arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۵۷۵۸
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۳ - ۲۷ تير ۱۳۹۴

برای مرد «شكيبايی» كه «كيميا» شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

هوا گرم بود و آفتاب هر چه در توان داشت به كار گرفته بود تا گرمايش را روي زمين بگستراند ، خبري آمد كه با تمام گرمي هوا جامعه هنر را در يك سردي و اندوه فراموش ناشدني و جاويد فرو برد .باورش سخت بود كه او از ميان جامعه سينمايي رفته باشد .

به گزارش باشگاه خبرنگاران، او كه با صدها عنوان در فيلم ها و نمايش ها ، چهره هايي گوناگون را ثبت كرده بود و به خوبي مي دانست كه پا در چه ورطه اي گذاشته است .نامش خسرو بود و تا زماني كه بود در صحنه بازيگري پادشاهي مي كرد .بازيگري از جنس احساس و با هوشمندي هنرمندانه كه هيچگاه تا آخرين لحظات عمر هم خورشيد درخشان هنرش افول نكرد و جانانه در مقابل دوربين ايستاد و لبخند زد، اخم كرد ، گريه كرد ، سكوت كرد و گاهي فرياد زد.

كسي كه چنان با مخاطبش ارتباط برقرار كرده بود كه هميشه آنها را با خود مي ديد و با نگاه و نفس آنها پيش مي رفت .مرد شكيبا و آرامي كه صدايش طنين خاص هنر او را تثبيت مي كرد و گواهي بود بر يگانگي او در ميان هم نسلانش كه به اين صفات اذعان دارند و هميشه او را مي ستايند. شكيبايي از صحنه هاي تئاتر آرام آرام قدم برداشت و رشد كرد و راه رفتن روي صحنه را در كنار بزرگان آموخت و سختي راه را به جان خريد تا روزي برسد كه سخت بتوان نبودش را احساس كرد .

مردي كه هيچگاه خود را متعلق به يك مديوم ندانست و برايش فرقي نمي كرد كه روي صحنه تئاتر بدرخشد ، يا اينكه در قاب كوچك تلويزيون با تماشاگرانش مواجه شود و يا در سينما هنرنمايي كند . او در هر مديومي بود فقط با اعتقادي راسخ به اين مي انديشيد كه هنرمند بايد هنر خود را به بهترين نحو ارائه كند و تمام توان خود را به كار مي گرفت .شكيبايي «روزي روزگاري» از «خط قرمز» آغاز كرد و همچون «صاعقه» اي  از آسمان هنر بر روي صحنه آمد و خارج از «رابطه» ستاره اقبالش را روي پرده سينما يافت و سوار بر «ترن» موفقيت هنرنمايي كرد و با كمترين «دستمزد» ها «عبور از غبار» هاي نشسته بر بازيگري را تجربه كرد.

او براي هنر در «هامون» به جنون نشست و چنان در يادها ماند كه پرده سينما «يكبار براي هميشه» بازيگري چون او را تجربه خواهد كرد ، هنرمندي كه به تمام هم نسلان خود يادآور شد كه «پرواز را به خاطر بسپار» تا در آسمان هنر «كيميا» شوي و «عاشقانه» در برابر دوربين نفس بكشي و «سايه به سايه» با پيروزي و درخشش پيش بروي.خسرو خوبان سينماي ايران تلالوئي بود در «سرزمين خورشيد» كه سكانس هاي «زندگي» را يك به يك ثبت مي كرد ، از عاشقي ها عبور مي كرد و غصه مي خورد و قصه مي گفت.او تمام حس ها را «ميكس» مي كرد و از جنس «عشق شيشه اي» نبود ، بلكه عاشقي زلال بود و لحظه هايش صاف بود ، همچون «كاغذ بي خط» كه كلامش بر روي آن نقش مي بست تا صفحه اي ديگر در سينما رقم بخورد .

او در هنر يك «حكم» بود كه بايد ظهور مي كرد و «ستاره بود» و بايد مي درخشيد ، هر چند با «دستهاي خالي» از تكبر و غرور. مردي سوار بر «اتوبوس شب» در ميان شهرها و تاريخ معاصر و گذشته قدم مي زد . شكيبايي «ميراث» ما بود و ما «حيران» از رفتنش بغض خود را فرو مي بريم و به خود ديكته مي كنيم كه نام او «امروز نه فردا» هم بر آسمان سينما و هنر ايران خواهد درخشيد و هر گاه كه نامي از يك خسرو و نامي از بهترين هاي سينما ، تلويزيون و تئاتر به ميان بيايد ، بي ترديد به احترام او كلاه از سر برخواهيم داشت و ياد خسرو خوبان را زنده نگه خواهيم داشت .
نظرات بینندگان