arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۹۹۷۴
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۲۳ - ۰۹ آبان ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، دوشنبه ۹ آبان ۱۲۶۰: فرمودند پلو را که در حضور بود بردار بخور و با من سوار شو و در سواری روزنامه بخوان!

به محض این‌که در سر ناهار نشستم به من فرمودند پلو را که در حضور بود «بردار بخور و با من سوار شو و در سواری روزنامه بخوان.» بعد از ناهار بلافاصله سوار شدند. همان‌طور سواره روزنامه عرض کردم. از معارف عمله خلوت محقق بود. سایرین رجعت فرموده بودند. بالاتر از باغ زرک سنگ سیاهی از جاده فرمودند، برداشتم که بعد از تراشیدن چیزی شبیه به لعل زرد از آن حجر خارج شد. الی یک فرسخ در رکاب بودم، روزنامه خواندم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فرمودند پلو را که در حضور بود بردار بخور و با من سوار شو و در سواری روزنامه بخوان!پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

دیشب از قرار مسموع شاه بیرون شام خورده بودند و مرا ناظم‌خلوت اطلاع نداده است. چندان هم غبن ندارم، زیرا که جز خستگی و کوری چشم از شدت مطالعه روزنامه فایده دیگر ندارم. دیروز که شاه رفته بودند تیراندازی افواج، از قرار مسموع خیلی بد تیراندازی شده بود، فشنگ‌ها درنمی‌رفت، خطا می‌کرد و به نشانه نمی‌خورد. شاه خیلی متغیر بودند.

خلاصه صبح که به درخانه [دربار] رفتم معلوم شد شاه سوار می‌شوند. مرا حکم به سواری فرمودند که «الی ناهارگاه بیا و مراجعت بکن.» کالسکه معمول عمله خلوت نبود، درشکه خودم حاضر نبود، در این بین خدا رساند، محمدامین میرزا، پسر فتحعلی‌شاه که تازه بی‌عارانه قبول شرف التزام رکاب را کرده است، درشکه داشت. رو کردیم به امین‌خلوت، خود او را نگذاشتیم به درشکه بنشیند. ماها نشستیم. یک فرسخ از باغ داشان‌تپه به بالا ناهار افتادند. به محض این‌که در سر ناهار نشستم به من فرمودند پلو را که در حضور بود «بردار بخور و با من سوار شو و در سواری روزنامه بخوان.» بعد از ناهار بلافاصله سوار شدند. همان‌طور سواره روزنامه عرض کردم. از معارف عمله خلوت محقق بود. سایرین رجعت فرموده بودند. بالاتر از باغ زرک سنگ سیاهی از جاده فرمودند، برداشتم که بعد از تراشیدن چیزی شبیه به لعل زرد از آن حجر خارج شد. الی یک فرسخ در رکاب بودم، روزنامه خواندم. بعد به اتفاق محقق مراجعت شد. درشکه خودم را آورده بودند، سوار شدیم به خانه آمدیم.

امروز ولیعهد [مظفرالدین‌ میرزا] بواسیر خود [را] به دست حکیم طلوزان بریده است.

نظرات بینندگان