arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۲۲۴۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۶ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۸

روزی که آیت‌الله منتظری از اقدامات فرزندش محمد اعلام برائت کرد / اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگاه داشتم ولی سودی نبخشید

...پس از پیروزی انقلاب دچار نوعی بیماری عصبی و کوفتگی شدید اعصاب شده و تصور می‌کند که با دست زدن به کارهای بی‌رویه و جنجال‌آفرین به مقصد و هدف خود دست خواهد یافت، کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تاکنون چند مرتبه دست به اقداماتی زده‌ام و حتی اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگاه داشتم؛ ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگاه داشتم ولی سودی نبخشید

سرویس تاریخ «انتخاب»: سه‌شنبه، ۲۷ شهریور ۱۳۵۸، آیت‌الله منتظری اطلاعیه‌ای را درباره فرزندش محمد منتظری خطاب به مردم منتشر کرد. این اطلاعیه که از طریق تلکس خبرگزاری پارس انتشار یافت بدین شرح بود:

بسمه‌تعالی

برادران و خواهران گرامی، پس از سلام

این سومین بار است که برای آگاهی ملت مسلمان ایران درباره فرزندم شیخ محمدعلی منتظری مطالبی می‌نویسم. انتظار دارم دوستان با کمال بی‌طرفی نسبت به آن‌چه می‌نویسم بنگرند.

فرزند اینجانب از ابتدای مبارزات ملت ایران به رهبری حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی در متن مبارزات قرار داشت و در این راه چقدر زندان و شکنجه و آوارگی تحمل نمود و در داخل و خارج کشور دائما برای پیش‌برد انقلاب تلاش می‌کرد و به شهادت دوستان نزدیکش گاهی می‌شد روزهای متوالی از خواب و خوراک و استراحت بازمی‌ماند. بر اثر همین شیوه و به علاوه ضربه‌های روحی مداوم و نابسامانی‌های حاکم بر جو ایران، پس از پیروزی انقلاب دچار نوعی بیماری عصبی و کوفتگی شدید اعصاب شده و تصور می‌کند که با دست زدن به کارهای بی‌رویه و جنجال‌آفرین به مقصد و هدف خود دست خواهد یافت، کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تاکنون چند مرتبه دست به اقداماتی زده‌ام و حتی اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگاه داشتم؛ ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عده‌ای فرصت‌طلب که همیشه می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده و او را تحریک می‌کنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمنان گردد.

من از دولت و نیز همه دوستان و علاقه‌مندان و افراد مسلمان تقاضا دارم اگر می‌توانند با اینجانب تشریک مساعی فرمایند، تا بلکه او را حاضر به معالجه و استراحت نمایند. به امید این‌که این عنصر پرتلاش و فعال پس از سال‌ها تحمل رنج و زحمت به یاری خدای متعال بهبود یافته و بار دیگر به صحنه مبارزات بازگشته، خدمت‌گزار دین و کشور گردد.

ضمنا از دادستان محترم انقلاب تقاضا می‌شود حادثه اخیر فرودگاه را دقیقا بررسی نموده و عوامل آن را شناخته و تعقیب نمایند و در صورتی که فرزند اینجانب مقصر بوده به هیچ نحو ملاحظه اینجانب را نکنند و فقط طبق ضوابط اصیل اسلامی عمل فرمانید. تهران – حسینعلی منتظری (اطاعات، ۲۸ شهریور ۵۸)

