خاطرات علم - صفحه 3

برچسب ها - خاطرات علم
مقداری از قصه‌های زمان مصدق که در آن وقت واقعا غصه بود برای‌شان تعریف کردم، که به من در تبعید مصدق چه می‌گذشت و چه فکرها کردم. من‌جمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر می‌کنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود، وسیله مرحوم محمدرفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود، در مشهد دزدیدم و محمدرفیع خان او را برای من به بیرجند فرستاد...
کد خبر: ۵۴۷۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

مانور که عبارت از تیراندازی با موشک و توپ به هدف‌های دریایی بود و هم‌چنین سرعت عمل کشتی‌ها، شاهنشاه را خوشحال نکرد که بسیار هم عصبانی کرد. چند گلوله توپ به هدف‌ها انداخته شد، یکی نخورد. شاهنشاه خیلی عصبانی شدند و به فرمانده نیروی دریایی فحش دادند.
کد خبر: ۵۴۷۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۶

علیا حضرت شهبانو تلفن فرمودند: و از من جویای تاریخ سفر شیراز شدند. عرض کردم. قدری گله کردند که «چرا از من پنهان می‌کنند؟» عرض کردم: «لازمه مقام شاهنشاه ایران است.» چاره‌ای جز این جواب خشک نداشتم، چون اگر دستپاچه می‌شدم، فکر‌های دیگر می‌فرمودند: (که البته درست هم هست!) ... به هر حال من در مقامی که دارم، از این مسئله رابطه بین شاهنشاه و شهبانو بی‌نهایت نگرانم که اتفاق نامطلوبی خدای نکرده پیش آمد نکند و برای شهبانو که قلبا دوست دارم، به جهات عدیده دلم می‌سوزد، ولی کار به جریان خاصی افتاده که مرا کاملا ناراحت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۶۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۵

امینی یک وقتی به زور و فشار آمریکایی‌ها در زمان کندی، بر خلاف میل شاهنشاه نخست وزیر شد. اول هم عر و تیز کرد، بعد جا زد و من نخست‌وزیر شدم.
کد خبر: ۵۴۶۳۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳

برای اولین مرتبه شاهنشاه را نسبت به اختلاف با عراق نگران یافتم، به این معنی که فرمودند، نظامی‌های ما در خواب و خیال هستند. به این جهت اغلب سران را عوض کردم. نیروی هوایی هم که کار خودش را انجام داده، هواپیما کم دارد. تمام فانتوم‌ها تا ۱۹۷۱ تحویل خواهد شد و ما حالا احتیاج داریم، چون تعداد هواپیماهای عراق گو این‌که همه میگ ۲۱ نیستند، زیاد است، ۲۵۰ هواپیمای درجه دو دارند. شاید چند اف ۵، اگر موجود باشد، ولو این‌که به خوبی اف ۴ (فانتوم) نیست، بخریم.
کد خبر: ۵۴۶۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۲

بر خلاف دیروز که سر حال بودند، امروز کسل بودند. بعد معلوم شد روزنامه توفیق – که روزنامه فکاهی بسیار خوبی بود – که به علت ارتباط مدیران آن با [...] تعطیل شده بود، از چاپ بیرون آمده و شاهنشاه از این حیث عصبانی بود
کد خبر: ۵۴۵۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۱

اوامری در خصوص حزب مردم فرمودند که «به دکتر کنی دبیرکل بگو تشکیلات خود را گسترش دهد و جوان‌های تازه بیاورد.» عرض کردم: «چشم، ولی تا اجازه حرف زدن و انتقاد کردن نداشته باشند، فایده ندارد.» فرمودند: «منظور من هم همین است، زیرا اگر این دریچه اطمینان را باز نکنیم، حرف‌ها از حلقوم گریلاها و جنگلی‌ها و آدم‌کش‌ها درمی‌آید.»
کد خبر: ۵۴۵۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰

در زاهدان در مسافرخانه پاکستانی‌ها بمبی ترکیده بیست سی نفر شَل و پَل شده‌اند. من فکر می‌کردم کار هندی‌ها باشد. شاهنشاه فرمودند: «قطعا کار بلوچ‌های پاکستانی یا افغان‌هاست و بلوچ‌های پاکستانی را هم البته افغان‌ها اِغوا کرده‌اند. به [ذوالفقار علی] بوتو تلگراف تسلیتی بفرست، بعد هم خیلی سعی در پیدا کردن مسببین بشود.» ماشاءالله به این فراست و سرعت انتقال.
کد خبر: ۵۴۵۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹

شاه: «در زمان مصدق مادرم بدون اجازه من برای این‌که شاید بتواند کاری بکند، در یک مکانی با آیت‌الله [سید ابوالقاسم] کاشانی ملاقات کرده بود. وقتی که مردکه به اتاق وارد شده بود، قهرا مادرم نشسته بود. به او پرخاش کرده بود که خانم بلند شو، بلند شو، تو باید پیش پای من بلند شوی.»
کد خبر: ۵۴۵۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۸

عرض کردم: «مثلا چیزی که دیروز خیلی باعث تعجب من در دانشگاه پهلوی شد، مشاهده زیادی دختر چادربه‌سر بود. وقتی که غلام رئیس دانشگاه بودم، دختر چادربه‌سر را مسخره می‌کردیم، یک نفر هم برای نمونه پیدا نمی‌شد. یعنی آن را برای خود یک تحقیر حساب می‌کردند و حالا ده‌ها دختر چادری حتی در سالن سخنرانی دیدم، ولی آن‌جا محلی نداشت که من در این باره صحبت بکنم؛ و به هر حال شنیده‌ام که حتی بعضی دختران با فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه، دست نمی‌دهند که این کار حرام است.» شاهنشاه خیلی تعجب فرمودند: و عصبانی شدند.
کد خبر: ۵۴۴۹۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷

یکی از روزهای مهر ۱۳۱۸... پدرم که وزیر پست و تلگراف رضاشاه و طرف لطف و مرحمت او بود... پیغام داده بود که برای گردش بیرون نروم و برای شام در منزل بمانم. وقتی سر شام رفتیم، از من پرسید: «آیا میل داری با دختر قوام ازدواج بکنی؟ » من تعجب کردم... گفتم: «دختر قوام کیست؟» گفت: «دختر قوام شیرازی، همان کسی است که پسرش داماد شاه و شوهر والاحضرت شاهدخت اشرف است.» گفتم: «چنین مطلبی را اصلا فکر نکرده بودم. از کجا سرچشمه می‌گیرد؟» گفت: «امر شاه است.» گفتم: «می‌توانم بگویم نه؟» گفت: «نه!» گفتم: «پس چرا از من سوال می‌کنید؟»
کد خبر: ۵۴۴۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۶

به عرض رساندم که «بی‌مایه فطیر است. به این صورت محال است انقلاب آموزشی که مورد نظر شاهنشاه است جامه عمل بپوشد.» فرمودند: «چه کنیم پول نداریم.»
کد خبر: ۵۴۴۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۵

باز هم از وضع دانشگاه‌ها اظهار عدم رضایت فرمودند که «من نمی‌دانم این‌ها دیگر چه می‌خواهند؟ همه چیز که دارند، پس هم‌آهنگی آن‌ها با ماجراجویان و تروریست‌ها [چیست]؟» عرض کردم: «یک عده که مامورند و معذور.» فرمودند: «مامور کی؟» عرض کردم: «خارجی‌ها. مگر خارجی ساکت می‌نشیند؟... اما عده دیگر جوان‌اند و احساساتی و پرشور که تحت تاثیر تبلیغات قرار می‌گیرند... اگر هم بعضی دیوانگان بین آن‌ها فکر کنیم کار بدتر می‌شود. مگر الان در خاندان خود شاهنشاه دو دیوانه نداریم، یکی علی پسر مرحوم شاهپور علیرضا و دیگری بهزاد پسر شاهپور حمیدرضا.»
کد خبر: ۵۴۴۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴

عرض کردم که «دکتر خانلری، دوست من، که با قسمت‌های فرهنگی افغانستان در تماس است عرض می‌کند با آن‌که شاه و صدراعظم خیلی مایل به تصویب قرارداد هیرمند در مجلس می‌باشند، زمینه فراهم نیست و تصویب نخواهد شد.» شاهنشاه فرمودند: «اطلاعاتی که به ما رسیده غیر از این است، خود شاه دارد مداخله می‌کند و به نظر می‌رسد که کار را تمام خواهد کرد. به علاوه قراری به این اندازه به نفع افغانستان را چرا تصویب نکنند؟» عرض کردم: «من که نخست‌وزیر بودم، صحبت از سی متر (مکعب) می‌داشتیم، حالا به ۲۶ متر خاتمه شد.» ...
کد خبر: ۵۴۴۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۳

به من فرمودند: «عمل خُل خُلی که تو کردی چقدر امروز مارا راحت کرد» _البته در نهایت صمیمیت فرمودند. اشاره شاهنشاه به لوله‌کشی نفت تصفیه‌شده از آبادان به ماهشهر است، که من هنگامی که نخست‌وزیر بودم، برای این‌که از شر راهنمایی عرب‌ها خلاص شویم، انجام دادم...
کد خبر: ۵۴۳۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲

موضوع عالیخانی را عرض کردم، که «نخست‌وزیر از بالای سر او... سرتیپی را به ریاست بیمارستان (پهلوی) فرستاده است، دیگر برای رئیس دانشگاه آبرویی باقی نمی‌ماند.» فرمودند: «به دستور من بود.» عرض کردم: «دیگر بدتر!» فرمودند: «دستور قبلی من بود، حالا اتفاق افتاده است که اجرا می‌شود، همین موقع که این دو نفر با هم دعوا دارند.» عرض کردم: «این مطلب دیگری است و به هر صورت عالیخانی می‌خواهد استعفا بدهد.» فرمودند: «غلط کرده است.»
کد خبر: ۵۴۳۷۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

عرض دیگر این بود که «در جلسه خانه‌های فرهنگ روستایی معلوم شد که روستاهای ایران فقط ۴ درصد برق و ۱ درصد آب آشامیدنی مطمئن دارند و این به کلی مغایر نظر شاهنشاه است. ما دو هزار خانه فرهنگ روستایی داریم و فقط در ۱۳۶ خانه برق هست.» فرمودند: «می‌دانم.»
کد خبر: ۵۴۳۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

مرافعه بین شرکای شرکت ایران‌ناسیونال درگرفته است. یکی می‌خواهد کنار برود، صد میلیون تومان بابت منافع مطالبه دارد. به عرض رساندم، خیلی عصبانی شدند فرمودند: «این‌که می‌گوییم غارت، همین است. مگر چه چیز شده؟ به علاوه این شخص که شریک اسمی بوده، نه رسمی. می‌گوید من در ایران‌ناسینونال قصد خدمت داشتم نه منافع.»
کد خبر: ۵۴۳۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۰

... جای بسی تاسف من شد که وقتی جویا شدم... معلوم شد یک درصد دهات ایران آب آشامیدنی تمیز دارند. البته چون در ایران قنات و چاه هست اشکال زیاد در این زمینه نیست ولی چهار درصد دهات ایران برق دارند. خیلی عجیب است و جای تاسف. قطعا شنبه به شاه عرض می‌کنم که با این پیشرفت‌های کشور این ارقام غیر قابل قبول می‌باشند.
کد خبر: ۵۴۲۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۹

[به مخبر مجله اکونومیست لندن] گفتم: «ببین جانم، شاهنشاه ما به جایی رسیده است که به هیچ وجه در فکر تظاهر و دماگوژی [عوام‌فریبی] نیست. خودش می‌داند که در قلب او یک لکه سیاه – به این معنی که به چیز دیگری جز منافع ایران فکر بکند و به خودش بیندیشد – وجود ندارد. بنابراین همان‌طور که تمام مردم ایران او را پدر می‌شناسند،‌ جوان‌ها هم ناراضی نیستند، اقلیت ناراضی وجود دارد که بعضی‌ها در جهل هستند و بعضی‌ها هم مامور دیگران‌اند.»
کد خبر: ۵۴۲۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۸

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین