام کشاورز رسیدگی شد و اعلام شد که وارد نیست. صریحاً نوشتند که پلنوم اتهامی را که کشاورز به کیانوری میزند رد میکند. تمام دوستان کشاورز که با تمام وجود دلشان میخواست کیانوری را محکوم کنند در این مسأله به نفع من رأی دادند. حتی یکی از آنها به نفع او رأی نداد. بهترین دلیل را در نقدی که بر کتاب انور خامهای نوشتهام آوردهام. اصلاً خود عباسی بهترین دلیل است عباسی کینه عجیبی به من داشت. او وقتی که این جریان را لو داد اگر از دخالت کیانوری اطلاع داشت قبل از همه کیانوری وا لو میداد. وقتی که ما در سال ۱۳۶۱ گرفتار شدیم عباسی زنده نبود. البته اگر او حالا حرفی علیه من بزند درست نیست؛ اعترافات او در آن زمانی که گرفتار شده بود درست است.
-رابط حزب با گروه روز به چه کسی بود؟
کیانوری: ما با گروه مخفی روز به اصلاً رابطه نداشتیم
-چرا خود شما رابط بودید!
کیانوری: من ارتباطم با روزبه فقط برای دادن مطبوعات بود. روز به هیچ مسألهای را از من نمیپذیرفت و سازمان افسری هم مستقل شده بود هیئت اجرائیه موقت در زمستان ۱۳۲۵ سازمان افسری را منحل کرد و این سازمان دیگر ارتباطی به حزب نداشت. ارتباط من و روزبه فقط برای پس دادن آنکتهای حربی افسران بود که ما در یک انبار مخفی کرده بودیم و من بتدریج باید پیدا میکردم و به روزبه میدادم به علاوه من کجا در قتل افراد - چه قبل و چه بعد - دخالت داشتهام که این هم مثل آن باشد؟ به مسأله تیراندازی به شاه هم میرسیم.
-روز به در بازجوییهایش گفته است که دکتر کیانوری فوقالعاده عصبانی است و رفتارش نسبت به کادرها خشن و زننده است. برخورد شما به او چگونه بود؟ آیا درگیری داشتید؟
کیانوری: رابطه روزبه با من عادی و دوستانه بود. البته او از هیچ کس تمکین نمیکرد ولی در هر حال در میان همه اعضاء رهبری رابطه او پس از کامبخش با من بهتر از دیگران بود و میان ما هرگز برخوردی پیدا نشد.