arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۰۲۰۷
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۱۴ - ۰۶ مرداد ۱۴۰۰

شکایتی که با قتل پایان یافت/ هومن عکس شکایتم را در اینستاگرام گذاشت و مرا مسخره می‌کرد

شامگاه یکم تیر مأموران کلانتری ۱۵۳ شهرک ولیعصر در تماس با بازپرس رحیم دشتبان از قتل پسری جوان در یکی از بیمارستان‌های پایتخت خبر دادند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شامگاه یکم تیر مأموران کلانتری ۱۵۳ شهرک ولیعصر در تماس با بازپرس رحیم دشتبان از قتل پسری جوان در یکی از بیمارستان‌های پایتخت خبر دادند.

با اعلام این خبر به دستور بازپرس جنایی؛ تحقیقات آغاز شد و بررسی‌ها نشان می‌داد پسر جوان در نزاعی شبانه در یکی از بوستان‌های شهرک ولیعصر به قتل رسیده است.
در تحقیق از شاهدان و دوست مقتول مشخص شد دو برادر پس از درگیری با مقتول این جنایت را رقم زده‌اند.
با شناسایی هویت متهمان، دستور بازداشت آنها صادر شد.اما متهمان پس از جنایت خانه را ترک کرده و متواری شده بودند. تحقیقات برای دستگیری متهمان این جنایت ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند متهمان در خانه خواهرشان پنهان شده‌اند. بدین‌ترتیب پس از هماهنگی‌های قضایی، کارآگاهان جنایی وارد عمل شده و دو برادر را بازداشت کردند.
متهم اصلی این جنایت در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و مدعی شد برادرش دخالتی در ماجرا نداشته است. به‌دنبال اعترافات متهم، بازپرس شعبه یکم دادسرای امور جنایی دستور انتقال متهم به اداره آگاهی، تحقیق از شاهدان و بررسی اظهارات متهم را صادر کرد.
گفت‌وگو با متهم اصلی

چرا با مقتول درگیر شدی؟ما با هم دوست بودیم اما یک اتفاق باعث درگیری و اختلاف شد. پارسال من یک خودروی پژو داشتم که آن را فروختم. اما برای انجام برخی کارها خودرو را نزد خودم نگه داشتم و آن را به خریدار تحویل نداده بودم. یک روز برادرم ماشین را از من گرفت تا کارهایش را انجام دهد، اما درحالی که برادرم سوار بر خودروی پژو بود در خیابان هومن - مقتول - و یکی از دوستانش را می‌بیند و سوارشان می‌کند. هومن از برادرم می‌خواهد با سرعت حرکت کند بعد هم به برادرم می‌گوید بگذار من پشت فرمان بنشینم. در این میان برادرم متوجه می‌شود خودرویی که متعلق به یک قالیشویی بود آنها را تعقیب می‌کند.هومن می‌گوید باید از دست آن خودرو فرار کنند به همین خاطر با حرکات نامتعارف و سرعت زیاد رانندگی می‌کرده که دراین میان چندین بار با خودروهای دیگر تصادف کرد و خودروی من نیز آسیب شدیدی دید. هر چقدر هم برادرم به او گفته که ماشین برای سروش است و آن را فروخته، باز هم هومن توجه نکرده بود.
چرا از دست سرنشینان خودروی قالیشویی فرار می‌کردند؟
هومن می‌گفت داخل خودروی قالیشویی ۳۰۰ گرم مواد از نوع شیشه پیدا کرده‌اند و با همین بهانه از سرنشینان خودرو اخاذی کرده بودند؛ البته اینها اظهارات هومن بود.
بعد از آن اختلافات شما شروع شد؟
بله من مجبور شدم خسارت خودرو را به خریدار بدهم و چندین‌بار از هومن خواستم که پول خسارت مرا بدهد. اما او توجهی نمی‌کرد و من مجبور شدم که شکایت کنم؛ ولی در هیچ یک از موارد هومن به دادسرا نیامد و درعوض یکی از اقوامش را می‌فرستاد و آنها پنهانی از برگه شکایت من عکس می‌گرفتند. بعد هم عکس شکایتم را هومن در استوری صفحه اینستاگرامش می‌گذاشت و مرا مسخره می‌کرد.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
مدتی قبل خودروی دوستم را سرقت کرده بودند و یکی از برادرهایم گفت که می‌داند چه کسی خودرو را برده است.به من گفت سارقان قبول کرده‌اند در ازای مبلغی پول خودرو را برگردانند.آن روز برادرهایم دنبالم آمدند و به پارک رفتیم تا سارقان خودرو را پیدا کنیم. وقتی در پارک بودیم هومن و دوستش سوار بر موتورسیکلت به پارک آمدند بعد هم شروع به کری‌خوانی و دعوا کرد و گفت می‌خواهد سرم را ببرد وقتی دعوا شروع شد با چاقو چندین ضربه به من زد و من هم برای دفاع از خودم چاقوی او را گرفتم و چند ضربه زدم. قصد کشتن او را نداشتم فقط می‌خواستم از خودم دفاع کنم. هیچ کدام از برادرهایم در این قتل نقشی نداشتند و حتی برادر کوچکم زخمی هم شد.
بعد از جنایت چه کردید؟
با برادرهایم فرار کردیم و یک هفته بعد، از ماجرای قتل باخبر شدیم و هر بار خانه یکی از اقوام بودیم تا اینکه به خانه خواهرم رفتیم و دستگیر شدیم.



ایران 

نظرات بینندگان