سرویس تاریخ «انتخاب»: برخیز و اول تو بکش: تاریخ مخفی ترورهای هدفمند اسرائیل؛ کتابی است که در سال ۲۰۱۸ میلادی به قلم رونن برگمن نوشته شدهاست. این کتاب تاریخچه ترورهای مخفی موساد است. نویسنده که خبرنگار روزنامه یدیعوت آحارانوت و از نویسندگان ارشد سابق بخش نظامی روزنامه «هاآرتص» است، از طریق مصاحبه با افراد مطلع و بررسی اسناد تلاش کردهاست که تاریخچهای از عملیات ترور مخفیانه اسرائیل را ارائه دهد. «انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را در ساعت 6 عصر منتشر خواهد کرد.
اولین مشکل دسترسی به محتشمی پور بود، او یا در تهران بود یا در دمشق هر دو شهر پایتخت دو کشور هدف بودند که نیروهای عملیاتی واحد کیدون در آن عملیات انجام نمیدادند و نیروهای واحد قیصریه هم بنا نبود عملیات ترور انجام دهند؛ مگر در موارد خیلی خاص و نادر هر دو شهر عرصهای بسیار دشوار و پر از نیروهای پلیس مشکوک و اعضای سرویسهای مخفی بودند.
علاوه بر آن همیشه یک محافظ مسلح و یک راننده همراه سفیر بودند هر پیشنهادی مانند شلیک به او کار گذاشتن بمب و مسموم کردن که به نزدیک شدن به محتشمی پور یا وارد شدن به اماکنی که زیاد به آنجا میرفت نیاز داشت کنار گذاشته شد؛ چون بیم آن میرفت نیروهای عملیاتی دستگیر شوند. تنها یک گزینه باقی ماند بسته انفجاری ارسالی با پست؛ اما وقتی این ایده مطرح شد فوراً مورد اعتراض قرار گرفت اطلاعات اسرائیل تجربه زیادی در استفاده از چنین بستههایی داشت این شیوه دوبار جواب داده بود نابودی رئیس اطلاعات ارتش مصر در غزه و همکارش یعنی وابسته نظامی مصر در امان پایتخت اردن در سال ۱۹۵۶؛ اما در سایر موارد مانند دانشمندان آلمانی در مصر، جنایتکار جنگی نازی در دمشق و کارگزاران فتح در سراسر دنیا یا بسته سر بـ بزنگاه کشف و در دستان فرد دیگری منفجر شد یا تنها موجب مجروحیت میشد و نه مرگ یکی از نیروهای قدیمی؛
قیصریه میگوید من به آنها گفتم این کار احمقانه و حتی تا حدودی بچگانه است؛ آنها روش کاری انتخاب کردند که خنثیسازی کامل هدف در آن تضمین شده نبود مخالفتها متوقف شد. بسته انفجاری تنها گزینهای بود که یک مأمور عملیاتی را در خطری غیر ضروری قرار نمیداد.
چهاردهم فوریه ۱۹۸۴ ؛ یک بسته بزرگ به سفارت ایران در دمشق رسید که در ظاهر از طرف یک انتشارات مشهور ایرانی در لندن پست شده بود پذیرشگر سفارت دید روی بسته نوشته شده شخصاً توسط جناب سفیر باز شود. » او بسته را مستقیم به دفتر محتشمی پور در طبقه دوم فرستاد منشی سفیر بسته را باز کرد و دید یک کارتن مقوایی است که در آن یک جلد کتاب قطور انگلیسی درباره اماکن مقدس شیعه در ایران و عراق قرار دارد او به نگاه کوتاهی به پشت و روی کتاب بسنده کرد و آن را به اتاق سفیر برد.
محتشمی پور کتاب را باز کرد و انفجاری رخ داد. انفجار یکی از گوشهایش را برید و دست و بیشتر انگشتان دست دیگرش را قطع کرد ترکش انفجار هم یکی از چشمانش را از بین برد او بعدها در حالی که دستش باز و نزدیک صورت و گردنش بود به یک خبرنگار تلویزیون ایران گفت اگر کتاب را این طوری باز کرده بودم سرم رفته بود؛ اما کتاب را روی میز گذاشتم و اینطوری بازش کردم او صورت و بدنش را از کتاب فرضی فاصله داد. انفجار یک حفره روی دیوار ایجاد کرد و دست من آنجا داخل دیوار بود. اگر کتاب این طوری باز میشد (نزدیک صورتش)؛ سرم از گردن قطع میشد نشانههای روی بقیه بدنم ناشی از ترکشهای انفجار است.
«باز هم یک بسته انفجاری دیگر به نتیجه دلخواه نرسید نیروی کهنه کار قیصریه که در قبلاً به این طرح اعتراض کرده بود میگوید» هدف از انجام یک عملیات درمان منفی ترور هدفمند کشتن هدف است چیزی به اسم نیمه مرده نداریم اگر هدف زنده ماند؛ یعنی ما شکست خوردهایم اسرائیل مسئولیت این عملیات را بر عهده نگرفت؛ اما ایرانیها شک نداشتند که موساد پشت این عملیات بوده است. بدتر اینکه حالا محتشمی پور به نماد آرمان انقلابی و یک جانباز نجات یافته از نبرد مقدس [آیت الله خمینی تبدیل شده بود دوست او [آیت الله] خمینی این گونه برایش نوشت: من از حادثه تأسف باری که نظام امپرئالیسم برای شما ایجاد کرد. متأسفم امیدوارم که به زودی سلامتی به شما بازگردد و به نبرد پایدار خود در جبهه اسلام و انقلاب به نیابت از مستضعفین دنیا ادامه دهید.
علاوه بر اینها؛ قطعاً ناتوان کردن سفیر هیچ تأثیری روی عملیاتهای حزب الله نداشت و احتمالاً کشتن او هم تغییر بیشتری ایجاد نمیکرد اقدام برای ترور او خیلی دیر انجام شد ارتش توده شیعیان، فقیر که محتشمی پور یک دهه پیش شروع به ساماندهی آن کرده بود حالا به یک سازمان بزرگ تبدیل شده بود. حزب الله یک نیروی چریکی متکی بر یک نفر نبود؛ حزب الله یک جنبش بود. سازمان عظیمی که محتشمی پور در لبنان بنا کرده بود؛ اکنون ایستاده و در حال فعالیت بود و هزاران جوان شیعه و بیشتر روحانیان مهم شیعه به عضویت آن درآمده بودند حالا اسرائیل یک دشمن قدرتمند داشت که هم نیروی نیابتی ایران و هم یک جنبش اجتماعی مردمی و مشروع بود.