arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۳۵۷۸
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۱۶ - ۱۰ فروردين ۱۳۹۲

احمدی نژاد و موانع خلق "جریان سوم"

مشکل احمدی نژاد برای خلق یک جریان اجتماعی، اولاً تداوم دسترسی اش به توده مردم پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش است، ثانیاً اینکه حامیان او، اساساً انسان هایی غیرسیاسی اند. طرفداران احمدی نژاد بیشتر اهل قعودند نه اهل قیام!...چنین شرایطی موجب می شود که محمود احمدی نژاد سال جدید را با تهدید اصولگرایان آغاز کند و صریحاً بگوید که در قصه انتخابات جدی است و "کسی نمی تواند جلوی آمدن بهار را بگیرد."
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عصر ایران؛  محمود احمدی نژاد این روزها هر چه می گوید، با انکار چهره های شناخته شده اصولگرا و اصلاح طلب مواجه می شود. او از بهار حرف می زند و همه بر بهارخوانی اش ایراد می گیرند. چاوز را می ستاید و اصولگرایان بر ادبیاتش نقدها وارد می کنند و آن را ناشی از ناآگاهی دینی می دانند، اصلاح طلبان هم به ادعای احمدی نژاد درباره چاوز می خندند و چه بسا از شنیدن چنین حرفهایی از زبان رئیس جمهور تا دیروز مورد حمایت جمکرانی ها، خوشحال می شوند! احمدی نژاد همچنین از انتخابات نظام پزشکی انتقاد که می کند، با واکنش اصولگرایان مواجه می شود و وقتی هم از عملکرد رئیس دانشگاه تهران انتقاد می کند، نقد صادق زیباکلام نصیبش می شود.

اگر نیک بنگریم، این روزها کمتر کسی دیگر به آقای رئیس جمهور "باور" دارد. نه دفاع او از ارزش های دینی جدی گرفته می شود، نه دفاعش از ارزش های دموکراتیک. اصولگرایان و اصلاح طلبان و دینداران و دموکراسی خواهان جامعه ایران، یکی دو سال است که فقط منتظر "رفتن احمدی نژاد"ند. هر کسی از ظن خود، در آیینه "رفتن احمدی نژاد" تصویر فردایی بهتر را می بیند.

اصولگرایان به رئیس جمهوری حزب اللهی می اندیشند که از پی احمدی نژاد می آید و مهدویتش مشکوک نیست و سیاست های اقتصادی اش به کارآمدی نظام لطمه نمی زند و سیاست خارجی اش نیز خط روشن و مستمری دارد؛ اصلاح طلبان نیز به رئیس جمهوری می اندیشند که بعد از احمدی نژاد به قدرت می رسد و تیشه به ریشه نهادهای مدرن جامعه نمی زند، پوپولیسم پیشه نمی کند، نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه را نه تضعیف می کند و نه با شعارهای بی مبنا به جانب خویش فرامی خواند و ... .

احمدی نژاد اولین سیاستمدار برجسته ایران پس از انقلاب است که همزمان با انکار دوجانبه چپگرایان و راستگرایان/ اصلاح طلبان و اصولگرایان مواجه است ولی هنوز در درون نظام قرار دارد. از این حیث می توان گفت که او به خلق یک "جریان سوم" نزدیک شده است. ولی این جریان سوم، دو مشکل اساسی دارد. نخست اینکه نیروی اجتماعی قابل احتسابی ندارد، دوم اینکه بقایش در نظام به شدت زیر سوال است.



برخی از جامعه شناسان و ناظران سیاسی، معتقدند که احمدی نژاد همین الان هم نقداً ده تا پانزده میلیون رای دارد. به هر حال هشت سال سفر به روستاها و شهرهای کوچک و حمایت های مالی آشکار ولو غیر اصولی از اقشار از مردم فقیر جامعه ، و چند سال یارانه دادن به مردم، نمی تواند بی ثمر و بی اثر باشد.

