اولین ازدواجم با پسری بود که پدرم انتخاب کرده بود. دوستش نداشتم.، خیلی سنم کم بود. 15 ساله بودم. دو سال بعد جدا شدیم. یعنی شوهرم طلاقم داد و گفت این زنی نیست که من بتوانم دوستش داشته باشم.
*دومین ازدواجت چطور بود؟
دومین ازدواجم صیغهای بود. پدرم برای اینکه آبروریزی نشود من را به مردی داد که هم سن خودش بود. آن مرد زن داشت و به بیماری قلبی مبتلا بود. بچههایش بزرگ بودند و من را گرفته بود که از او مراقبت کنم. مدتی بعد او مرد و من دوباره به خانه پدرم برگشتم.
*سومین شوهرت چه شد؟
شوهرم معتاد است. وقتی ازدواج کردیم نمیدانستم اعتیاد دارد اما بعد متوجه شدم شیشه میکشد. من 10 سال با این مرد زندگی کردم.
*10 سال زندگی کردی و حالا میخواهی طلاق بگیری؟
پدرم اجازه نمیداد طلاق بگیرم. میگفت آبرویم را بردی تو باعث شدی انگشتنما بشوم. حق نداری طلاق بگیری. خودش خرجی من را میداد که با یک معتاد زندگی کنم.
*با او چطور آشنا شدی؟
دوست برادرم بود. شرایط من را قبول کرده بود و پدرم هم اصلا به چیزهای دیگر اهمیت نداد. من را وادار کرد که با او ازدواج کنم. بعد فهمیدم به شدت معتاد است.
*برادرت هم اعتیاد دارد؟
بله او هم معتاد است اما میگفت رضا اعتیاد ندارد و فقط ساقی است و موادفروشی میکند. بعد فهمیدم هم میفروشد و هم میکشد.
*اگر جدا شوی پدرت خرجیات را میدهد؟
پدرم از وقتی فهمید میخواهم جدا شوم خرجی من را قطع کرد. حالا هم نمیداند پرونده طلاق تشکیل دادهام. اگر میفهمید جلوی من را میگرفت. مخفیانه برای طلاق آمدهام.
*پس میخواهی چه کنی؟
بعد از طلاق به خانه پدرم میروم. اگر قبولم کرد که میمانم اگر قبول نکرد ترجیح میدهم در خانههای امن بمانم اما با مردی که همه تنم را با سیگار سوزانده، زندگی نکنم.
*شوهرت به طلاق راضی است؟
برایش مهم نیست. او بیشتر شبها در خانه نیست. در پاتوق معتادان است.