arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۶۲۳۸
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۴ - ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰

‎بازيگر نقش حرمله؛ متفاوت با آنچه كه ديديد!‏

بازي حرفه اي انوش معظمي تقريبا از تئاتر «دندون طلا»طي سال هاي 77 و 78 به كار گرداني استاد مير باقري شروع شد.البته قبل از اين تئاتر نيز در چند كار تصويري شركت داشت منتها زندگي حرفه اي خود را با اين كار آغازنمود.بعد از اين تئاتر استاد مير باقري در كارهاي بعدي كه مي ساخت هميشه جايي داشت.‏
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بازي حرفه اي انوش معظمي تقريبا از تئاتر «دندون طلا»طي سال هاي 77 و 78 به كار گرداني استاد مير باقري شروع شد.البته قبل از اين تئاتر نيز در چند كار تصويري شركت داشت منتها زندگي حرفه اي خود را با اين كار آغازنمود.بعد از اين تئاتر استاد مير باقري در كارهاي بعدي كه مي ساخت هميشه جايي داشت.‏
   
    معظمي در خصوص شكل گيري شخصيت حرمله مي گويد؛«شكل گيري شخصيت حرمله و بازي آن توسط بنده تقريبا به سريال معصوميت از دست رفته باز مي گردد.من در آن سريال نقش يكي از چريكهاي عرب به نام نعيم را بازي مي كردم كه در واقع نقشه ترور شخصيت منفي داستان كه شوذب بود را مي كشد.در آن موقع و هنگام فيلمبرداري با حركات دست كارد را به نحو مناسبي در دستانم حركت مي دادم و آقاي مير باقري از اين حركات خوششان آمد .تقريبا در همان موقع جرقه هاي بازي در نقش حرمله توسط من در ذهن استاد مير باقري زده شد.در يكي از برگشت هاي ما از لوكيشن سريال معصوميت از دست رفته استاد مير باقري به بنده پيشنهاد بازي در سريال مختارنامه را به عنوان حرمله دادند وبعد از كمي صحبت نهايتا من هم پذيرفتم .»‏
   
    شايد عمده مردم اين گونه فكر كنند كه معظمي فردي خشن با روحيات تند است و تمايل بسيار زيادي براي بازي در
    نقش هاي منفي از خود نشان مي دهد اما در حقيقت موضوع كاملابا آنچه كه ديده شد متفاوت است.او كه خود جزء ذاكرين امام حسين (ع) است چهره بسيار مهربان،آرام و به دور از هر گونه حاشيه اي دارد. زماني كه از او در اين باره بيشتر پرسيدم گفت؛«اينكه علاقه خاصي داشته باشم نقش منفي بازي كنم خير.منتها يك سري از نقش ها هستند كه از لحاظ هنري جاي كار دارند و شما احساس مي كنيد كه مثمر ثمر تر هستيد.بنده نيز به عنوان يك بچه شيعه شناخت نسبي روي شخصيت حرمله داشتم و چون بخش زيادي از عمرم را در هيئت مذهبي سپري كرده ام شناخت خوبي از اين شخصيت منفوردر ذهنم وجود داشت و اميدوارم با بازي در اين نقش و نشان دادن خباثت حرمله ثوابي هم نصيبم بشود.اين بود كه در دفتر آقاي مير باقري نهايتا اسم انوش معظمي به عنوان بازيگر نقش حرمله ثبت گرديد.»‏
   