اخیرا مدتی وی را برای معالجه اجبارا در قم نگاه داشتم ولی سودی نبخشید

در همین روز، یعنی ۲۷ شهریور ۵۸، دادستان وقت تهران، ابوالفضل شهشهانی، محمد منتظری را طی حکمی به دادستانی احضار و برای وی حکم تعقیب و ممنوعیت خروج از کشور صادر کرد. شهشهانی درباره صدور این حکم گفت: «ما طرز تفکر سیاسی آقای محمد منتظری را محاکمه نمی‌کنیم؛ یعنی انقلاب برای این شد که تفکر سیاسی هیچ‌کس به تفتیش گرفته نشود. محمد منتظری ممکن است، عضو حزب و دسته سیاسی با دیدگاه خاص اجتماعی باشد؛ اما دادسرا نه تنها با مکتب فکری افراد و گروه‌ها کاری ندارد، بلکه حافظ حقوق و تامین‌کننده آزادی برای همه افراد با هر گرایش فرکی است و اساسا فلسفه انقلاب همین است... ولی آن‌چه در مورد محمد منتظری برای ما مطرح است، اقدامات خلاف قانونی است که از طرف او در چند مورد انجام شده است و برای اقدامات مسلحانه‌ای که در چند مورد امنیت فرودگاه را به هم زده در حقیقت خروج از مملکت بدون پاسپورت بوده است و تهدید ماموران رسمی دولت با اسلحه و چند فقره اقدامات خلاف قانون دیگر که قبلا مرتکب گردیده و پرونده‌هایش در شعبه دوم بازپرسی مطرح و مورد رسیدگی است محاکمه خواهد شد.» وی سپس به خطاب به محمد منتظری هشدار داد: «قبل از آن‌که با قوه قهریه قانون برای تحقیق به دادسرا جلب شود، احترام قانون را مراعات کند و شخصا خود را برای تحقیق به بازپرسی معرفی نماید.» (اطلاعت ۲۷ شهریور ۵۸)

محمد منتظری پیش از آن سه بار فرودگاه مهرآباد را به منظور سفرهای بدون ویزا و یا مسلحانه خود و همراهانش اشغال کرده و یا در پروازها اختلال به وجود آورده بود.

نخستین بار آن در نیمه‌شب ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ اتفاق افتاد که او با ۵۵۰ نفر وارد فرودگاه شده و قصد داشت بدون پاسپورت از کشور خارج شود. برخی منابع موضوع را به نقل از پلیس فرودگاه اینچنین نقل کردند: «این اشخاص که دسته‌جمعی برای شرکت در جشن استقلال کشور لیبی جمع شده بودند ویزای عبور از کشور ثالث و برخی حتی گذرنامه نداشتند. تعدادی تبعه بحرین و نقاط دیگر بودند و شماری می‌خواستند با تیر و تفنگ سوار هواپیما شوند. (روزنامه آیندگان، ۲۱ خرداد ۱۳۵۸) اما در نهایت این ماجراجویی به جایی نرسید و به گزارش اطلاعات (۲۱ خرداد ۵۸) دولت و مقامات فرودگاه مهرآباد از پرواز این هیات جلوگیری کردند و این هیات جشن استقلال لیبی را در سالن فرودگاه برگزار کردند.

دفعه دوم در ۹ تیر ۵۸ بود که محمد منتظری همراه با ۱۲ نفر از همراهانش به قصد پرواز به لندن به فرودگاه مهرآباد رفت. این بار اما از دفعه پیش ماجراجویانه‌تر و با افراد مسلح، به طوری که کیهان فردای آن روز تیتر زد: «حمله افراد مسلح به فرودگاه مهرآباد» و در توضیح آن نوشت: «به دنبال حمله افراد مسلح به باند فرودگاه مهرآباد که قصد داشتند به همراه عباس غلام، محمد منتظری فرزند آیت‌الله منتظری و اصغر جمالی‌فرد، دانشجو، به طور غیر مجاز با هواپیما از کشور خارج شوند، گروهی از افسران، درجه‌داران و همافران نیروی هوایی محوطه فرودگاه مهرآباد را تحت پوشش و حفاظت قرار دادند. گروه مسلح تا ساعت ۲۲ حاضر به ترک فرودگاه نشدند و هر لحظه امکان دریگری مسلحانه بین افراد نیروی هوایی و گروه مسلح عباس غلام و محمد منتظری وجود داشت.» سروان علی‌اکبر علوی رئیس کلانتری فرودگاه مهرآباد نیز ماجرا را این‌طور برای خبرگزاری پارس تعریف کرد: «افراد مسلح پس از حمله به محوطه سالن ترانزیت از خروج مسافران و سوار شدن آنان به هواپیما جلوگیری کردند و مانع از پرواز هواپیما شدند. این گروه مدت‌ها تهدید می‌کردند که اگر اجازه خروج به آنان داده نشود از ورود و خروج کلیه هواپیماها جلوگیری خواهند کرد و فرودگاه را به روی همه هواپیماها خواهند بست. این گروه همچنین با گماردن دو مامور مسلح در مقابل درب ورودی سالن کلانتر هواپیمایی از ورود مسافرینی که قصد داشتند بلیت خود را تحویل دهند جلوگیری می‌کردند... گروه مسلح با اتومبیل به محوطه باند فرودگاه رفتند و از پرواز هواپیمای پاکستانی جلوگیری کردند. آنان با تهدید خلبان را وادار کردند که موتورهای هواپیما را خاموش کند. مقامات و مسئولان فرودگاه برای جلوگیری از حادثه و رسیدن آسیب به مسافران از درگیری با گروه مسلح خودداری کردند؛ ولی مراتب به وسیله پاسداران مستقر در ترمینال ۴ به پایگاه یکم شکاری نیروی هوایی گزارش شد و فرودگاه تحت کنترل افراد نیروی هوایی درآمد.»

