سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبههای محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخوردهای امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این گفتگوها را برای علاقهمندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شوندهها ذکر نشده و تنها عنوان آنها در متن آمده است.
ادامه گفتگو با یکی از کارشناسان امنیتی شاغل در دادسرای انقلاب مرکز
-در مورد بعضی از پروندهها مثل پروندهی مهدی بخارایی میگویند او نقشی در ترورها نداشت اما شهید لاجوردی به خاطر مسائل قبل از انقلاب دستور دستگیری او را داد.
نه حاجی مبرای از این جور اتهامات بود خانوادهی مهدی بخارایی که فراری بودند یکی از آنها تواب بود که خود من به خانهاش در نظام آباد رفته بودم کسی که از بیرون به قضایا نگاه میکند طور دیگری میبیند مثلاً میگفتند آیت الله محمدی گیلانی فرزند خودش را اعدام کرده است. اصلاً قضیه این طور نیست یکی از بچههایش در مسیر فرار از کشور در منطقهی بازرگان در درگیری و یکی دیگر هم در خانهی تیمی کشته شد. از ایشان سؤال کرده بودند: «اگر بچههایت بودند همین طوری حکم میدادی؟ گفته به «بله، اگر بچههایم هم بودند همین جوری حکم میدادم. »
-ظاهراً حکم مصادرهی اموالشان را هم صادر کرده بود.
بله، جالب است اموالی بود که خودش به اینها داده بود. حتی یکی میگوید: «حاج آقا اینها که مال خودتان است! » میگوید باشد این اموال را دیگر به تملک او درآورده بودم الان مال اوست و من باید مصادره کنم این دقت در موازین شرعی را میرساند. درست است مال بابا بود که به او داده بود و از یک جهتی هم حق ولایت دارد، ولی ایشان میخواهد بگوید اگر دارم اموال کس دیگری را مصادره میکنم، فرقی قائل نمیشوم؛ اگر دارم حکم اعدام دربارهی کسی صادر میکنم، اگر پسر خودم هم در درگیری کشته نمیشد و او را از خانهی تیمی میگرفتند و به این جا میآوردند، باز هم همین حکم را میدادم این را این طور شایع کرده بودند که پدر حکم اعدام فرزندش را صادر کرده است تا بگویند پدر چقدر قسی القلب بوده است. پس اگر این طور باشد حضرت امیرهم قسی القلب بود که شمع را زیر دست عقیل گرفت.
آیا مورد خاصی بود که شهید لاجوردی حساسیت خاصی روی دستگیری و مجازات داشته باشد؟
این موضوع مطرح هم شده است و نمیدانم باید بنویسید یا نه، ولی روی پروندهی بهزاد نبوی و اینها حساسیت ویژهای داشت. موسوی نامی بود که کاردار یا کنسول ما در افغانستان بود.
-تقی محمدی؟
بله تقی محمدی دستگیر شده بود؛ در این پرونده مطرح بود. مرحوم لاجوردی حتی بعدها هم روی این موضوع همواره حساس بود تنها چیزی که یادم هست این است.
-درباره هیئتهای بازرسی مجلس اول هم میگویید؟
هیئتهای مجلس نبود. اینها مباحثی بود که آقای منتظری تعقیب میکرد. اصلاً هیئت را هم آقای منتظری تعیین کرد منتهی به این که در ابتدای امرمیگویند قائم مقام رهبری این کار را کرده است. بالاخره آقای منتظری هم به طور طبیعی با شورای عالی قضایی در ارتباط بود و از آنها درخواست میکرد ولی خاستگاهش این بود. این هم البته بعدها مشخص شد که منافقین توانسته بودند در بیت آقای منتظری نفوذ و اثرگذاری کنند. یک کسی که اگر اشتباه نکنم به گمانم اسمش عالمی بود، بعداً دستگیر شد. شاید هم نگاه آقای منتظری در این قضیه با نگاه امام متفاوت بود. یک سری آقای فهیم کرمانی و هادی نجف آبادی اینها بودند. یک سری هم آن اواخر آقای مجید انصاری و اینها بودند.
-حرف اینها چه بود؟ میگفتند شما شدت برخورد دارید؟
مثالی میزنم یک وقت شما در حالت آرامش در خانه خودتان نشستهاید و میخواهید مبلی را جا به جا کنید؛ طبیعتاً مراقبید به در و دیوار نخورد؛ اما حالا فرض کنید کسی به خانه حمله کرده است. در این شرایط اگر بخواهید چیزی را هم جابه جا کنید، اگر به دیوار بخورد و دیوار را هم زخمی، کند کسی به شما خرده نمیگیرد. یا مثال دیگری میزنم میخواهید برای سه چهار نفر غذا بپزید. طبیعی است دورریز ندارید؛ ولی اگر برای پنجاه نفر غذا پختید ممکن است آخر شب دو تا بشقاب غذا هم زیاد بیاورید این طبیعت موضوع است. حالا در شرایطی که در ۳۰ خرداد سال ۶۰ در مملکت کودتا شد در جاهایی هم ممکن است کارهای خلاف انجام شود. به نظر من سال ۶۰ رسماً کودتا بود ولی چون امام را داشتیم، حالیمان نشد. این که سران یک نظام را بزنند ائمه جمعه را بزنند، آشوبهای خیابانی راه بیندازند و ترورهای گسترده انجام بدهند اگر کودتا، نیست پس چیست؟ طبیعی است وقتی دارید برخورد میکنید، ممکن است جاهایی تندرویهایی هم بشود؛ کما این که متهمان را که برای نماز جمعه میبردند یکی دو نفر در رفتند و از آن طرف تالی فاسد داشت، اما نیامدند این را قطع کنند. گفتند صد نفر را بردیم فوقش دو نفر در رفتند، نودوهشت نفر هستند. گزارشی هم دربارهی به اصطلاح تندرویها تهیه کردند و خدمت امام بردند. حرفشان این بود که شهید لاجوردی نباشد؛ امام هم نپذیرفتند و گفتند باشد.