    معظمي براي اينكه حضور چشمگيري در مختارنامه داشته باشد تلاش مضاعف وفراواني نمود.به گونه اي كه كلكسيوني از اقدامات لازمي كه در سريال هاي تاريخي متداول است را انجام داد. انوش معظمي در اين باره مي گويد؛«زمانهاي فيلمبرداري محدود بود.اما نيازهايي براي رسيدن به نقش داشتم كه از تفاوتهاي متعددي برخوردار بودند.برخي تمرين هاي فيزيكي مربوط به بازيگري و همچنين يكسري مطالعاتي نيز براي آشنايي هر چه بيشتر با اين نقش لازم بود.
    تمرين هاي فيزيكي را از همان روز هاي آغازين كار شروع كرده بودم .يادم مي آيد در آن زمان ها از آقاي ميرباقري پرسيدم كه آيا در اين نقش مي توانم اسب سواري كنم كه ايشان گفتند بهتر است سوار بر اسب لخت و بدون زين شوي اين كار به دليل خوي وحشيگري،غرور و صفات ناپسنديده انساني موجود در شخصيت حرمله است كه حتي حاضر نيست اسبي زين دار را سوار شود و تبحر خود را به رخ مي كشد.»‏
   
    گفته مي شد كه گريم شخصيت حرمله يكي از مهم ترين و پركاربردترين نمونه هاي هنري متداول بود.به نحوي كه تنها در يكي از موارد گريم شخصيت حرمله از ساعت 2 الي 8 صبح به طول انجاميد. معظمي در اين باره مي گويد؛«براي اينكه بتوانم در برابر فشار هاي ناشي از گريم و حفظ آن موفق باشم بايستي كه مقاومتم را بيش از پيش بالامي بردم . البته اين را هم بايد گفت كه من هم به گريم هاي سنگين عادت كرده ام. به همين خاطر خستگي عمومي كه ممكن است در اذهان به وجود آيد در بنده ايجاد نشد.گريم هاي سنگين و پيچيده اي در ميان برخي بازيگران مشاهده مي شد كه در نوع خود بسيار منحصر به فرد بود.مانند گريم هايي كه بر روي اساتيدي مانند آقاي پورشيرازي،آقاي كيانيان ،آقاي شريفي نيا و سايريني كه گريم هاي بسيار سنگيني داشتند اجرا شده بود.شخصيت حرمله هم جزء گريم هايي بود كه وقتگير ،سخت و ظريف بود .به همين خاطر تستهاي سنگين و درجه يكي بر روي چهره بنده انجام مي شد تا سرانجام استاد ولد بيگي تصميم گرفتند كه ابروهاي نقش حرمله را با استفاده از پرتزي محو كنند تا پيشاني ام مانند عقاب به سمت جلو رفته و چشمانم كمي عمق پيدا كند.در حدود 11 قطعه مختلف بر روي ريش ها نصب مي شد.روزي كه گريم اصلي به وجود آمد نزديك به 8 ساعت تيم گريم بر روي چهره ام كار كردند .»‏
   