محمد منتظری در پاسخ خبرنگار خبرگزاری پارس که ماجرا را از او جویا شد گفت: «من برای انجام کارهای ضروری قصد سفر به لندن را داشتم و بلیت هواپیما را حدود هفت روز قبل خریداری کرده‌ام. ما نه مرزی می‌شناسیم، نه زبانی و نه نژادی و به این افتخار می‌کنیم ما ایرانی نیستیم بلکه اسلامی هستیم.»

آیت‌الله منتظری  یک بار در اول شهریور ۵۸ نیز در رابطه با کارهای فرزندش در پاسخ به خبرنگار کیهان گفته بود: «من روش محمد منتظری را تایید نمی‌کنم.»

جمعه نهم شهریور ۵۸ محمد منتظری برای سومین بار و باز به قصد شرکت در جشن استقلال لیبی به فرودگاه مهرآباد لشکر کشید. این بار از خروج‌ ۳۰ تن از همراهانش به خاطر اشکالاتی در گذرنامه‌های‌شان جلوگیری شد، اما محمد منتظری به اتفاق بقیه افراد خود که بنا بر گزارش کیهان (شنبه ۱۰ شهریور ۵۸) گفته می‌شد ۶۰ نفر بودند در ساعت ۳ و نیم بعد ازظهر با یک پرواز فوق‌العاده سوریه آماده خروج از کشور شدند. محمد منتظری در حالی وارد هواپیما می‌شد که مقدار زیادی روزنامه «پیام شهید» و مجله «شهید» و اعلامیه همراه داشت. پس از سوار شدن به هواپیما به او اعلام شد که نمی‌تواند مجلات، روزنامه‌ها و اوراقی را که همراه دارد با خود از کشور خارج کند. به دنبال این امر محمد منتظری به عنوان اعتراض هواپیما را ترک کرد و در حالی که همراهانش داخل هواپیما نشسته بودند، خودش جلوی هواپیما در باند فرودگاه روی زمین نشست و اعلام کرد مادامی که اجازه داده نشود این نشریات را با خود ببرد همچنان روی زمین خواهد نشست. تحصن اعتراضی او نزدیک به ۳ و نیم ساعت ادامه یافت تا این‌که حدود ساعت ۷ بعدازظهر با پادرمیان چند تن از مقامات فوردگاه و اصرار دوستانش با صرف‌نظر کردن از بردن نشریات به سوی لیبی پرواز کرد.

