arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۰۸۰۶۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۱ مرداد ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت چهل و چهار؛

به مصدق خبر توطئه ۲۱ مهر را من دادم/مصدق با مریم فیروز نسبت فامیلی داشت/نامه کمیته مرکزی حزب توده به مصدق، اسرار کودتا را فاش کرد

اولین توطئه در ۲۱ مهر ۱۳۳۱ کشف شد. در شهریور ماه ما از طریق سرهنگ مبشری و سازمان افسری اطلاع پیدا کردیم که لشکر گارد شاهنشاهی نیروی بزرگی را در اطراف تهران متمرکز کرده است و به بهانه مانور نظامی قصد حمله به تهران را دارد. ما مسأله را به مصدق اطلاع دادیم و او در اواخر شهریور ماه دستور انحلال لشکر گارد و تقسیم آن به سه تیپ را صادر کرد و نیروی متمرکز کودتا موقتاً پراکنده شد ولی توطئه ادامه یافت تا بالاخره در ۲۱ مهر ۱۳۳۱ رسماً وجود شبکه توطئه اعلام شد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

زمینههای کودتا

کیانوری: پس از قیام ۳۰ تیر آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای براندازی دکتر مصدق و سرکوب جنبش ملی ایران به توافق نهایی رسیدند. قبل از آن دولت حزب کارگر انگلیس کلمنت اتلی تا حدودی با مصدق مماشات می‌کرد و دولت حزب دمکرات آمریکا (ترومن) نقش میانجی را داشت. ولی با روی کار آمدن جناح چرچیل ـ ایدن در انگلیس و سپس تشکیل دولت آیزنهاور در آمریکا وضع به شدت تغییر کرد و همکاری مشترک آن‌ها برای سرنگونی مصدق شروع شد. در این مرحله سیاست عمومی چرچیل - آیزنهاور، که همکاری همه جانبه دو قدرت امبر بالیستی آمریکا و انگلیس بود در مسأله نفت ایران وارد مرحله اجرایی مشخص‌تری شد. انگلیسی‌ها بالاخره موافقت کردند که سهمی از نفت ایران را به آمریکایی‌ها بدهند و در عوض آن‌ها به سرنگونی مصدق و سرکوب جنبش در ایران کمک کنند. در ملاقات‌ها و تماس‌های مکرر میان محافل نفتی و سیاسی آمریکا و انگلیس توافق شد که کنسرسیومی مرکب از شرکت سابق تفت انگلیس و ایران شرکت شل و انحصار‌های نفتی آمریکا تشکیل شود و کنترل نفت ایران را به دست بگیرد موافقت انگلستان با این نقشه تصمیم آمریکایی‌ها را به سرنگونی مصدق قطعی کرد به این ترتیب ترکیب بعدی کنسرسیوم تعیین شد که در آن محافل نفتی انگلیس ۵۴ درصد بریتیش پترولیوم ۴۰ درصد شیل ۱۴ (درصد)، شرکت‌های آمریکایی ۴۰ درصد و فرانسوی‌ها ۶ درصد داشتند در نتیجه حاکمیت انگلیسی‌ها بر نفت ایران محفوظ ماند و پس از ۲۸ مرداد تمام کادر شرکت نفت جنوب که ما می‌شناختیم به سر کار خود بازگشتند. این پیشنهاد باید به اطلاع مصدق می‌رسید و او یا موافقت می‌کرد و یا سرنگون می‌شد.

مصدق موافقت نکرد و توطئه‌ها شروع شد. اولین توطئه در ۲۱ مهر ۱۳۳۱ کشف شد. در شهریور ماه ما از طریق سرهنگ مبشری و سازمان افسری اطلاع پیدا کردیم که لشکر گارد شاهنشاهی نیروی بزرگی را در اطراف تهران متمرکز کرده است و به بهانه مانور نظامی قصد حمله به تهران را دارد. ما مسأله را به مصدق اطلاع دادیم و او در اواخر شهریور ماه دستور انحلال لشکر گارد و تقسیم آن به سه تیپ را صادر کرد و نیروی متمرکز کودتا موقتاً پراکنده شد، ولی توطئه ادامه یافت تا بالاخره در ۲۱ مهر ۱۳۳۱ رسماً وجود شبکه توطئه اعلام شد.

