گروه سیاسی «انتخاب»: بعد از جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان موضوع کریدور زنگزور مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت؛ زیرا باکو که خود را پیروز میدانست با اشاره به بند نهم توافقنامه آتشبس نوامبر ۲۰۲۰ که معتقد به رفع انسداد مسیرهای ارتباطی و احیای مسیرهای دوره شوروی در جنوب قفقاز بود، علیف با حمایت اردوغان مدعی ایجاد یک کریدور برای اتصال باکو به نخجوان بود به نحوی که ارمنستان حق حاکمیت بر آن را نداشته باشد. این موضوع علاوه بر اینکه با مخالفت ارمنستان همراه شد، از آنجا که ایجاد آن به معنی از دست رفتن مرز زمینی ایران با ارمنستان هم بود با مخالفت قاطع ایران روبرو شد و مقامات ایران به صورت رسمی هرگونه مسیری که با نقض حاکمیت ارمنستان باعث تغییر ژئوپلیتیک منطقه شود را خط قرمز اعلام کردند.
اما اهمیت این موضوع برای مقامات باکو به نمادی از تثبیت برتری منطقهای تبدیل شده بود؛ در درجه اول علیف که بعد از جنگ دوم قرهباغ و دریافت حمایتهای گسترده از سوی ترکیه و اسرائیل میل به توسعهطلبی ارضی پیدا کرده نهتنها خواستار ایجاد کریدور زنگزور است؛ بلکه به کرات از عنوان آذربایجان غربی برای ارمنستان استفاده میکند، همانطور که دربرخی موارد تلویزیون رسمی باکو از عنوان جعلی آذربایجانجنوبی هم برای مناطق شمالغرب ایران استفاده میکنند. موضوعی که حساسیت دولت و افکار عمومی در ایران با دوچندان کرده است.
همچنین ایجاد این کریدور حمایت کامل ترکیه را هم به همراه داشت؛ زیر تحقق این مسیر علاوه بر تقویت جایگاه ژئوپلیتیک ترکیه که این کشور را به کانون کریدوری در سطح تبدیل میکرد از منظر هویتی هم به معنی اتصال جهان ترک به همدیگر در راستای سیاست پان تورانیسم بود، زیرا اردوغان که خود را رهبر جهان ترک میداند از طریق این کریدرو میتوانست سیاست خود در قبال کشورهای ترک در آسیای میانه که نوعی نگاه اقماری به آنها دارد را بهتر پیش ببرد. در این میان طبیعتا چنین کریدوری که باعث تضعیف موقعیت ایران میشد با استقبال اسرائیل هم روبرو میشد و این رژیم هم حامی این طرح بود.
در این میان اگرچه روابط سنتی فرانسه و به طور کلی اروپا با ارمنستان باعث کمک فرانسه با ارمنستان و حضور ناظران اروپایی در منطقه شده بود؛ اما نیاز اروپا به نفت باکو بعد از جنگ اوکراین آنها را از اتخاد مواضع قاطع به نفع ارمنستان بازداشت. در این میان حضور شرکتهای نفتی بریتانیایی از جمله بریتیش پترولیوم که تاکنون حدود ۸۴ میلیارد دلار در پروژههای مختلف در باکو سرمایهگذاری کرده است باعث شد انگلستان به عنوان حامی باکو در این تحلات مطرح باشد به نحوی که نوعی تعارض منافع هم با آمریکا ایجاد شد. موضوعی که شاید تلاش آمریکا برای دور زدن اروپا و انگلستان در ایجاد مسیر ترامپ را بیشتر آشکار کند.
