arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۰۶۱۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۱۵ مهر ۱۳۹۰

حداد: از انتخاب احمدی نژاد پشیمان نیستیم

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 غلامعلی حداد عادل كه اين روزها در هيأت داوري اصولگرايان كه به عنوان بخش7 نفره جبهه اصولگرايان مشهور است فعاليت دارد، در بخشهاي مختلف اين گفت و گو نيز به بررسي ابعاد مختلف وحدت اصولگرايان در انتخابات مجلس نهم و اهميت بالاي آن پرداخت. حدادعادل می گوید كارهايي كردند و پشت صحنه چه بود، خيلي حرف‌ها هست، ولي ما حق نداريم الان از اين حرف‌ها بزنيم. ما بايد ببينيم امروز چه خطر اصلي‌اي اين انقلاب را تهديد مي‌كند و مراقب آن خطر باشيم. مشروح گفت و گوي هفته نامه شما با مشاور عالي مقام معظم رهبري و رئيس كميسيون فرهنگي مجلس را پيش رو داريد:

اين روزها توسط سياسيون چشم‌اندازهاي متفاوتي از وحدت اصول‌گرايان ارائه مي‌شود. برخي معتقدند كه اين وحدت دست‌يافتني است و در حال حاضر در مسير خوبي حركت مي‌كند و برخي معتقدند چشم‌انداز روشني ندارد و در آينده مثل انتخابات سال 84 ممكن است، شاهد دو سه ليست از اصول‌گرايان باشيم. برآورد كلي حضرتعالي از روند فعلي وحدت اصول‌گرايان چگونه است؟

در ابتدا از شما تشكر مي‌كنم كه زحمت كشيديد و اين مصاحبه را پيشنهاد كرديد و عملي ساختيد. در باره وحدت اصول‌گرايان بايد عرض كنم كه تاكنون قدم‌هاي مثبتي برداشته شده است و به نتايجي هم دست يافته‌ايم، ولي اين راه هنوز به صورت كامل طي نشده، يعني ما بايد به تلاشمان براي كامل كردن اين وحدت ادامه بدهيم. موفقيتمان در ده سال گذشته اين بوده است كه به صورت واحد ظاهر شده‌ايم. به عنوان نمونه انتخابات شوراهاي دوم (شوراهاي اسلامي شهر و روستا)، در سال 81 را يادآوري مي‌كنم. در آن انتخابات اصول‌گرايان تحت عنوان آبادگران با يك فهرست واحد ظاهر شدند، اما اصلاح‌طلب‌ها با چندين فهرست آمدند و بر خلاف اميد و انتظاري كه اصلاح‌طلبان داشتند، شكست فاحش خوردند و اصول‌گرايان بعد از چندين شكست در عرصه انتخابات پيروز شدند. اين پيروزي مقدمه پيروزي‌هاي بعدي شد و ما با حفظ وحدت ميان اصول‌گرايان در انتخابات اسفند 82 براي ورود به مجلس هفتم هم پيروز شديم و بعد در سال 84 هم باز همين پيروزي‌ها ادامه پيدا كرد.

بايد توجه داشته باشيم كه مبادا آن شكستي كه در اثر تفرقه به رقيب ما وارد شد، در انتخابات آينده به خود ما وارد شود. مردم نشان دادند كه اگر اصول‌گرايان هوشمندانه وارد عرصه انتخابات شوند و از تشتت آرا بين طرفدارانشان جلوگيري كنند و مردم را گيج نكنند، به اصول‌گرايان رأي مي‌دهند. بنابراين حفظ وحدت درسي است كه ما بايد از تجربه تاريخيِ سياسي خودمان در دهه گذشته بگيريم و سعي كنيم وحدتي كه در حال حاضر به‌طور نسبي تأمين شده، كامل شود. اين، پاسخ سئوال شما به‌طور كلي است.

شما چشم‌انداز را اميدواركننده تلقي مي‌‌‌فرماييد؟

بايد بگويم كه نااميد نيستم.

خوف و رجا باقي است؟

بله، من نااميد نيستم و احتمال مي‌دهم استدلال‌هاي ما مؤثر واقع شده و اين وحدت كامل شود. بنده معتقدم ما بايد به مذاكراتمان‌ با دوستانمان در جبهه پايداري ادامه داده و ديدگاه‌هايمان را توضيح بدهيم، صحبت‌هاي آنها را بشنويم و تلاش كنيم تا همه زير يك چتر واحد جمع شويم و مثل گذشته از اعتمادي كه مردم به بدنه اصول‌گرايان دارند، حُسن استفاده را بكنيم تا بتوانيم پيروزي‌هاي به دست آمده در سال‌‌هاي گذشته را حفظ و تكرار كنيم.

