پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : این روزها جهان اسلام به مصیبت بزرگی مبتلا شده است به نام «داعش» که چهره وحشتناک خود را در زیر نقاب اسلام پنهان کردهاند. این گروه در واقع نسخه دوم «خوارج»اند که در صدر اسلام و در برابر سیمای رحمانی اسلام راستین قد علم کردند و سنگ بنای انحرافی عظیم را در تاریخ اسلام پی افکندند. استاد شهید آیتالله مطهری خصوصیات خوارج و موجبات شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را در سخنرانی «مشکلات علی(ع)» - که در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام به چاپ رسیده است – به خوبی بیان کردهاند که گزیدهای از آن در پی میآید.
خوارج، مشكل اساسى على علیهالسلام
تفاوتهاى ميان وضع على(ع) و وضع پيغمبر(ص) يكى اين بود كه پيغمبر با مردم كافر، يعنى با كفر صريح، با كفر مكشوف و بىپرده روبرو بود، با كفرى كه مىگفت من كفرم، ولى على با كفرِ در زير پرده يعنى با نفاق روبرو بود؛ با قومى روبرو بود كه هدفشان همان هدف كفار بود اما در زير پرده اسلام، در زير پرده قدس و تقوا، در زير لواى قرآن و ظاهر قرآن. و تفاوت دوم اين بود كه در دوره خلفا، مخصوصاً در دوره عثمان، آن مقدارى كه بايد و شايد دنبال تعليم و تربيتى را كه پيغمبر گرفته بود نگرفتند. فتوحات اسلامى زيادى صورت گرفت. فتوحات به تنهايى كارى نمىتواند بكند. پيغمبر سيزده سال در مكه ماند و اجازه نداد كه مسلمين حتى از خودشان دفاع كنند، چون افراد هنوز لايق اين دفاع و جهاد نبودند. اگر دست به جهاد و فتوحات هم بايد زد، به تناسب توسعه فرهنگ و ثقافت اسلامى است؛ يعنى همين طور كه از يك طرف فتوحاتِ تازه مىشود بايد به موازات آن، فرهنگ و ثقافت اسلامى هم توسعه پيدا كند؛ مردمى كه به اسلام مىگروند و حتى آنها كه مجذوب اسلام مىشوند، اصول و حقايق و اهداف اسلام، پوسته و هسته اسلام، همه اينها را بفهمند و بشناسند. ولى در اثر اين غفلتى كه در زمان خلفا صورت گرفت، يكى از پديدههاى اجتماعى كه در دنياى اسلامى رخ داد اين بود كه طبقهاى در اجتماع اسلامى پيدا شد كه به اسلام علاقهمند بود، به اسلام مؤمن و معتقد بود اما فقط ظاهر اسلام را مىشناخت، با روح اسلام آشنا نبود؛ طبقهاى كه هرچه فشار مىآورد فقط روى مثلا نماز خواندن بود نه روى معرفت، نه روى شناسايى اهداف اسلامى. يك طبقه مقدسمآب و متنسّك و زاهدمسلك در دنياى اسلام به وجود آمد كه پيشانيهاى اينها از كثرت سجود پينه بسته بود، كف دستها و سر زانوهاى اينها از بس كه در روى زمينها (نه در روى فرشها) سرها را به سجده گذاشته بودند و دستها و زانوها را روى خاكها و شنها قرار داده بودند و سجدههاى بسيار طولانى (يك ساعته و دو ساعته و پنج ساعته) كرده بودند پينه بسته بود.
على(ع) در شرايطى خلافت را به دست مىگيرد كه چنين طبقهاى هم در ميان مسلمين وجود دارد و در همه جا هستند؛ در لشكريان خودش هم از اين طبقه وجود دارند.
اینها راهشان را با على(ع) جدا كردند. فرقهاى شدند به نام «خوارج» يعنى شورشيان بر على. شروع كردند خون دل به دل على وارد كردن. و على تا وقتى كه اينها قيام مسلحانه نكرده بودند با آنها مدارا كرد حداكثر مدارا، حتى حقوق اينها را از بيتالمال قطع نكرد، آزادى اينها را محدود نكرد. جلوى چشم ديگران مىآمدند به او جسارت و اهانت مىكردند و على حلم مىورزيد.