آمریکا در خصوص قفقاز دارای منافع دو سویه بود که نیازمند حفظ تعادل در روابط با باکو و ایروان بود. از یک سو ایجاد این کریدور با منافع آمریکا سازگار بود؛ زیرا همزمان موقعیت محور ایران- روسیه و چین را تضعیف میکرد و فرصت بسیار خوبی فراهم میکرد که آمریکا حضور خود را در این منطقه از این طریق تثبیت کند؛ اما در عین حال از آنجا که آمریکا ارمنستان را دنباله ارزشهای آمریکایی در منطقه میدانست و لابی قدرتمند ارمنستان هم در این کشور فعالیت میکرد تلاش میکرد نوعی توازن را رعایت کند تا تمامیت ارضی ارمنستان به طور علنی خدشهدار نشود، در چنین شرایطی ترامپ که به دنبال دستاوردسازی در سیاست خارجی بعد از ناکامی در متوقف کردن جنگ اوکراین و غزه بود با یک ابتکار عمل و با ایجاد یک چهارچوب کلی زمینهساز صلح بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان شده است. براساس این توافق آنچه قبلا دالان زنگزور نامیده میشد از این پس مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی نامیده میشود.
ترامپ در هنگام امضای این توافق گفت «مسیر ترامپ» به باکو اجازه میدهد تا بتواند از نخجوان عبور کند و کاملاً به حاکمیت ارمنستان احترام بگذارد. گفته ترامپ به این معنی است که آمریکا تلاش کرده تا هر دو طرف ارمنستان و باکو احساس کنند به اهداف خود دست یافتهاند. البته این موافقتنامه یک چهارچوب کلی است که به نظر میرسد ارمنستان و باکو هرکدام تفسیرهای خاص خود را از آن دارند. از آنجا که طرفین باید در آینده نزدیک راجع به جزییات مذاکره کنند این برداشتهای متفاوت میتواند زمینهساز اختلاف نظرهای عمیق و تنش شود که نهایی شدن توافق صلح را با تاخیر روبرو کند. برای مثال در حالی که باکو به حق عبور بدون مانع از این مسیر معتقد است، ارمنستان مدعی اعمال حق حاکمیت خود در آن است. همچنان که در بند سوم بیانه مشترک علیف و پاشینیان بعد از امضا توافق صلح بر اهمیت گشایش ارتباط بین دو کشور برای حمل و نقل درون کشوری، دو جانبه و بینالمللی برای صلح و و ثبات رفاه براساس احترام به حاکمیت، تمامیتارضی و صلاحیت قضایی کشورها تاکید شده و در عین حال بر اتصال بدون مانع بین بخش اصلی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان تأکید شده است. براساس نظر کارشناسان با اینکه طرفین بر عزم خود برای تعیین چهارچوب مسیر ترامپ در سریعترین زمان اشاره کردهاند، اما توافق در جزییات با دشواری روبرو خواهد بود.
اما در هر صورت این توافق یک چشم انداز مثبت برای صلح در قفقاز ایجاد کردهاست و عدهای معتقدند اینکه حداقل تا پایان دوره ترامپ احتمال وضوع جنگ بین طرفین را کاهش داده باشد مثبت است. همچنان که علیف و پاشینیان در بند پنجم بیانیه مشترک خود بر غیرقابل قبول بودن استفاده از زور برای کسب قلمرو تاکید کرده و قاطعانه هرگونه تلاش برای انتقال جویی را رد کردهاند.
این توافق صلح در صورتی که در جزییات هم به نتیجه برسد برای جمهوری آذربایجان یک دستاورد مهم است؛ زیرا جدا از رفع ممنوعیت کمک نظامی آمریکا به باکو و انحلال گروه مینسک که علیف به دنبال آن بود؛ ای موضوع اتصال راحتتر باکو به نخجوان را فراهم میکند و نیاز این کشور به ایران را رفع میکند. همچنین بر اهمیت ژئوپلیتیک آن هم میافزاید و از این طریق علاوه بر مزیت تجاری، مزیت دیپلماتیک و قدرت چانهزنی آن هم افزایی خواهد یافت. در سمت دیگر این قرارداد برای یک ارمنستان تضعیف شده که در جریان جنگ ۲۰۲۰ متحمل شکست شد هم آنچنان فاجعهبار نیست. این کشور وقتی هیچ کمک نظامی از سوی سازمان پیمان امنیت دسته جمعی به رهبری روسیه دریافت نکرد از این پیمان خارج شد و گرایش بیشتری به سمت غرب پیدا کرد. زیرا در شرایطی که این کشور با تهدیدات جدی علیه تمامیت ارضی خود روبرو بود از طریق آرایش نظامی باکو با حمایت ترکیه روبرو بود، هیچ تضمین امنیتی برای ارمنستان وجود نداشت و شاید ارمنستان برای حفظ بقای با دادن امتیازاتی ولو بزرگ مانند اجاره ۹۹ ساله این دالان مجبور شد سایه جنگ را از خود دور کند. مخصوصا اینکه ایران هم علیرغم اینکه تغییر مرزها را خط قرمز خود اعلام کرده بود، نتوانست حضور موثری در تحولات قفقاز داشته باشد. واقعیت این است که ارمنستان هماکنون به نوعی از حضور آمریکا در منطقه برای تضمین تمامیتارضی خود استفاده کرده است. در واقع وضعیت فعلی بیشتر از هر چیز نتیجه غفلت روسیه و سپس ایران از حوزه نفوذ خود در قفقاز به دلایلی خاص خود است.