اگر جبهه پايداري به اين جمع بپيوندد، به نظر حضرتعالي ما شاهد فهرست موازي ديگري از جانب اصول‌گرايان ديگر نخواهيم بود؟ به عنوان نمونه در انتخابات شوراهاي سوم، ليست‌هاي متعددي مثل جهادگران انقلاب اسلامي، اصول‌گرايان مستقل و غيره آمدند و در انتخابات مجلس هشتم هم ليست‌هاي موازي وجود داشتند.
در انتخابات شوراهاي سوم در دقيقه نود جبهه پيروان امام و رهبري هم ليست متفاوتي دادند كه ما معترض بوديم.

بالاخره در آن مقطع اين وحدت حاصل نشد...
و ضررش را هم ديديم...

منظورم اسامي متعدد است. در انتخابات مجلس هشتم اسامي ديگري هم بود. به نظر حضرتعالي كسريِ ما فقط جبهه پايداري است يا نه، گروه‌هاي ديگري هم هستند كه بايد به دنبال جذبشان باشيم؟

هيچ‌وقت كسي نمي‌تواند روشي پيشنهاد كند كه جلوي انتشار فهرست‌هاي مختلف گرفته شود. در هر انتخاباتي اشخاصي هستند كه با اسمي يا عنواني حضور پيدا مي‌كنند و فهرستي مي‌دهند. وجود فهرست‌هاي متعدد مهم نيست، زيرا هر فهرستي از پشتيباني مردمي برخوردار نيست كه باعث تفرقه شود. در انتخابات مجلس هفتم و هشتم، در كنار فهرست واحد اصول‌گرايان براي تهران، ما شاهد چند فهرست فرعي بوديم، ولي كسي آنها را جدي نگرفت و اثري هم نگذاشتند؛ بنابراين نبايد زياد نگران بود از اينكه چند نفري دور هم يك فهرستي بدهند و ممكن هم نيست كه بتوان همه را راضي كرد.

بايد با واقع‌بيني تلاش كرد جريان‌هاي مؤثر و صاحب پشتوانه اجتماعي را زير يك چتر گرد آورد. هميشه جريان‌هاي فرعي ديگري هم هستند كه مصلحتشان را در دادن فهرست جداگانه مي‌بينند و خودشان هم مي‌دانند كه تأثيري ندارند، ما هم نبايد نگران آنها باشيم. البته چه بهتر كه آنها هم اين كار را نكنند، ولي اگر اصرار داشتند، ديگر كاري نمي‌شود.

برخي معتقدند جبهه پايداري وزن آن‌چناني ندارد و آنها را شامل همين دسته‌هايي مي‌دانند كه اگر وارد وحدت نشوند آسيبي نمي‌بينيم. در مقابل برخي معتقدند كه بايد خواسته‌ها و شروط جبهه پايداري را به‌طور جدي ملاحظه كرد. يكي از انتقادات آنها حضور نمايندگان آقاي دكتر قاليباف و آقاي دكتر لاريجاني است كه به عنوان فرد نماينده معرفي كردند و نيز عدم حمايت از برخي از چهره‌هاي خاص مثل بعضي از نمايندگان فعلي مجلس و غيره را مطرح مي‌كنند. اولاً حضرتعالي وزن جبهه پايداري را در چه حدي مي‌دانيد؟ آيا ما بايد آنها را مورد اعتنا قرار بدهيم يا اگر نيامدند، آسيب جدي نخواهيم ديد و ثانياً آيا شروطشان را معقول مي‌دانيد يا به آنها انتقاد داريد؟

متأسفانه در ايران ترازهاي دقيقي براي تعيين وزن احزاب و تشكل‌هاي سياسي نداريم. از خود هر تشكلي كه بپرسيد، وزنش را زياد مي‌داند، اما اگر از مخالفان و رقبايشان بپرسيد، وزن آنها را خيلي كم مي‌دانند. اگر بخواهيم در انتخاباتي كه نگران آن هستيم وزن همديگر را هم معين كنيم، ممكن است همين اصرار، باعث شكست همه‌مان شود؛ براي همين بايد از اين نوع محاسبه‌ها صرف‌نظر كنيم و همه‌مان بايد براي خدا و در خدمت به انقلاب هر چه داريم بياوريم و روي هم بريزيم و خط‌كشي‌ها را در اين مقطع چندان پررنگ نكنيم و با عنوان واحد اصول‌گرايي و با تبعيت از رهبري، وفاداري به اصول امام، تبعيت از قانون اساسي و دفاع از انقلاب اسلامي وارد عرصه بشويم. راهش اين است، و الا جدال بر سر كمي يا زيادي وزن اجتماعي كار را به‌ جايي نمي‌رساند.

