جنگ نفتکشها خسارتهای فراوانی برای طرفهای درگیر داشت و اگر ایران از قدرت مقابله به مثل برابر برخوردار بود شاید هرگز آمریکا و شوروی حاضر به ورود به این جنگ نمیشدند.
به گزارش تسنیم، سال 66 و پس از اجرای عملیات کربلای 5 در جبهههای دفاع مقدس، ایران در موقعیت برتری قرار گرفت. حامیان صدام و آمریکا و شوروی که از افزایش قدرت نظامی ایران نگران بودند و امیدوار نبودند که صدام بتواند در برابر ایران ایستادگی کند، به بهانه تامین امنیت کشتیهای تجاری عراق و نفتکشهای آن وارد خلیج فارس شدند.
عراق پیش از آن با جنگندههایی همچون میراژ و سوپر اتاندارد فرانسوی به نفتکشها و کشتیهای تجاری ایران حمله میکرد و جزیرههای نفتی خارک و سیری را مورد هدف قرار میداد. ایران نیز با تجهیزات و تسلحیاتی که در اختیار داشت تلاش کرد پاسخی به حملات عراق بدهد، اما آسیبهایی که به کشتیهای عراقی وارد شد چندان نبود و بیشتر به ایجاد رعب و وحشت در بین حامیان صدام همچون کویت و عربستان انجامید.
عربستان و کویت که از حامیان جدی عراق در جنگ تحمیلی علیه ایران بودند و منابع مالی خریدهای تسلیحاتی عراق را تامین میکردند، در جهت تامین امنیت نفتکشهای خود پای آمریکا و شوروی را به جنگ نفتکشها باز کردند. گفته میشود آمریکا ابتدا قصد ورود به این موضوع را نداشت، اما وقتی رقیب دیرینهاش یعنی شوروی وارد خلیج فارس شد برای جلوگیری از نفوذ وی، به درخواست کویت و عربستان پاسخ مثبت داد.
عراق در ابتدای ورود آمریکا به جنگ نفتکشها، ناو یواساس استارک را هدف قرار داد که البته عراق بعد از این اقدام اعلام کرد که نیروی هوایی در تشخیص ملیت این ناو دچار اشتباه شده است. اما برخی معتقدند که این اقدام عراق در پاسخ به ماجرای مک فارلین صورت گرفت.
نیروی دریایی سپاه در جنگ نفتکشها متکی به قایقهای تندرویی بود که به تازگی به فناوری آن دست یافته بود
با ورود آمریکا و شوروی به خلیج فارس، توان نظامی جبهه مقابل ایران به شدت افزایش یافت. ضمن اینکه عراق در سالهای پایانی جنگ با خرید تجهیزات نظامی از غرب و شوروی توانسته بود قدرت نظامی خود را افزایش دهد و خود را برای تهدید منافع ایران در دریا آماده سازد. اما در مقابل تنها 2 سال از تاسیس نیروی دریایی سپاه میگذشت. توان دریایی و هوایی ارتش ایران نیز با گذشت 7 سال از جنگ کاهش پیدا کرده بود و به دلیل تحریمها و عدم تامین مالی بازسازی نشده بود.
جنگ نفتکشها به عقیده کارشناسان نظامی یک نبرد کاملاً نامتقارن بود که قایقهای تندرو در برابر ناوهای جنگی پیشرفته غربی و شرقی، جنگندههای عراقی و بالگردهای آمریکایی قرار داشتند و اگر توان نظامی ایران بیشتر بود و از قایقهای تندرو پیشرفتهتر و بیشتری برخوردار بود، ممکن بود آمریکا و شوروی هیچگاه وارد نبرد در خلیج فارس نشوند.
ایران با حداقل امکانات مقابله با دشمنان فرامنطقهای در خلیج فارس را در دستور کار قرار داد. مقابله مبتنی بر حداقل تسلیحات موجب شد شوروی از خلیج فارس خارج شود اما آمریکا اگرچه نفتکش بریجتون و ناو ساموئل بی رابرتز توسط ایران مورد هدف قرار گرفتند، همچنان در حمایت از صدام و دیگر کشورهای در خلیج فارس حضور داشت. آنان در سال 66 با حمله به قایقهای سپاه پاسداران در جزیره فارسی، ضمن ضربه زدن به نیروی دریایی سپاه، چند نفر از نیروهای نظامی ایران را اسیر کردند و سپس به شهادت رساندند.
نیروی دریایی آمریکا همچنین در فروردین 67 عملیات آخوندک را علیه ایران در خلیج فارس اجرا کرد. در این عملیات آمریکا دو سکوی نفتی ایران در خلیج فارس را منهدم کرد و دو ناوچه نیروی دریایی ایران، سهند و سبلان، که برای دفاع از سکوهای مزبور وارد عمل شده بودند را مورد هدف قرار داد.
گرچه جنگ نفتکشها در خلیج فارس خسارتهای فراوانی برای ایران، عراق، کویت، عربستان و حتی شوروی و آمریکا به همراه داشت، اما پیروزی نداشت و آمریکا هم نتوانست به طور کامل امنیت نفتکشهای کویتی و عربستانی را تامین کند.
ماکت ناو هواپیمابر آمریکایی که در رزمایش سپاه در سال 93 منهدم شد
ایران پس از جنگ نفتکشها، توان دریایی و پدافندی خود را افزایش داد و قدرت دریایی او چه در حوزه قایقهای تندرو و چه در دیگر حوزهها به قدری افزایش یافت که نمایش برخی از این توانمندیها در مانورهای دریایی موجب واکنش بسیاری از رسانهها شد. به طور مثال نیروی دریایی سپاه در رزمایش پیامبر اعظم 9 در سال 1393 ماکت ناو هواپیمابر آمریکا را مورد هدف قرار داد که این اقدام بازتاب وسیعی در رسانههای خارجی داشت.
کارشناسان نظامی معتقدند که اگر ایران در زمان جنگ نفتکشها درصدی از قدرت نظامی کنونی در نبرد دریایی را دارا بود، ممکن نبود که آمریکا و شوروی به دلیل خساراتیهایی که برایشان به دنبال خواهد داشت، وارد جنگ شوند و اگر ایران همچون امروز از قدرت دریایی برخوردار بود و میتوانست مقتدرانه اقدامات مقابله به مثل انجام دهد، جنگ نفتکشها ادامه پیدا نمیکرد.