در این میان ترکیه هم تا حدودی توانسته است به بخشی از اهداف خود برسد به طوری که آنکارا ضمن قدردانی از مشارکت دولت آمریکا این توافق صلح را به فرصت تاریخی برای دستیابی به صلح و شکوه برای منطقه قفقاز جنوبی دانسته است. اگرچه حضور آمریکا در منطقه نقش برتر ترکیه در منطقه و سایر سیاستهای توسعه طلبانه اردوغان را تحت تاثیر قرار خواهد بود و از این رو ترکیه آنچنان از حضور آمریکا خوشحال نخواهد بود؛ زیرا آنکار لاجرم باید رفتار خود را به عنوان تابعی از رفتار آمریکا تنظیم کند و این وضعیت ممکن است حتی تحقق رویای جهان ترک رادوغان را هم با مانع روبرو کند.
اما در صورت تثبیت این توافق آمریکا بزرگترین بنده است؛ زیرا حضور بلند مدت خود را در منطقهای تثبیت میکند که اساسا تاکنون ربط چندانی به آمریکا نداشته است. آمریکا توانسته در فضای بسیار پر تنش و پیچیده قفقاز با ایجاد نوعی تعادل در روابط خود با باکو و ارمنستان و نگه داشتن هر دو کشور در کنار خود ضمن پایان دادن به یک بحران عمیق با ریشههای تاریخی طولانی بر منطقه استراتژیک قفقاز مسلط شود به طوری که همزمان منافع چین، روسیه و ایران را تحت تاثیر قرار دهد. حضور آمریکا در این منطقه یک مانع اصلی در مسیر ابتکار کمربند و راه چین خواهد بود که قرار بود منطقه قفقاز جنوبی در امتداد آسیای مرکزی منطقه یکی از مهمترین مسیرهای آن را شکل دهد. تثبیت حضور آمریکا در قفقاز خود به خود به نفوذ این کشور در آسیای مرکزی را هم گسترش خواهد داد. این موضوع در رقابت کلان آمریکا و چین به عنوان دو ابرقدرت به این معنی است که شاید آمریکا به مانند زمان جنگ سرد با شوروی تصمیم گرفته سیاست مهار نفوذ چین را از مرزهای این کشور آغاز کند؛ زیرا تاکنون آمریکا بیشتر تمرکز خود را بر مهار مسیر جاده راه ابریشم چین یعنی مسیر دریایی آن گذاشته بود که مهمترین نماد آن کریدور هند - خاورمیانه - اروپا یا ایمک بود که با حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ دچار وقفه شده؛ ولی اکنون آمریکا با حضور در قفقاز قرار است بخش کمربند یا همان راه زمینی هم چین را تحت فشار قرار دهد. همزمان با این تحولات تصویب طرح اشغال کامل غزه در کابینه اسرائیل و نیز تصویب طرحدر کابینه لبنان از منظر ژئوپلیتیک به معنی تلاش غرب برای تضمین امنیت کریدور آیمک است هم خواهد بود. این طرحها در کنار ابتکارات دیگری مانند بازسازی بهتر جهان، شبکه نقطه آبی، پروژه دروازه جهانی اروپا و مواردی مانند ائتلاف آکوس که تعدادی از آنها در دولت اول ترامپ شکل گرفتهاند یک رقابت پیچیده ژئوپلیتیک در سطح کلان را نشان میدهد.
