arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۰۲۲۴
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، جمعه ۲۷ بهمن ۱۲۶۷: رحیم‌ کَن‌کَن که بود و چه کرد؟!

تفصیل این شخص این است که اصلش تبریزی بود و شغلش کن‌کنی؛ یعنی مبال‌پاک‌کنی. از الواط نامی آذربایجان بود. وقتی که محمدشاه مرحوم از تبریز به سمت سلطنت به طهران می‌آمد، این شخص به واسطه چند قتلی که از او سر زده بود، خود را جزو فراشخانه محمدشاه به طهران می‌رساند...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

رحیم‌ کَن‌کَن که بود و چه کرد؟!

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

شاه به زیارت حضرت عبدالعظیم از راه‌آهن تشریف بردند. من با درشکه خودم رفتم. زیارت خوانده، مقبره حاجی ملاعلی فاتحه خوانده باغ مهدعلیا رفتم که شاه آن‌جا تشریف خواهند آورد. قدری گذشت، شاه و نایب‌السلطنه و جمعی از وزرا آمدند. امین‌السلطان ناهار بسیار خوبی تهیه نموده بود. بعد از ناهار من باز سوار درشکه خود شده شهر آمدم. امروز خبر فوت رحیم کن‌کن را به شاه داده بودند. حاجب‌الدوله به عجله شهر آمده بود که پول‌های او را جمع کند و تسلیم خزانه عامره نماید، با وجود اعلانی که چند ماه قبل به اغوای ایلچی [سفیر] انگلیس دادند که مال و جان مردم در مهد امان است. این رحیم کن‌کن به روایتی صدوپنجاه هزار و به روایتی صد هزار تومان دارد. تفصیل این شخص این است که اصلش تبریزی بود و شغلش کن‌کنی؛ یعنی مبال‌پاک‌کنی. از الواط نامی آذربایجان بود. وقتی که محمدشاه مرحوم از تبریز به سمت سلطنت به طهران می‌آمد، این شخص به واسطه چند قتلی که از او سر زده بود، خود را جزو فراشخانه محمدشاه به طهران می‌رساند. اوایل سلطنت این شاه که فراشخانه به پدر من، حاجی علی‌خان حاجب‌الدوله، رسید باز شرارتی کرد. یک گوش او بریده شد. چند زخم قمه و کارد در صورت و بدن این شخص بود. اوقاتی که وجه جهادیه برای مجادله به انگلیس به ولایات حواله دادند مباشر این عمل پدر من بود، رحیم کن‌کن را مامور بعضی ولایات نموده، اندوخته‌ای از ماموریت نمود. وقتی هم که بعد از عزل میرزا آقاخان، طایفه نوری را مصادره کردند از آن‌ها هم فایده کلی برد. سرمایه او به ده هزار تومان رسید. بعد که فقر و پریشانی اهل دربار و سفرهای متصل پی‌درپی شاه ملتزمین رکاب را مجبور به استقراض از این شخص نمود تومانی یک قران مرابحه [بهره] می‌داد. چنان‌چه خودم در سفر کربلا هزار تومان از این شخص قرض کردم، دو هزار و هشتصد تومان دادم. با وجود این دولت خیلی ممسک [خسیس] بود، طوری که خانه او فراش نداشت و در سفرها به شتر مثل یک ادنی [فرومایه] فراش سوار می‌شد. اگرچه حالا می‌گویند وقتی که زین‌خانه محمدشاه را دزدیدند سی هزار تومان جواهر بردند از سارقین یکی رحیم کن‌کن بود. اما این حرف واهی و مجعول است. بهانه تصرف نمودن مکنت او است. خلاصه آن‌چه گفته‌اند «آن مظلمه برد دیگری زر» درباره این شخص است.

از معارفی که مردند امروز یکی عبدالقادرخان شجاع‌الملک که اصلا شکی و مردکه خری بود؛ آخر هم امیرتومان شد. دیگری آقا سید محمدباقر جمارانی که از وکلای شرع و شرخری کار او بود.

نظرات بینندگان