خوارج مميّزاتى داشتند. يكى از مميّزات اينها همان مسئله شجاعت و فداكارى زياد اينها بود. چون روى عقيده كار مىكردند، فداكار بودند و عجيب هم فداكار بودند. خاصيت دومشان اين بود كه اينها متنسّك بودند يعنى متعبّد بودند، زياد عبادت مىكردند. اين آن چيزى بود كه ديگران را زياد به شك و شبهه مىانداخت كه على فرمود: غير از من كسى ديگر جرأت نمىكرد اينها را بكشد. خاصيت سومى كه اينها داشتند همان جهالت و نادانى زياد اينها بود. امان از جهالت و نادانى كه بر سر اسلام از جهالت و نادانى چه آمده است؟!
على(ع) وقتى معاويه يا عثمان يا خوارج و يا ساير جريانها را تحليل مىكند، عجيب تحليل مىكند. از جمله درباره خوارج اين طور مىفرمايد: ثُمَّ اَنْتُمْ شِرارُ النّاس شما بدترين مردم هستيد. به اين مقدسمآبها مىگويد: شما بدترين مردم هستيد. چرا؟ ما اگر باشيم مىگوييم: اى آقا، بالأخره هرچه باشد آدمهاى بىضررى هستند، آدمهاى خوبى هستند. ما اين جور آدمها را مىگوييم آدمهاى خوب. از نظر ما اينها آدمهاى خوب هستند. ولى آيا مىدانيد چرا على مىگويد شما بدترين مردم هستيد؟ جمله بعدش اين است: وَ مَنْ رَمى بِهِ الشَيْطانُ مَرامِيَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تيهَهُ شما به اين دليل بسيار مردم بدى هستيد كه تيرهايى هستيد در دست شيطانها؛ شيطان شما را به منزله تير قرار مىدهد، در كمان خودش مىگذارد و هدف خود را مىكوبد. على(ع) مىگويد: شما ابزار بسيار قاطعى هستيد در دست شيطانها.
در زمان على(ع) يك طبقه منافق امثال عمرو عاص و معاويه پيدا شده بودند كه اينها عالم و دانا بودند و واقعيتها را مىدانستند، على و حكومت على را مىشناختند، هدفهاى على را مىدانستند اما دنيا طلبى امانشان نمىداد. اين طبقه زيرك منافق هميشه از اين خشكه مقدسها به عنوان يك تير براى زدن هدفهاى خودشان استفاده مىكردند، و اين جريان هميشه در دنيا ادامه دارد. اين مشكل بزرگ على هميشه در دنيا هست. هميشه منافق هست، الآن هم والله معاويه و عمروعاص هست در لباسهاى گوناگون، و هميشه ابن ملجمها و خشكهمقدسها و تيرهايى كه ابزار دست شيطانها مىباشند هستند، هميشه آمادهها براى گولخوردنها و تهمتزدنها هستند كه مثل على را بگويند كافر شد، مشرك شد.
معاويه هنگامى كه پيك على(ع) در شام بود، در حالى كه روز چهارشنبه بود گفت: اعلام نماز جمعه كنيد. اعلام نماز جمعه كردند. در روز چهارشنبه نماز جمعه خواند. احدى به او اعتراض نكرد. در خفا نماينده على(ع) را خواست، گفت : «برو به على بگو با صدهزار شمشيرزن به سراغ تو مىآيم كه چهارشنبه را از جمعه تشخيص نمىدهند. به على بگو حساب كار خودت را بكن.» حالا حسينيه ارشاد گنهكار شده است كه يك روزى راجع به فلسطينىها بحث كرده و گفته است مردم! به فلسطينىها كمك كنيد.
من از شما هيچ چيزى نمىخواهم جز اين كه بگويم چشمتان را باز كنيد، تحقيق كنيد، از خوارج نهروان نباشيد. آخر تا كى ما مىخواهيم به نام اسلام عليه اسلام شمشير بزنيم؟! اگر ما از اين درسها پند نگيريم، پس از چه مىخواهيم پند بگيريم؟ چرا ما هر سال مىآييم جمع مىشويم به نام على مجلس مىگيريم؟ چون على زندگىاش آموزنده است. يكى از نكات آموزنده زندگى على(ع) همين مبارزه با خوارج است، مبارزه با خشكهمقدسى است، مبارزه با نفاق است، مبارزه با جهالت است. على شيعه جاهل نمىخواهد .