در سمت دیگر روسیه بهعنوان کشوری که قفقازجنوبی را حیاتخلوت خود میدانست علیرغم اینکه توافق صلح بین باکو و ارمنستان را شایسته ارزیابی مثبت قلمداد کرده؛ اما درصورت تثبیت حضور آمریکا در منطقه یکی از بزرگترین بازندگان این رقابت خواهد بود.اگرچه عدهای این مواضع خنثی و توام با رضایت روسیه را ناشی از گرفتن امتیاز ارضی مسکو از اوکراین در توافق پشت پرده با آمریکا میدانند؛ اما در بلندمدت حضور آمریکا در قفقار محاصره ژئوپلیتیکی روسیه را در پی خواهد داشت بهطوری که هرگونه نقش روسیه در ترتیبات منطقهای را به شدت تضعیف خواهد کرد. همچنین با گسترش حضور ناتو در حیات خلوت روسیه بعد از پیوستن و فنلاند به ناتو عمق استراتژیک روسیه کاهش خواهد یافت و در مقابل با افزایش نفوذ اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در مناطق حساس پیرامون روسیه ممکن است امینتملی این کشور از طریق تحریک گسلهای قومی و هویتی تحتتاثیر قرار بگیرد.
اما متاسفانه باید پذیرفت در فضای فعلی یکی دیگر از بازندگان بزرگ تثبیت حضور آمریکا ایران خواهد بود. بعد از اعلام توافق صلح بین علیف و پاشینیان ایران در ابتدا از طریق وزارت خارجه یک واکنش خنثی با لحنی حاکی از رضایت نشان داد؛ زیرا ضمن استقبال از توافق این تحول را گامی مهم در راستای تحقق صلح پایدار در منطقه ارزیابی کرد؛ اما چند ساعت بعد علی اکبر ولایتی مشاور رهبر انقلاب گفت ایران با روسیه یا بدون حضور روسیه مانع تحقق کریدور زنگزور خواهد شد. واقعیت این است تحقق این کریدور عوارض خطرناکی در بلند مدت و کوتاه مدت برای ایران دارد و در صورتی که ایران رویکرد فعلی خود در سیاست خارجی را بدون تغییر ادامه دهد میتوان گفت بزرگترین بازنده تحولات دید قفقاز خواهد بود. زیرا تهران مهمترین مخالف این مسیر بوده و برخلاف بسیاری روسیه هم در جریان سفر سال گذشته پوتین به باکو از احداث این کریدور حمایت کرده بود که باعث ناخرسندی ایران شد. چین هم تاکنون در این موضوع واکنش قابل توجهی نداشته است. در درجه اول این کریدور به معنی از دست رفتن تنها مسیر مستقل ایران به اروپا بدون نیاز به باکو ترکیه است که ضمن کاهش مزیت ژئوپلیتیک ایران تاثیر بسیار منفی بر رقابتپذیری صادرات انرژی ایران هم خواهد داشت. همچنین با حضور مستقیم آمریکا در مرزهای ایران با تقویت محور ترکیه و باکو ممکن است شاهد تنشهای هویتی علیه انسجام ملی ایران باشیم؛ زیرا باکو با وجود اینکه تاکنون برای دسترسی به نخجوان به ایران وابسته بود رفتار تنشزایی با ایران در پیش گرفته بود و پیش بینی میشود با از بین رفت این وابستگی، این رژیم در راستای سیاستهای ضد ایرانی اسرائیل فعالیت خود را علیه انسجام ملی ایران افزایش دهد. همچنین این موضوع و تثبیت حضور آمریکا به عنوان رهبر ناتو در قفقاز ممکن است کریدور مهم شمال – جنوب که برای ایران و روسیه حیاتی است توسط باکو دچار اخلال شود. این موضوع نه تنها ایران را از معادلات قفقاز که دارای بالاترین نفوذ تاریخی و تمدنی در آن است حذف میکند؛ بلکه با حداث ایجاد خطوط ریلی، نفتی و فیبر نوری تحت کنترل آمریکا، ایران از مسیرهای حیاتی انرژی و ارتباطی در منطقه هم حذف خواهد شد و در صورت راه اندازی کریدور آیمک در جنوب ایران محاصره ژئوپلیتک ایران تکمیل و مزیت ژئواکونومیک آن زایل خواهد شد؛ بنابراین ایران باید تمام توان خود را به کار بگیرد که مانع از تحقق چنین روندی شود.