    گفته مي شد كه ميرباقري براي اينكه بهترين بازي ممكن را از يكي از بهترين كاراكترهاي نقش منفي خود بگيرد تمهيداتي را در نظر گرفت كه براي بسياري از بينندگان بسيار جالب است .معظمي اين فرايند را اين گونه باز گو كرد؛«از ابتدا رابطه من با آقاي ميرباقري مانند رابطه پسر با پدر بوده است.البته عموما تمام بازيگران اين رابطه را با ايشان برقرار كرده بودند.حتي نگاه بازيگراني كه از ايشان بزرگتر بودند نيز در همين قاعده بود.منتها ارتباط من با ايشان بسيار عميق تر بوده و هست.اما رفتار آن روز ايشان بر مي گردد به تمهيداتي كه كارگردان هاي حرفه اي براي گرفتن نتيجه مطلوب از بازيگران به كار
    مي برند.البته خود من هم بعداً به اين موضوع رسيدم.روزي كه براي برداشت سكانس آخر به لوكيشن رسيدم ،ديدم استاد ميرباقري مانند هميشه نيست. نوعي سردي و پرخاش در رفتار ايشان ديده مي شد.به گونه اي كه به برخي رفتارهاي جزئي بنده واكنش نشان مي دادند و لحظه به لحظه آشفته تر مي شدم.علامت سئوالي بسيار بزرگ در ذهنم پديد آمده بود كه چرا استاد اين گونه با من رفتار مي كند . من كه تمام تلاشم را انجام داد ه ام و تا به حال رضايت كاملي از بنده وجود داشته است .دليلي نيست كه رفتاري اين گونه داشته باشند.ساعت به ساعت كه مي گذشت نوعي دل آشوبه در من به وجود مي آمد تا اينكه بعد از ناهار يك سري ديالوگ هاي جديد نوشته شده اي را به بنده دادند كه اين كار اين حس بد را تشديد كرد.كساني كه كار تاريخي كرده اند به خوبي مي دانند كه ديالوگ هاي استاد ميرباقري را حتما بايد از چندين روز و يا چند ماه قبل مطالعه نمود تا بازيگر كاملابا آنها و فضاي مورد نظر ملموس شود .من در آن هنگام تعجب كردم كه چرا اين
    ديالوگ ها اين قد ر داغ داغ به بنده داده شد.به هر حال با تمام آموخته هاي تئاتري كه در ذهن داشتم تمام ديالوگها را سر صحنه حفظ كردم و با همان كيفيتي كه ديديد ديالوگها را گفتم .بعد از برداشت آخر استاد ميرباقري دستي به شانه ام زدند و خوش و بش مهربانانه اي كردند.خيلي خوشحال شدم كه استاد ميرباقري همان استاد قبلي است.آنجا بود كه فهميدم اين تمهيد براي بهبود كار بوده است.به لطف خدا وقتي بازتاب آن را در ميان مخاطبان ديدم متوجه شدم اين تمهيد استاد مير باقري حالت هيستريك و ماليخوليايي حرمله كه به پايان كار رسيده و سعي در برهم زدن توان فكري مختار دارد براي اينكه پيروز از دوئل بيرون بيايد به خوبي نمود پيدا كرده است.اين حركت و تمهيد استاد ميرباقري منحصر به فرد نيست ولي به جرات مي توان گفت منحصر به عده كمي از كارگردانان مي شود كه واقعا از هوش وذكاوت بسيار بالايي برخوردار هستند. در اين صحنه نيز استاد مير باقري از هوش وذكاوت خود استفاده كردند و نتيجه دلخواه به دست آمد.در ادامه بايد اضافه كنم كه آقاي مير باقري سال هاي سال از شخصيت بنده شناخت كاملي داشت و به همين خاطر مي توان به جرات گفت كه ايشان از نظر روانشناسي نيز دقيقا مي دانند كه بازيگرشان در چه شرايطي قرار دارد . به عقيده بنده ايشان در آن پلان هيچ گونه ريسكي نكردند.جالب است بدانيد عوامل فني ودستياران بعدها به من گفتند زماني كه ديالوگهاي آخر به من تحويل داده شد، ما خودمان را براي دو روز فيلمبرداري آماده كرده بوديم .ولي باور بفرماييد كه مدير محترم فيلمبرداري مجموعه وقتي به آقاي مير باقري گفتند كه براي سلامت راش ها يك بار ديگر برداشت صحنه داشته باشيم ايشان گفتند كه هيچ گونه نيازي نيست.فكر كنم كل سكانس آخر حضور حرمله به 2 ساعت نكشيد.‏
   