مردم کم درآمد و محروم و کم سواد جامعه، با اصول علم اقتصاد کاری ندارند. در خاطر آنها بیش از هر چیز این خاطره نقش بسته است که احمدی نژاد را، برخلاف هاشمی و خاتمی، "از نزدیک" دیدند و او "مثل خودشان" بود؛ و وقتی که آمد، نامه هایشان را گرفت و دستور داد که به آنها وام بدهند؛ و به آنها گفت اگر فرماندار و استاندارتان خوب کار نمی کند، به من بگویید تا گوشش را بکشم!

اما مشکل احمدی نژاد برای خلق یک جریان اجتماعی، اولاً تداوم دسترسی اش به توده مردم پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش است، ثانیاً اینکه حامیان او، اساساً انسان هایی غیرسیاسی اند. طرفداران احمدی نژاد بیشتر اهل قعودند نه اهل قیام! آنها علائق سیاسی و ایدئولوژیک استوار و مستمری ندارند. رئیس جمهوری را می پسندند که از غم نان در زندگی آنها بکاهد و بر خود نان بیفزاید! مردمان غیرسیاسی حتی اگر شورش کنند، کنش اعتراض آمیزشان ذاتاً نه جنبه سیاسی دارد و نه تداوم می یابد.

حتی اگر سخنان احمدی نژاد در مذمت حزب و تحزب را هم نادیده بگیریم و احتمال دهیم که او در این زمینه نیز به سبک رادیکال خودش تغییر موضع بدهد، باز ماهیت غیرسیاسی اکثریت کسانی که در هشت سال گذشته، سود و نصیبی ظاهری از سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد برده اند، مانع از آن می شود که احمدی نژاد و یارانش بتوانند "حزب پابرهنه ها" را تاسیس کنند.

احمدی نژاد الان که این همه تریبون و روزنامه و سایت دارد، توان بسیج نیروهای اجتماعی هوادار خودش را ندارد؛ چرا که طرفداران او، بیشتر با "از ساعت چند اینجا هستید؟!" به وجد می آیند نه با خواندن روزنامه ها و سایت های سیاسی.

اگر اصلاح طلبان در سال 88، یعنی چهار سال پس از خروج از ساختار قدرت، باز هم توان بسیج طرفداران خود را داشتند، علتش این بود که هواداران آنها، دغدغه های سیاسی داشتند و اهل خواندن روزنامه و سایت های سیاسی داخل و خارج کشور بودند.



طرفداران سیاسی احمدی نژاد، مطیع روحانیت اند و طرفداران غیرسیاسی او هم که اساساً کار چندانی با سیاست ندارند. آنها بیش از هر چیز اهل معاش و حداکثر اهل اقتصادند.

همین عوامل موجب می شود که احمدی نژاد در خلق "جریان سوم" ناکام بماند. به عبارت دیگر، او شاید در دوران قدرت بتواند نمایی دور از یک جریان سوم را در جامعه ایران ترسیم کند، ولی در دوران "پس از قدرت"، احتمالاً از انجام چنین کاری ناتوان است.

چنین شرایطی موجب می شود که محمود احمدی نژاد سال جدید را با تهدید اصولگرایان آغاز کند و صریحاً بگوید که در قصه انتخابات جدی است و "کسی نمی تواند جلوی آمدن بهار را بگیرد." او، دست کم پس از بی پیامد ماندن خانه نشینی یازده روزه اش در سطح جامعه، به خوبی می داند با خروجش از ساختار قدرت فاتحه امید نیم بند کنونی اش به خلق جریان سوم هم خوانده خواهد شد. 

بی تردید سرنوشت احمدی نژاد در نظام جمهوری اسلامی، سوالی ست که این روزها پیش روی افکار عمومی جامعه ایران قرار دارد. پاسخ این سوال، دست کم اجمالاً، تا دو ماه دیگر معلوم خواهد شد!
نظرات بینندگان