باید اشاره کرد با تمام پیچیدگی وجود ایران همچنان این شانس را دارد که بتواند از منافع خود در منطقه تا حد امکان حفاظت کند. همانطور که اشاره شد ایران قبلا بارها تغییر در مرزهای بینالمللی و ژئوپلیتیک منطقه را خط قرمز خود اعلام کرده بود و هماکنون با وجودی که راه اندازی این مسیر محتملتر از هر زمانی شده است؛ اما از منظر حقوقی تغییری در مرزهای بینالمللی که خط قرمز ایران بود رخ نداده است؛ زیرا کنرسیومی که قرار است این مسیر را اداره کند با مشارکت آمریکا و ارمنستان خواهد بود و دولت باکو یا ترکیه نقشی در آن ندارند؛ بنابراین در شرایط فعلی که کشور درگیر مسائل کلان دیگر است و به دنبال دوری از تنش است این وضعیت جدید در صورت استفاده از دریچههای بازمانده میتواند شرایطی را رقم بزند که ایران بزرگترین بازنده احداث این مسیر نباشد و به مرور موقعیت خود را تقویت کند.
قابل ذکر است که حرکت در چنین مسیری نیازمند یک تغییر رویکرد در سیاست خارجی است که ایران بتواند براساس یک توافق جامع به چند دهه تنش در روابط با آمریکا خاتمه دهد و دو کشور پس از چند دهه خصومت به سمت مصالحه براساس یک برد - برد حرکت کنند. در شرایطی که این تحول مهم ژئوپلیتکی با بیتفاوتی چین و نیز مواضع خنثی و عجیب روسیه که شاید بار دیگر به دنبال این است تا با هزینه ایران منافع خود را اینبار در قفقاز تامین کند مواجه شده است. ایران باید با تکیه بر اعتماد بهنفس و قدرت درونی ملی که ریشه در هویت ملی و تمدنی کشور دارد و با یک ابتکار عمل طرح جدیدی را در اندازد تا بدون اینکه کارت بازی دیگران باشد منافع خود را تامین کند. در صورت اتخاذ یک یک رویکرد جدید ایران میتواند از بزرگترین بازنده این مسیر حتی به یک کشور تا حدودی ذینفع هم تبدیل شود و از شدت آسیب به مزیت ژئوپلیتکی کشور بکاهد. بدین طریق دیگر نه تنها کارت بازی روسیه نخواهد بود؛ بلکه با موانع احتمالی که آمریکا در مسیر زمینی راه ابریشم نوین چین ایجاد خواهد کرد، اهمیت ژئوپلیتیک ایران در نزد پکن هم افزایش پیدا خواهد کرد و پکن مجبور است برای پیشبرد ابتکار کمربند و جاده توجه خود را معطوف به مسیر شمالی این ابتکار کند که از مسیر ایران میگذرد. اتخاذ یک رویکرد جدید حتی میتواند عوارض احداث کریدور آیمک را هم کاهش دهد تا کشور بتواند خود را از محاصره قریب الوقوع ژئوپلیتک که در حال تکمیل است برهاند. این موضوع نیازمند یک اراده ملی برای تحقق منافع کشور براساس یک دیپلماسی پیچیده و چندلایه است تا شجاعانه بتواند مانع تثبیت تحولات ژئوپلیتکی شود که منافع ایران را در بلند مدت تهدید میکنند.
یک توافق صلح به میانجیگری ایالات متحده میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان مسیر را برای برقراری روابط ترکیه با ایروان پس از بیش از سه دهه قطع روابط دیپلماتیک هموار کرده و بالقوه میتواند توازن قدرت در قفقاز جنوبی را دگرگون کند.