پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : در سالروز میلاد امام جعفر صادق(ع)، شرح روایتی از این امام همام را توسط عارف واصل و استاد اخلاق زنده یاد آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، بخوانید.
روی أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی الصَّادِق علیهالسلام فَقَالَ لَهُ:
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِّمْنِی مَوْعِظَةً فَقَالَ لَهُ علیه السلام إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الثَّوَابُ عَنِ اللَّهِ حَقّاً فَالْکَسَلُ لِمَا ذَا»
در روایتی منقول است که شخصی آمد خدمت امام صادق علیهالسلام، عرض کرد: ای فرزند پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلام) پدر و مادرم فدای شما! پندی به من بیاموزید! «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِّمْنِی مَوْعِظَةً»، حضرت فرمودند:
اوّل؛ «إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَاذَا» اگر خداوند متکفّل روزی است و گفته: روزی تو را کفالت میکنم و آنرا به تو میرسانم؛ پس برای چه غصّه میخوری؟ آیا بچّهای که پدرش متکفّل امور او است، غصّه روزی میخورد؟ میگوید: پدرم خرجی ام را میدهد، دیگر غصّه معنا ندارد، اگر غصه بخورد، دیوانه است، تعارف ندارد. یک وقت دست پدرش خالی است، در اینجا بحثی نیست؛ امّا این بابا همه چیز در دست او است.
دوم؛ «وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَاذَا»، وقتی تقسیمکننده رزق خود رازق است و تو نمیتوانی کم و زیادش کنی؛ چرا حرص میزنی؟!
سوم؛ «وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا»، اگر حساب روز قیامت حقّ است، پس چرا اینقدر انباشته میکنی؟ حضرت فقط بحث حساب که در رابطه با حلال را مطرح میکنند، «فی حلالها حساب» و بحث عقاب که در رابطه با حرام است را نمیفرمایند. خداوند به تو نعمت داد بعد هم به تو فرموده چگونه صرفش کن، امّا تو دائم اینها را روی هم انباشته میکنی. جا دارد خدا بگوید: این مقدار نعمتی که به تو عنایت کردم را چه میکنی؟ بیا در راه من مصرف کن؟ چرا روی هم میگذاری؟ بعد هم در قیامت باید حساب آنها را پس بدهی. حدّاقل معطّلیات را را در قیامت کم کن.
نقل میکنند بهلول زیر ساجی آتش روشن کرده بود و این داغ شده بود. معروف است که بهلول عاقل بود و ما دیوانه ایم. میرفت روی ساج، میگفت: بهلول و خرقه نان و جو و سرکه، بعد میپرید آنطرف. از او پرسیدند: چرا اینطور میکنی؟ گفت: چون میگویند صحرای قیامت زمینش داغ است. برای روز قیامت تمرین میکنم که اگر زود جواب حساب و کتابم را بدهم، چقدر کف پایم میسوزد.
چهارم؛ «وَ إِنْ کَانَ الثَّوَابُ عَنِ اللَّهِ حَقّاً فَالْکَسَلُ لِمَاذَا»، اگر میگویید پاداش الهی در مقابل اطاعت از او حقّ است، و روز قیامت پاداش میدهد، پس چرا در اطاعت از خدا سستی میکنید؟! در حالیکه باید عجله کنی و کسالت و کاهلی را کنار بگذاری.