پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان"من فحش می
دهم، پس هستم"، نوشت: شهرت، احترام، تعریف و تمجید و اموری از این قبیل
نیز برای عدهای چنان اهمیت دارد که حاضرند آرمانها و اصول را فدای آنها
کنند و هر ننگی را بپذیرند فقط برای اینکه نام و احترام داشته باشند و بر
سر زبانها باشند.
اهم این نوشتار بدین قرار است:
• بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اینکه عدهای قدرت ندیده، ثروت
ندیده، مقام و منصب ندیده و محرومیت کشیده به قدرت و شهرت و منصب رسیدند و
به منابع ثروت نزدیک شدند، اولین و مهمترین نیازشان تهذیب نفس بود تا
گرفتار غرور نشوند و عوارض قدرت آنها را اسیر خود نکند. به همین جهت بود که
امام خمینی در تمام سخنرانیهای خود، مسئولین نظام را به تهذیب نفس دعوت
میکردند و بارها به آنها یادآور شدند که شماها را این مردم از کنج
خانههایتان به صحنه آوردهاند و به قدرت رساندهاند، بنابراین باید این
مردم را ولینعمت خود بدانید و در مقابل آنها تواضع کنید و با تمام وجود در
خدمت آنها باشید.
• حفظ اتحاد و پرهیز از تفرقه نیز یکی از توصیههای مؤکد امام خمینی به
همگان اعم از مسئولین و مردم بود. البته در میان مخاطبان امام، همواره
مسئولین جایگاه ویژهای داشتند و توصیههای امام، بیشتر متوجه آنها بود.
• آنچه بیش از یک دهه اخیر در جامعه ما بروز و ظهور یافته، نفی این و آن
برای اثبات خود است که از خطرناکترین آفات نفسانی است. این بیماری روحی هر
چند بیشتر در مقاطع خاص انتخابات بروز میکند اما مدتی است که وقت
نمیشناسد و در زمانهای دیگر نیز جامعه را آزار میدهد و در حال تبدیل شدن
به یک پدیده مادامالعمری برای تشنگان قدرت است.
• آنچه خطرناک است، همین دائمی شدن بیماری نفی دیگران برای اثبات خود است.
هر انتخاباتی همانند یک عمل جراحی است که زمان محدود و عوارض مشخصی دارد و
در وقت معین هم تمام میشود. ولی بیماری خطرناک نفی دیگران هنگامی که دائمی
شود مثل سرطانی است که به تمام بدن سرایت کند و جای سالمی باقی نگذارد.
کسی که سرطان، تمام بدن او را به تسخیر خود در آورده باشد، قابل معالجه
نیست و محکوم به مرگ است.
• جامعه اگر به جائی برسد که مسئولان آن دچار بیماری نفی دیگران برای اثبات
خود شوند، مثل همان مریض که سرطان تمام بدن او را تسخیر کرده، محکوم به
نابودی است. بنابر این، باید تلاش کنیم جامعه ما به چنان مرحله خطرناکی
نرسد.
• مدتی است که به دلیل وزیدن باد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم،
منفیبافیها شروع شده و بعضی افراد کم ظرفیت به منفیبافی، بدگوئی و نفی
این و آن پناه آوردهاند. به نظر میرسد بیماری نفی دیگران برای اثبات خود،
در وجود این افراد عود کرده و در شرایط کمبود دارو که ناشی از تحریمهاست
نمیتوانند جلوی پیشرفت بیماری خود را بگیرند و به هر کس که بخواهند پرخاش
میکنند تا وانمود کنند که هستند.
• اینکه افرادی به هر وسیله ممکن درصدد برآیند وجود خود و گروه خود را به
اثبات برسانند، خطر بزرگی است. از فیلسوف معروف آلمانی "دکارت" نقل است که
میگفت: "من میاندیشم، پس هستم" ولی اکنون منطق فیلسوفان سیاسی ما اینست
که میگویند: "من فحش میدهم، پس هستم"!
• هفته گذشته یک نماینده مجلس، نطق خود را به اهانت و جسارت کردن به یکی از
بزرگان نظام اختصاص داد و هر چه به زبانش آمد علیه او گفت. تأسفبار اینکه
در مجلس شورای اسلامی، کسی به او اعتراض نکرد و حتی رئیس مجلس و روحانیون
حاضر در صحن علنی که به تناسب جایگاه دینی و معنوی خود میبایست به وظیفه
خود عمل کنند و نهی از منکر نمایند نیز سکوت مصلحتی را بر انجام وظیفه
اخلاقی و شرعی و قانونی ترجیح دادند! آن شخصیت بزرگ انقلابی که مورد هجمه
قرار گرفت به دلیل بزرگی، اعتنائی به این فحاشیها نکرد و البته این قبیل
بیحرمتیها چیزی از شخصیت او کم نمیکند ولی آنکه از این رهگذر دچار خسران
میشود جامعه است و خود مجلس و مجموعه حاکمیت که چنین عناصر نامتجانسی را
در بدنه خود میپذیرد و در برابر آن عکسالعمل نشان نمیدهد.
• مجلس شورای اسلامی جای افراد با منطق است نه افراد فحاش. اگر امام خمینی
فرمودند مجلس در رأس امور است، این فرموده کاملا صحیح هنگامی تحقق مییابد
که نمایندگان مجلس درباره موضوعات و افراد فقط با منطق سخن بگویند و از
بیحرمتی و سخن بیمنطق بپرهیزند. مجلسی که با فحاشی و بیحرمتی آمیخته
شود، خود به خود از جایگاه والائی که استحقاق آن را دارد به دست خود اهل
مجلس به زیر کشیده میشود.
• شاید افراد هتاک و فحاشی که اثبات خود را در نفی دیگران جستجو میکنند،
دچار مشکلی باشند که شاعر آن را در یک بیت رسا و نغز بیان کرده و گفته: بحث
با ناقص خیالان شیوه استاد نیست ـ علم افلاطون، حریف جهل مادرزاد نیست"
ولی اگر این قبیل افراد گرفتار جهل مادرزاد هستند، عقلای قوم باید به این
نتیجه برسند که مجلس شورای اسلامی "جای ناقص خیالان" نیست.