آيا شرطشان را شرط درستي مي‌دانيد؟ سئوالم را اين‌طور اصلاح مي‌كنم. آنها مي‌گويند شما چه منطقي براي دعوت دو چهره شاخص جريان اصول‌گرايي داريد؟ بعد انتقاداتي هم متوجه اين دو چهره دارند. يعني قسمت اول سئوالشان اين است كه چرا اين دو چهره؟ دوم اينكه معتقدند آقايان قاليباف و لاريجاني به جهت منع حضور مسئولين رسمي در انتخابات، نبايد در تركيب 8+7 باشند.

حقيقت اين است كه بنده هم با حضور نمايندگان افرادي كه داراي يك تشكل رسمي سياسي اعلام‌شده نيستند، در جبهه متحد اصول‌گرايان موافق نبودم، هنوز هم موافق نيستم...

در جمع هشت نفر.

بله، ولي من مصلحت‌انديشي آيت‌الله مهدوي‌كني را بر نظر خودم ترجيح دادم. وقتي نظرم را به آيت‌الله مهدوي‌كني گفتم و بعد ديدم نظر ايشان اين است كه اين دو نفر هم نماينده داشته باشند، من به احترام ايشان تمكين و فكر كردم حفظ وحدت يعني اينكه اگر در جايي با هم اختلاف داشتيم، اختلاف را كنار بگذاريم و ببينيم كه اگر بر اختلاف پافشاري كنيم، ضررش بيشتر است يا اگر وحدت را حفظ كنيم.

وقتي بنده شخصيت آيت‌الله مهدوي‌كني را در طول تاريخ 50 ساله‌اي كه ايشان را مي‌شناسم، مبارزات قبل از انقلاب، مجاهدت‌ها، زندان‌ها و شكنجه‌ها و بعد حضور مؤثرشان در شوراي انقلاب اسلامي و در اين 32 سال، مواضع شفاف و روشنشان را در نظر مي‌گيرم و در همين يكي دو سال اخير داوطلبي‌شان براي ورود به مجلس خبرگان و شانه زير بار مسئوليت رياست مجلس خبرگان دادن؛ وقتي مجموع اينها را كنار هم مي‌گذارم و حضور ايشان را در جامعه روحانيت مبارز مي‌بينم، كه چگونه اين جامعه را سر و سامان تازه‌اي داده و بدان هويتي بخشيده‌اند، پيش خودم مي‌گويم ما كه هميشه به بزرگان روحاني‌مان كه اينها را به پاكي و درستي مي‌شناسيم، احترام مي‌گذاشتيم و تمكين مي‌كرديم، چرا در اين مورد اگر آيت‌الله مهدوي‌كني مطلبي مي‌گويند كه من نظر ديگري دارم، لجاجت كنيم؟ اصلاً روش ما اصول‌گرايان حفظ حرمت بزرگان است. بعد احتمال هم مي‌دهم كه آيت‌الله مهدوي‌كني يك مصلحت‌انديشي‌هايي كرده و به اين جمع‌بندي رسيده‌اند.

آقاي قاليباف جدا از اينكه شهردار تهران هستند، يك چهره فعال سياسي هم هستند، در انتخابات رياست جمهوري شركت كردند و به عنوان يك چهره فعال شناخته شدند. كسي نمي‌تواند ايشان ، فكر ايشان و طرفدارانشان را از شركت فعال در انتخابات مجلس نهم منع كند. آقاي لاريجاني هم همين‌ طور . من احتمال مي‌دهم يك جهت اينكه آيت‌الله مهدوي‌كني موافق بودند كه اين دو نفر در اين جمع نماينده‌اي داشته باشند، اين است كه اينها هم جداي از بقيه اصول‌گرايان به فكر يك فهرست جداگانه‌اي نباشند. اگر اين تدبير در ذهن آيت‌الله مهدوي‌كني به فرض من صحت داشته باشد، توجيه‌پذير است. بالاخره اينكه دوستان جبهه پايداري اگر به اين جريان بپيوندند، ما معتقديم كه آنچه همه ما به دست مي‌آوريم، بيشتر از آن چيزي است كه هر كداممان از دست مي‌دهيم.

علاوه بر اينكه جبهه پايداري به نقش نماينده داشتن اين دو نفر انتقاد دارند، انتقاد ديگري را نسبت به آقاي لاريجاني، آقاي قاليباف و آقاي مهندس باهنر دارند و آن، اين است كه اين سه نفر را افرادي مي‌دانند كه در جريان فتنه آن‌ طور كه بايد وارد نشدند و موضع‌گيري درستي نداشتند. جنابعالي در خصوص اين انتقاد جبهه پايداري و مخصوصاً اين سه نفر چه نظري داريد؟

مسلماً مواضع همه ما كه تحت عنوان جبهه متحد اصول‌گرايان دور هم جمع شده‌ايم در برابر جريان فتنه يكسان نبوده است. بعضي‌ها خيلي سريع‌‌تر واكنش نشان دادند و اعلام موضع كردند، خيلي‌ها صريح‌تر و شفاف‌تر به ميدان آمدند. بعضي‌ها ديرتر آمدند يا دوپهلو صحبت كردند، بعضي‌ها هم سكوت كردند. ما همان موقع به اين روش و رفتار آنها انتقاد داشتيم، الان هم انتقاد داريم. ولي سئوال اين است كه حالا بايد با اصرار بر سر اين انتقادات كاري كرد كه دو باره جريان فتنه پيروز شود يا نه؟ حرف اين است. اگر خيلي نگران جريان فتنه هستيم، بايد بدانيم كه با ادامه كشمكش در بين اصول‌گرايان ممكن است همان جريان فتنه‌اي كه ما اين حرف‌ها را در باره آن مي‌زنيم، پيروز شود. ما بايد در اينجا با يك واقع‌بيني متوجه شويم كه داريم چه كار مي‌كنيم. مسئله مهم اين است. حالا ما اين اشخاصي را كه در جبهه متحد اصول‌گرايان هستند، متعلق به جريان فتنه كه نمي‌دانيم. هيچ‌ كدام از اينها متعلق به جريان فتنه نيستند، بلكه عمومشان مخالف بوده و هستند و در اين شكي نيست. در نوع موضع‌گيري‌شان متفاوت بودند و ما به بعضي مواضع خودمان انتقادهايي داريم. با حفظ همه اين حرف‌ها معتقديم در شرايط فعلي بايد دور هم جمع بشويم و فهرست واحد بدهيم.

وقتي از يك عده دعوت مي‌شود كه با هم متحد شوند، معني‌اش اين است كه اينها با هم اختلاف دارند كه از آنها دعوت مي‌شود كه اتحاد پيدا كنند؛ والا اگر با هم اختلاف نداشته باشند كه چه لزومي است به دعوت به اتحاد؟ در اينجا هم همين ‌طور است. ما با هم اختلاف داريم، ولي انتظار اين است كه همه ما توجه كنيم كه اصرار بر سر اختلافاتمان به سود ماست يا اصرار بر سر اشتراكاتمان؟

اشاره فرموديد كه اگر ما به وحدت نرسيم ممكن است فتنه پيروز شود. آيا از نظر حضرتعالي اين خطر جدي است؟ چون بعضي‌ها مي‌گويند با حضور شوراي نگهبان و با آشكار شدن چهره فتنه‌گرها در انتخابات گذشته، ديگر خطري از جانب آنها ما را تهديد نمي‌كند و اتفاقاً وقت وزن‌‌كشي بين اصول‌گراهاست كه رقابتي باشد و انتخابات رقابتي برگزار شود و تك ‌قطبي نشود.

انتخابات تك‌قطبي نخواهد بود. مطمئن باشيد كه اصلاح‌طلب‌ها در انتخابات شركت مي‌كنند و ما انتخابات جدي‌اي خواهيم داشت و آنها چهره‌هايي را معرفي خواهند كرد كه شوراي نگهبان هم آنها را رد نكند.

ما بايد هميشه خودمان را براي مقابله با سخت‌ترين وضعي كه ممكن است پيش بيايد آماده كنيم و نبايد آسان‌ترين وضعي را كه محتمل است، مبناي تصميم‌گيري قرار بدهيم. بايد فرض را بر اين بگذاريم كه اگر ما متحد نشويم، رقيبمان پيروز مي‌شود و اين، فرضِ دور از ذهني نيست؛ بنابراين نبايد خطر كنيم و بايد بدانيم اجازه خطر كردن نداريم؛ يعني نبايد براي يك تسويه حساب دروني، به اصل حركت اصول‌گرايي لطمه بزنيم.

اين بازي‌اي است كه اگر ببازيم، فقط يك جريان آن را نباخته، بلكه همه بازنده‌ايم. اصلاً نبايد بر اساس اين خوش‌بيني‌ها صحنه رقابت را به‌جاي رقابت بين اصول‌گرايان و اصلاح‌طلبان، به رقابت دروني خودِ اصول‌گرايان تبديل كنيم. الان حس مي‌كنيم كه رقباي انتخاباتي ما به‌شدت علاقمندند كه اختلاف ميان مؤلفه‌هاي دروني اصول‌گرايان شدت پيدا كند.


و برآيند آن خنثي شود.

كه همه شكست بخورند و آنها پيروز شوند. اين هم در مجلس و هم در مطبوعات، كاملاً محسوس است. هر خبري كه نشانه اختلاف بين اصول‌گرايان باشد، در رسانه‌هاي رقباي انتخاباتي ما برجسته مي‌شود و هر خبري كه حكايت از وحدت ما داشته باشد، يا منعكس نمي‌شود، يا به حاشيه مي‌رود و بسياري از علائم و نشانه‌هاي ديگر.

كاملاً محسوس است كه رقيب ما به‌شدت علاقمند است كه ميان ما جنگ لفظي ايجاد شود. بايد مراقب باشيم كه اين اتفاق نيفتد. البته من معتقدم كه مشكل ما در انتخابات آينده، يعني رقيب ما فقط اصلاح‌طلب‌ها نيستند، بلكه جريان انحرافي هم هست كه ممكن است با سوابقي كه از اينها ديده‌ايم و امكاناتي كه دارند، سهمي را كه اصول‌گرايان مي‌توانند در مجلس آينده داشته باشند، به خودشان اختصاص بدهند.

پس اين انتخابات سه قطبي است و دو قطبي نيست.

اين ‌طور به نظر مي رسد. البته جريان انحرافي حرفي نمي‌زند، ولي نمي‌توانيم اين سكوت را نشانه سكون بدانيم. ممكن است سكوتي باشد همراه با حركت، نه سكوتي نشانه سكون، چون قرائن و نشانه‌هايي اين طرف و آن طرف هست كه طراحي‌هايي براي به دست گرفتن دو سوم مجلس نهم در جريان بوده است. به هر حال وقتي ما از دو سو با يك رقابت احتمالي جدي مواجه هستيم، بهتر اين است كه اختلاف‌هاي خودمان را موقتاً مسكوت بگذاريم و در اين فرآيند وحدت شركت كنيم و حرفمان را بزنيم. فرآيند وحدت، فرآيندي است كه تصميم‌گيري در آن بر اساس رأي‌گيري است و به هر جرياني از اصول‌گرايان اين امكان داده مي‌شود كه اظهار نظر كند. جبهه پايداري هم مي‌داند كه اگر به اين ساز و كار وحدت بپيوندد، هم در هيئت اجرايي سهمي برابر با اضلاع خواهد داشت و هم در هيئت داوري مي‌تواند عضو جديدي را اضافه كند؛ به همين جهت است كه اميدواريم جبهه پايداري هم به اين مجموعه ملحق شود.

همه ما معتقديم كه نبايد جنگ لفظي بين ما آغاز شود و بايد خويشتن‌دار باشيم. به فرض اينكه جبهه پايداري هم ملحق نشود، نبايد عرصه، عرصه رقابت ما با جبهه پايداري شود. هميشه هم بايد اعلام كنيم كه ما آماده استقبال از پيوستن آنها به مجموعه هستيم؛ در عين حال كه نبايد معطل بمانيم و زمان را از دست بدهيم. در حال حاضر هم اين‌ طور است كه كارها آغاز شده و پيش مي‌رود و در هم به روي جبهه پايداري باز است.

به قول شاعر: «از اين طرف كه منم راه كاروان باز است»، از اين طرف كه دوستان ما فعلاً مشغول فعاليت هستند و راه باز است. اگر گاهي هم سخناني در بارة هر كدام از ما شنيده مي‌شود كه بوي بي‌مهري از آن به مشام مي‌رسد، بايد نشنيده بگيريم، صبر كنيم و واكنش نشان ندهيم. نبايد اجازه بدهيم آنچه را كه رقباي ما دوست دارند، بين ما اتفاق بيفتد.

يعني اگر جبهه پايداري بيايند مي‌شود 8+8 و اگر نيايند مي‌شود 7+6 يا نه، جبهه پايداري جايگزين دارد؟
حتي ممكن است 9+8 شود.

يكي اضافه‌تر؟
پيشنهاد شده كه به اتفاق آرا به 8 نفر يك نفر ديگر هم اضافه كنند.

از كدام گروه؟
هر كدام كه به اتفاق آرا رأي آورد يا اصلاً ممكن است به هيچ گروهي تعلق نداشته باشد.

براي اينكه دسته‌بندي، فرد بشود و بتوانند رأي‌گيري‌كنند؟

براي اينكه قدري خيال همه راحت‌تر شود كه همة افراد مورد قبول در اين هيئت حضور دارند و يك نفر هم از جبهه پايداري در هيئت داوري باشد كه ديدگاه‌هاي آنها را بيان كند. اينها جزو پيشنهادهاي مطرح بوده است و مي‌تواند در جلب نظر جبهه پايداري مؤثر باشد.

فراتر از وحدت، بحثي كه الان مطرح است اين است كه اصول‌گرايان به‌شدت مشغول وحدت شده‌اند و از توليد گفتماني كه به مردم نشان بدهد كه آنها به دنبال چه هستند و اين وحدت به چه ثمري مي‌خواهد برسد، غافل مانده‌اند. پيشنهاد حضرتعالي در اين باره كه اين مجموعه وحدت بايد در انتخابات آتي با چه شعاري پيش برود، چيست؟

انتخاب شعاري كه حاكي از يك گفتمان ريشه‌دار باشد، يكي از وظايف مديران در هر فعاليت انتخاباتي است و رسيدن به يك شعار واحد و متمركز كردن گفت‌وگوها حول آن گفتمان از اموري است كه اگر وحدت حاصل شود، بهتر تأمين مي‌شود. به هر اندازه كه وحدت غني‌تر باشد، دست يافتن به يك گفتمان جامع بهتر صورت مي‌گيرد. از جمله اقداماتي كه مسلماً در آينده انجام خواهيم داد، تنظيم و تدوين محورهاي گفتماني خودمان در انتخابات مجلس نهم خواهد بود.

دير نشده؟
هنوز نه، ولي وقت زيادي هم باقي نمانده.

چون زمزمه‌هايي كه در بسياري از محافل زمزمه‌هائي شنيده مي‌شود كه ماحصل اصول‌گرايي، دولتي شد كه 3000 ميليارد اختلاس كرد. خودِ اصول‌گراها طبق گزارش‌هايي كه مجلس داده مي‌گويند در موارد بسياري بي‌قانوني انجام داده است و يك ‌به ‌يك اينها را فهرست مي‌كنند و مي‌گويند حاصل اصول‌گرايي اين است. چرا ما دو باره به شما رأي بدهيم؟ ما چگونه بايد اين اعتماد را برگردانيم؟

در اينجا چند نكته هست. اولاً اينكه عنوان مجرمانه اين اتفاقي كه افتاده، اختلاس باشد يا نباشد، مورد ترديد است و بايد اجازه بدهيم مقامات قضائي تعيين كنند.

زمزمه‌هاي موجود را عرض مي‌كنم كه الان به اين عنوان شناخته شده است.

منتهي ما بايد هوشيار باشيم و بيش از آنچه كه اتفاق افتاده، خودمان اين موضوع را دامن نزنيم. ممكن هم هست اختلاس باشد. اجازه بدهيم مقام صالح قضائي كه اطلاعات مستندي در اختيار دارد، اظهار نظر كند. ما به قوه قضائيه و شخص آقاي محسني ‌اژه‌اي اعتماد داريم و منتظريم تا دادگاه نظر بدهد كه چه اتفاقي افتاده و مصداق كدام‌يك از اعمال مجرمانه است.

مطلب ديگر اين است كه درست است كه آقاي احمدي‌نژاد در پي پيروزي‌هاي اصول‌گرايان در شوراي شهر و مجلس هفتم به پيروزي رسيد، ولي آقاي احمدي‌نژاد هميشه از حيث بعضي از كارها مورد تأييد اصول‌گرايان و بعضي جاها هم مورد انتقاد آنها بود. مردم از اين جهت به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند كه نمي‌خواستند حاكميت اصلاح‌طلبان بر قوه مجريه ادامه پيدا كند. آقاي احمدي‌نژاد هم با شعارهاي خوبي وارد انتخابات شدند، مردم هم با اميدواري به ايشان رأي دادند و در انتخابات بعدي هم اكثريت مردم به دلايل مختلف به ايشان رأي دادند. اين به معناي اين نيست كه اصول‌گرايان همه رفتارهاي آقاي احمدي‌نژاد را تأييد مي‌كنند و به اين معنا هم نيست كه كلاً از اين اتفاق پشيمانند. ما دوست داشتيم كه بعضي عيب‌ها و اشكالات در دولت آقاي احمدي‌نژاد وجود نداشت، ولي به معناي اين نيست حالا كاري كنيم كه اوضاع به شكل سابق برگردد.