سرلشکر حجازی آجودان مخصوص شاه و برادران رشیدیان، عوامل سفارت انگلیس دستگیر شدند و اعلام شد که هفت سناتور - از جمله زاهدی چهار نماینده مجلس از جمله مظفر بقایی - پنج افسر ارشد و چند تن از اعضای خانواده سلطنتی در کودتا شرکت داشته اند پس توطئه بسیار وسیع بوده است.

این اطلاع را چگونه به مصدق دادید؟

کیانوری: دکتر مصدق پسر خانم نجم السلطنه (پایه‌گذار بیمارستان نجمیه) بود و این خانم عمه مریم می‌شد یعنی دکتر مصدق پسر عمه مریم بود و مریم با او و خانم دکتر مصدق آشنایی نزدیک داشت. ما برای اطلاع خبر‌های مهم از این راه استفاده می‌کردیم. مریم شماره تلفن اندرون یعنی تلفن خانم دکتر مصدق را که غیر از شماره بیرونی بود را می‌گرفت و با خانم دکتر مصدق خوش و بش می‌کرد و به ایشان می‌گفت که شوهرم پیغام مهمی برای آقا دارد. دکتر مصدق بلافاصله از رختخواب بلند می‌شد و به اندرون می‌آمد و من جریان را به ایشان می‌گفتم. در جریان ۲۵ تا ۲۸ مرداد ما از همین راه استفاده می‌کردیم.

در مسأله توطنه فوق ما نامه‌ای به دکتر مصدق نوشتیم و به خانه او تسلیم کردیم و منتظر نتیجه شدیم. ولی متوجه شدیم که دکتر مصدق تعلل و تسامح می‌کند و لذا مجبور شدیم که در نهم شهریور یک نامه سرگشاده منتشر کنیم؛ من قسمتی از این نامه را می‌خوانم:

نامه کمیته مرکزی حزب توده ایران به نخست وزیر حزب توده ایران اسرار کودتای آینده را فاش و عاملین آن را می‌شناسد و راه جلوگیری از آن را نشان می‌دهد. دکتر مصدق می‌تواند و باید از توطئه کودتا که قطعاً به زبان ملت ایران صورت می‌گیرد جلوگیری کند.

آقای دکتر مصدق نخست وزیر

توطئه‌ای به صورت یک کودتای نظامی علیه استقلال و حاکمیت ملی در شرف تکوین است که بی گمان شما نیز بر آن وقوف دارید ملت ایران می‌خواهد بداند در برابر توطته خطرناکی که هدفی جز لگدمال کردن پیروزی‌های نهضت ملت ایران ندارد چه نقشه‌ای از جانب شما به عنوان رئیس دولت طرح شده است.......

.... امپرئالیست‌ها برای اینکه شما را بترسانند و توطئه خائنانه خود را طبیعی جلوه دهند با کمال بیشرمی در اطراف کودتای جی» که گویا در شرف وقوع است کوس و کرنا می‌زنند... حزب توده ایران با هیچ عمل کودتا مانندی نمی‌تواند موافقت داشته باشد... اطلاعات ما حکایت دارد که شاهپور علیرضا جانی معروف [و] همان کسی که در ۳۰ تیر با سلاح خویش سه نفر مبارز ضد استعمار را بر خاک انداخت به عنوان ناظر این کودنا تعیین شده است این کودنا که مانند توطئه قوام السلطنه با موافقت هر دو امپرئالیسم انجام خواهد شد ظاهراً به وسیله عده‌ای از آبادی سرشناس انگلستان اجرا خواهد شد. هم اکنون سیدضیاء الدین خائن که در سایه حکومت شما سر از سوراخ به در آورده و سرلشکر ارفع و سرلشکر حجازی در رأس این توطئه قرار دارند سرتیپ آریانا، سرهنگ اخوی، سرهنگ پاکروان، سرهنگ بختیار و سرهنگ علی اکبر ضرغام و عده‌ای دیگر از سران ارتش در این توطنه دخیلند و رابط آن‌ها با دربار سرهنگ دیهیمی معروف رئیس رکن در دربار می‌باشند. آقای دکتر مصدق میان راه ملت و راه امپرئالیست‌ها راه سومی وجود ندارد. ملت از شما می‌خواهد که راه او را انتخاب کنید فوراً سران کودتا را دستگیر کنید و در کنار شاه به دست محکمه آشکار ملی بسپارید. قدرت شاهنشاهی و ضدملی ارتش را با تنفیذ دمکراسی در ارتش برای همیشه بشکنید... حکومت نظامی را که زنجیر پای ملت ایران است در هم بشکنید. جاسوسان مستشار نمای آمریکایی را از ایران برانید.

در نتیجه این اعلام خطر‌های ما بود که عده‌ای از توطئه گران دستگیر و ۱۳۶ نفر از افسران رده بالا وابسته به دربار بازنشسته شدند و لشکر گارد به سه تیپ تقسیم گردید.

در اعلامیه بالا به حکومت نظامی اشاره کردید این حکومت نظامی مگر زیر نظر مصدق و به نفع او نبود؟

کیانوری: فشار این حکومت نظامی بر ما بود کار غلطی بود که مصدق به دستور مستشاران آمریکایی انجام می‌داد. چنان او را از خطر کمونیسم ترسانیده بودند و چنان در مقابل سفارت آمریکا ضعف نشان می‌داد که برای اینکه جلوی توده ای‌ها را بگیرد حکومت نظامی برقرار کرده بود این حکومت نظامی روزنامه‌های ما را توقیف می‌کرد. روزنامه بسوی آینده تقریباً چهل بار توقیف شد و ما مرتباً از امتیاز‌هایی که افراد حزب گرفته بودند استفاده می‌کردیم و به جای آن روزنامه را با نام دیگر منتشر می‌کردیم البته روزنامه‌های مخالف مصدق هم توقیف می‌شدند. شاهد بقایی هم چند بار توقیف شد نتیجه این حکومت نظامی این شد که در کودتای ۲۵ - ۲۸ مرداد دست همه کسانی که می‌خواستند از مصدق دفاع بکنند بسته بود. در کارخانه‌ها حکومت نظامی بود و به کارگران اجازه خروج از کارخانه نمی‌دادند. آن‌ها حتی برای رفتن به خانه باید در گروه‌های کوچک می‌رفتند و بر می‌گ؟ گشتند. در تمام شهر حکومت نظامی بود. فردی به نام سرهنگ اشرفی بود که نسبتاً به مصدق وفادار بود او را بازنشسته کردند. بیشتر افسران وفادار به مصدق، مثل محمود برادر من را بازنشسته می‌کردند در مقابل کسانی را سرکار می‌آوردند که بعداً هـ همه فریاد جاوید «شاه سر دادند در این اواخر طوری شده بود که حتی برخی از محافظین مصدق هم جزء کودتاچیان بودند.

بهر حال، دکتر مصدق در ابتدا با توطئه‌ها قاطعانه برخورد کرد. بنا به اصرار مصدق اشرف پهلوی و ملکه مادر از کشور بیرون رفتند وسایل تبعید علیرضا و چند تن دیگر از اعضای خانواده سلطنتی نیز فراهم شد در ۳۰ مهرماه ۱۳۳۱ مصدق گام بزرگی در جهت خصومت با امپرئالیسم انگلیس برداشت و روابط سیاسی ایران با انگلستان را قطع کرد. در اول آبان ماه ماده واحده‌ای را به تصویب مجلس رسانید که به موجب آن دوره مجلس سنا در سال تعیین شد و در نتیجه مجلس سنا که بیش از دو سال عمر داشت تعطیل شد مجلس سنا کانون مرتجعین بود). بدین ترتیب دکتر مصدق در چند اقدام قاطع سنا سفارت انگلیس، لشکر گارد، دربار و کانون‌های توطنه را سرکوب کرد و موقتاً وضع خود را تثبیت نمود. معهذا، این اقدامات تنها مورد تأیید چند تن از نزدیک‌ترین یاران دکتر مصدق - دکتر فاطمی نریمان، دکتر شایگان و غیره ـ و حزب توده ایران بود اکثریت قاطع رهبران جبهه ملی و سازمان‌های وابسته به آن از مصدق فاصله می‌گرفتند و با قاطعیت بیشتر به صف مخالفان مصدق می‌پیوستند. اولین نفاق در جبهه ملی در ۲۱ مهرماه ۱۳۳۱ با انشعاب در حزب زحمتکشان آغاز شد و گروه خلیل ملکی توسط بقایی اخراج شدند.

نظرات بینندگان