اما این آخرین ماجراجویی فرزند آیت‌الله نبود، محمد منتظری سه ماه پس از اطلاعیه پدرش،  که در مورد وی که از رفتار او اعلام برائت کرده و از دادستانی خواسته بود بدون در نظر گرفتن موقعیت پدر به خطاهای پسرش رسیدگی کنند، و نیز احضاریه دادستانی، باز برای چهارمین بار پنجشنبه ۲۲ آذر ۵۸ تعداد زیادی از هوادارانش را برای تحصن به فرودگاه مهرآباد فرستاد. خود او و عده‌ای دیگر از همراهانش نیز حدود ساعت ۳ بعدازظهر همان روز به ساختمان وزارت امور خارجه واقع در خیابان فروغی هجوم بردند و بنا بر گزارش کیهان (۲۴ آذر ۵۸) «ضمن یک یورش ناگهانی ساختمان را اشغال کردند. شیخ محمد منتظری و یارانش پس از ورود به داخل ساختمان در راهروی آن متحصن شدند و ورود و و خروج به داخل ساختمان وزارت خارجه را ممنوع ساختند.» به گزارش خبرنگار شهری کیهان که در محل حضور یافته بود، «همراهان شیخ محمد منتظری و خود وی به علت مخالفت و ممانعت دولت از مسافرت آن‌ها به جنوب لبنان دست به این کار زده‌اند... به طوری که گفته می‌شود گویا یاران محمد منتظری برای ورود به داخل وزارتخانه در ورودی را شکسته و با تهدید و استفاده از اسلحه وارد شده‌اند.» همزمان طرفداران او که در فرودگاه مهرآباد متحصن شده بودند از بامداد همین روز، یعنی پنجشنبه ۲۲ آذر ۵۸ به مدت ۴۸ ساعت دست به اعتصاب غذا زدند. محمد منتظری اعلام کرده بود «گروه متحصن در فرودگاه مهرآباد که حدود ۲۸۰ نفرند و همچنین عده‌ای که ساختمان وزارت امور خارجه را به اشغال خود درآورده‌اند قصد دارند به عوان یاری به برادران فلسطینی و انجام اقدامی موثر برای آنان به جنوب لبنان مسافرت کنند، ولی شورای انقلاب و مقامات دولتی از این اقدام جلوگیری کرده‌اند...» (کیهان ۲۴ آذر ۵۸)

در این زمان وزیر خارجه صادق قطب‌زاده بود. اردشیر هوشی دوست و همراه صادق قطب‌زاده در وزارت خارجه در گفتگویی با تاریخ ایرانی درباره اشغال وزارت خارجه توسط محمد منتظری می‌گوید: «محمد منتظری آن زمان به شوخی به ممد رینگو معروف شده بود [خنده]. او با آقای غرضی، جلال‌الدین فارسی و... گروهی تشکیل داده بودند که به خاطر ارتباطاتشان با قذافی به گروه لیبی معروف شده بود. یک بار ایشان هفتاد، هشتاد نفر را جمع کرده و با آن‌ها در در وزارت خارجه متحصن شده بود (غرضی و فارسی حضور نداشتند). همه هم مسلح به ژ۳ و... حرفشان این بود که می‌خواهیم برای جنگ با اسرائیل به لبنان برویم. پاسپورت می‌خواستند. خلاصه، حسابی کار وزارتخانه را مختل کرده بودند. قطب‌زاده کلتش را درآورد، یک ژ۳ هم دستش گرفت، گفت: «این چه بساطی است؟! اینجا وزارت خارجه ا‌ست، می‌خواهید بروید لبنان، بروید، چرا آمدید اینجا. ما نمی‌توانیم برای شما خروجی صادر کنیم. بروید پیش آقای بهشتی، اگر ایشان به ما دستور بدهد که حتی صد تا پاسپورت هم به شما بدهیم، می‌دهیم. چرا آمدید اینجا تظاهرات می‌کنید؟!» ممد رینگو بلند شد گفت: «صادق بابا ما مخلص تو هستیم...» خلاصه، قطب‌زاده با مشتی‌بازی جمع‌شان کرد، رفتند.»

ماجراجویی‌های محمد منتظری در اشغال فرودگاه و جمع کردن هواداران مسلح موجب شد برخی او را «ممد رینگو» لقب دهند. «رینگو» هفت تیرکش معروف فیلم‌های وسترن آن سال‌ها بود.

نظرات بینندگان