عرض كردم اعتماد عمومي را چگونه برگردانيم؟

اعتماد عمومي نسبت به اصل جريان اصول‌گرايي وجود دارد. تا حالا كسي شنيده آقاي احمدي‌نژاد در اين شش هفت سالي كه در عرصه سياسي ظاهر شده، يك بار كلمه اصول‌گرايي را به زبان بياورد؟ اصلاً آقاي احمدي‌نژاد هيچ‌ وقت خودش را پرچمدار اصول‌گرايي دانسته؟ اصول‌گرايي يك نحوه تفكر و عملي است كه مستقل از اشخاص است و مردم هم اعتماد و اعتقاد خودشان را به اصول‌گرايي نشان داده‌اند. ما اصول‌گرايي را تجلي صادقانه وفاداري به آرمان‌هاي انقلاب و امام و اطاعت از رهبري مي‌دانيم و توده مردم ما هم دوست دارند حكومتي كه بر سر كار مي‌آيد و مجلسي كه انتخاب مي‌شود، اين ‌طور باشد و اين ربطي به اشخاص ندارد. ما فقط بايد با مديريت هوشمندانه و واقع‌بيني سياسي و فاصله گرفتن از احساسات و هيجانات، ‌‌به‌نوعي عمل كنيم كه اين مردمي كه اعتقادشان را به معناي اصول‌گرايي در گذشته نشان داده‌اند، دچار سردرگمي، سرگرداني و تفرقه نشوند.

پيرو فرمايش‌هاي قبلي جنابعالي كه فرموديد مخالف نمايندگي اشخاص بوديد، يكي از آنها آقاي دكتر قاليباف هستند كه در اذهان عمومي از سال 84 تا به امروز اين‌ طور جا افتاده كه جنابعالي در انتخابات 84 مدافع ايشان بوديد و تا امروز هم اين ارتباط سياسي ادامه داشته است. آيا اين درست است؟ و اگر پاسخ شما مثبت است، چرا با نمايندگي ايشان مخالف بوديد؟

مخالفت من با نماينده داشتن ايشان به معني مخالفت من با شخص ايشان نيست. من در وجود آقاي قاليباف جهات مثبت زيادي سراغ دارم. معتقد بودم كه مثل انتخابات مجلس هفتم و هشتم، بهتر است كه تصميم‌گيرندگان فقط اضلاع سياسي باشند كه معرف تشكل‌هاي اصلي اصول‌گرايان هستند و فكر مي‌كردم اگر جبهه پيروان كه نوبتِ گذشته هم حضور داشته، ره‌پويان كه در كنار ايثارگران در اين چهار سال موجوديت خودش را اثبات كرده‌اند و تشكل جاافتاده‌اي است و جبهه پايداري كه شكل تحول‌يافتة رايحه خوشِ خدمت است، در كنار هم جمع شوند، كم و بيش همان مدل مجلس قبلي تكرار مي‌شود. ما در مجلس قبلي از اينكه اشخاص نماينده نداشتند، ضرر نكرديم. اصلاً از روز اول گفتند رئيس مجلس كه بنده بودم، لازم نيست كه حضور داشته باشد يا نماينده داشته باشد؛ بنده هم قبول كردم.

مخالفت من مخالفت با اشخاص نيست. من منطقي داشتم و فقط براي حفظ وحدت، بر سر اعتقادم اصرار نكردم. اين احتمال را هم مي‌دهم كه آيت‌الله مهدوي‌كني و آيت‌الله يزدي و بزرگان ما كه ما آنها را در مسير انقلاب، پيشگامان خودمان مي‌دانيم، مصلحت‌انديشي‌هايي كرده باشند كه درست باشد. همان طور كه گفتم مسئله من، مخالفت با اشخاص نيست.

آن ارتباط سياسي درست است، ولي ربطي به اين موضوع ندارد.

من با آقاي لاريجاني هم در خيلي از مواضع همكاري دارم. در عالم سياست، براي اختلاف سليقه و اختلاف سياسي بايد سقفي را قائل شويم و هر وقت پاي يك مصلحت بزرگ‌تري به ميان مي‌آيد، بايد مصلحت‌هاي مادون آن را كنار بگذاريم. بايد هميشه بايد با چشم باز مراقب باشيم كه چه مي‌كنيم و كاري كه مي‌كنيم به سود انقلاب است يا به زيان آن؟ اين بايد ملاك ما باشد، والا همه با هم اختلاف نظر داريم.

خيلي‌ها اسم ضلع دوم را جبهه اصول‌گرايان تحول‌خواه گذاشته بودند كه شامل ايثارگران و ره‌پويان مي‌شد و معتقد بودند برخي از چهره‌هاي شاخص هم در اين جمع قرار مي‌گيرند، از جمله حضرتعالي و آقاي قاليباف. آيا چنين برداشتي صحيح است؟
من چندان براي الفاظ اعتبار قائل نيستم.

شما و آقاي قاليباف و رهپويان در اصول‌گرايي در يك جبهه سليقه‌اي قرار مي‌گيريد؟
بعضي از سليقه‌هايم به ايثارگران و رهپويان، بعضي‌ها به آقاي قاليباف و بعضي‌ها هم به جبهه پيروان خط امام و رهبري نزديك است. خيلي هم اين اسامي را ريشه‌دار نمي‌دانم. هر كسي از يك لفظي خوشش مي‌آيد، آن را اعلام مي‌كند.

كسي مقصر نيست، شبهاتي است كه مطرح مي‌شوند.
اين اسم‌ها مثل جرقه‌هائي هستند كه از روي آتش بلند مي‌شوند. يك جرقه، چند ثانيه بيشتر دوام ندارد، بالا مي‌آيد، خاموش و سپس فراموش مي‌شود. برگرديد به اين 32 سال و ببينيد در فصل انتخابات چند تا اسم عَلَم شده و امروز همه آنها به فراموشي سپرده شده‌اند. اين اسامي هم همين ‌طورند.

آيا اين براي ما نقطه ضعف نيست؟
بله، بله!

بعضي‌ها مي‌گويند اين اسامي باعث شده‌اند هيچ وقت آن فهرست، متولي مشخصي براي پيگيري عملكردها نداشته باشد.

بله. اينها در واقع تاريخ مصرف دارند و تا روز انتخابات معتبرند و از فردا، خودِ آن مدعي‌‌ها هم اسمشان را نمي‌آورند.

مي‌خواهم موضوعي را خارج از بحث انتخابات بپرسم. آقازاده شما مصاحبه‌اي را در اسفندماه 89 با ويژه‌نامه نوروزي هفته‌نامه مثلث داشتند. اين مصاحبه، مصاحبه متنوع و قابل توجهي بود و بخش‌هاي زيادي داشت. در يكي از بخش‌هاي اين مصاحبه ايشان اشاره‌ داشتند كه در شروع كار مجلس هشتم، جريان راست سنتي، به‌ويژه مؤتلفه، با مشاركت گروه‌هاي ديگر و بعضي از افراد دست به دست هم دادند و پدرم را كنار گذاشتند و آقاي لاريجاني رئيس مجلس شد. بنده به ‌واسطه اينكه مسئول روابط عمومي حزب هستم، طبيعتاً با چنين موضع‌گيري بايد پاسخ مي‌دادم و مطلبي را هم براي آقازاده جنابعالي و هم براي هفته‌نامه مثلث آماده مي‌كرديم، اما به دليل ارتباطي كه مؤتلفه با جنابعالي دارد و احترامي كه براي شخص شما قائل هست،اما آن موقع اصلاً موضعي نگرفتيم. آيا جنابعالي هم اين تحليل را قبول داريد، يا صرفاً برداشت فرزند جنابعالي است؟

همان‌ طور كه شما آن موقع به احترام من سكوت كرديد و وارد اين ماجرا نشديد، اجازه بدهيد من هم به احترام مؤتلفه و جبهه پيروان سكوت كنم و وارد اين ماجرا نشوم.

همين ارزشمند است. ممنون.

شما نامزد انتخابات مجلس نهم هستيد؟

هنوز تصميمي نگرفته‌ام، ولي واقعيتش اين است كه من از اول انقلاب و به‌خصوص از سال 76، سعي كردم آنچه به تشخيص خودم تكليفم هست، عمل كنم. اگر احساس كنم ضرورتي ندارد كه در انتخابات شركت كنم، شركت نمي‌كنم، ولي اگر احساس كنم وظيفه دارم شركت كنم شركت مي‌كنم و بقيه‌اش را هم به خدا و رأي مردم واگذار مي‌كنم. هميشه از خدا مي‌خواهم از زير بار آنچه تكليف خودم احساس مي‌كنم، شانه خالي نكنم؛ بقيه‌اش با خداست و هر چه پيش بيايد براي من قابل قبول است و خدا را شكر مي‌كنم. پيروزي، همان فرمايش امام، يعني عمل به تكليف است، بقيه‌اش هر چه باشد، شكست است.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۸
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۵
0
0
بله .............!!!!!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۶
0
0
نقل قول از بالا:"مردم از اين جهت به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند كه نمي‌خواستند حاكميت اصلاح‌طلبان بر قوه مجريه ادامه پيدا كند"
سوال:
1.آيا شما هم به اين دليل به آقاي احمدي نژاد راي داديد
و با اين فرض بقيه كانديداها از اصلاح طلبان بوده اند
...........
"تا حالا كسي شنيده آقاي احمدي‌نژاد در اين شش هفت سالي كه در عرصه سياسي ظاهر شده، يك بار كلمه اصول‌گرايي را به زبان بياورد"
.
پس آقاي احمدي نژاد هم اصولگرا نبوده اند
............
"اعتماد عمومي نسبت به اصل جريان اصول‌گرايي وجود دارد."

ما كه نفهمديم شما چه طور فهميدين مردم به اصول گرا ها معتقدند چون در انتخابات ظاهرا كانديدايي از اصولگرا ها نبودن
نظرات بینندگان