    صحبت هاي زيادي در خصوص سكانس شهادت قمر بني هاشم (ع) شد.به گونه اي كه مخاطبان زيادي علاقه فراواني دارند تا از كم و كيف اين سكانس ماندگار آگاهي يابند.وقتي پاي صحبت عوامل و بازيگران مختارنامه مي نشينيم حرفهاي شنيدني بسيار زيبايي دارند كه خواندن آنها خالي از لطف نيست.انوش معظمي در اين باره مي گويد؛زحمت هاي بسيار زيادي بابت آن سكانس كشيده شد.من آن سكانس را ديدم و آنچنان متاثر شدم كه واقعا حيف است نشان ندهند.البته پخش سكانس، مربوط مي شود به تيم سازنده اما اگر بخواهم در مورد سكانس شهادت قمر بني هاشم بگويم به اين جمله بسنده خواهم كرد كه فوق العاده براي آن زحمت كشيده شده است.من يك روز براي برداشت آن سكانس ها سر لوكيشن حاضر شدم.واقعا اين را به عينه مي ديدم كه چقدر بر روي كساني كه پشت دوربين بودند تاثير گذاشت و اشكشان جاري مي شد.بويژه اهالي منطقه ترود كه در آنجا فيلمبرداري مي شد ارادت عجيبي به حضرت باب الحوائج از خود نشان مي دادند و به شدت گريه مي كردند .اين را جدا بگويم كه ديدن آن تصاوير تقريبا غير قابل توصيف است وجناب آقاي گودرزي باور بفرماييد كه اگر هر كسي آن صحنه ها را مي ديد دلشكسته مي شد. ‏
   
    اين سئوال ممكن است پيش آيد كه انوش معظمي كه خود مداح اهل بيت (ع)است چگونه توانست نقش شخصي شقي ،پليد و نا جوانمرد را به خوبي ايفا نمايد.او در اين رابطه معتقد است؛به طور كلي نقش هاي منفي در قسمت هاي مختلفي مانند تخيلي،به روز،نقش هايي كه ما به ازاي واقعي، تاريخي و مذهبي مردم دارند هستند.دراين ميان نقش هاي منفي تاريخي، مذهبي كه منفور تر اند داراي بخش هاي متعدد ديگري نيز هستند.بنده گمان مي كنم كه در راس اين هرم ،
    منفور ترين و پست ترين شخصيت حرمله ابن كاهل اسدي لعنت الله قرار دارد.‏
   
    از طرفي بنابر اين بازي در نقش هاي منفي قدري مشكل است . در نقش هاي منفي معمولي ممكن است برخي بازيگران نا خواسته نا راضي بودن خود را به طرقي اعلام نمايند.اما به نظر من در رابطه با شخصيت هايي مثل شمر،حرمله و عمربن سعد و خولي ما بازيگران حق نداريم كه رقت قلب را اضافه كنيم.البته در اين مورد بحث تعزيه جدا از تصوير است.به گونه اي كه هر چقدر بتوانيم اين شخصيت ها را منفور تر جلوه دهيم در واقع رسالت خودمان به عنوان يك بازيگر را بهتر و كامل تر به جا آورده ايم.زيرا امانتداري در اين قضيه بسيار مهم است.باور كنيد هنگام برداشت پلان شهادت حضرت
    علي اصغر(ع) ناراحتي و غصه آنچنان روانم را احاطه كرده بود كه مرا بسيار اذيت مي كرد.احساس مي كردم از درون ، روح و جسمم از هم جدا مي شد.اما با اين همه هر آنچه كه توانايي داشتم را به كار بردم كه اين تعصب و آشوب در چهره ام نمايان نشود و امانت را به درستي حفظ كنم.حال بايد ديد كه مخاطبان تا چه حد راضي بودند.‏انوش معظمي در مورد ادامه همكاري خود در زمينه هاي مختلف تئاتر،تلويزيون و سينما برنامه هاي مفصلي دارد ،او در اين باره مي گويد؛»اخيرا چندين پيشنهاد همكاري از تلويزيون داشته ام كه بنابر دلايلي محقق نشده است.اما در حال حاضر در حال تحرير سريال مذهبي براي گروه كودك شبكه قرآن هستم .در عرصه سينما نيز با بازي نقش شمر در فيلم رستاخيز كه مرتبط با موضوع عاشورا و كربلاست فعاليت خود را ادامه داده ام.منتها گروه تهيه فيلم روز رستاخيز فعلااجازه مصاحبه در اين باره را به ما نداده اند .ان شاءالله زمان اكران اين اثر فاخر مفصل درباره آن صحبت خواهم كرد.«
نظرات بینندگان