arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۰۰۵۹
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۲۳ - ۰۵ دی ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۵ دی ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: قذافی می‌خواست تلفنی تماس بگیرد؛ قبول کردم / امامی کاشانی برای کارهای مدرسه شهید مطهری و بنیاد حمایت از کودکان عقب‌افتاده استمداد کرد

آقای [جلیل] بشارتی، [رئیس دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری] برای کارهای مناطق محروم آمد. آقایان [محمد] امامی کاشانی و [علی‌نقی] خاموشی آمدند و برای کارهای مدرسه عالی شهید مطهری و بنیاد حمایت از کودکان عقب‌افتاده استمداد کردند. تا مغرب کارها را انجام دادم. شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة تاجیکستان، افغانستان، جزایر ابوموسی و تنب‌ها و میانجی‌گری دبیرکل [سازمان ملل] بحث و تصمیم‌گیری شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۵ دی ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: سفیر ایران در لیبی گفت قذافی  می‌خواهد تلفنی تماس بگیرد؛ قبول کردم / امامی کاشانی برای کارهای مدرسه عالی شهید مطهری و بنیاد حمایت از کودکان عقب‌افتاده استمداد کرد

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۵ دی 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

ساعت هشت به دفترم رسیدم. ساعت نُه صبح، دکتر هاشمی [گلپایگانی]، برای دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. آقای [غلامحسین کرباسچی]، شهردار [تهران] آمد. گزارش اقدامات عمرانی را داد و برای رفع موانع و مشکلات کاری و حل گره‌هایی که با مراکز نظامی برای عبور خیابان‌ها دارند و نیز حل مشکل اجرای طرح عباس‌آباد در ارتباط با اراضی مصلای تهران استمداد کرد.

آقای [جلیل] بشارتی، [رئیس دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری] برای کارهای مناطق محروم آمد. آقایان [محمد] امامی کاشانی و [علی‌نقی] خاموشی آمدند و برای کارهای مدرسه عالی شهید مطهری و بنیاد حمایت از کودکان عقب‌افتاده استمداد کردند.

تا مغرب کارها را انجام دادم. شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة تاجیکستان، افغانستان، جزایر ابوموسی و تنب‌ها و میانجی‌گری دبیرکل [سازمان ملل] بحث و تصمیم‌گیری شد.

 

سال ۱۳۷۲

اول وقت، برای بازدید از برنامه یکپارچه‌سازی زمین‌های زراعتی به بیرون ساری رفتیم. [آقای عیسی کلانتری]، وزیر کشاورزی و مدیران توضیح دادند. جمع زیادی از کشاورزان جمع بودند و تشکر داشتند. مدعی بودند که این کار، حدود سی درصد هزینه تولید را پایین می‌آورد و سی درصد محصول را اضافه می‌کند و امکان مکانیزه کردن و نجات دادن زنان کارگر از نهال‌نشانی و همچنین صرفه‌جویی در آب را نیز دارد؛ تشویقشان کردم و مصاحبه‌ای انجام شد.[۱]

گشتی در مزارع زدیم. سپس برای افتتاح سد انحرافی تجن کنار شهر ساری رفتیم. مدیرکل سابق توضیح داد و پرده‌برداری شد. کار خوبی است؛ شبیه به سد هزارسنگر آمل.

 با هلی‌کوپترها به سوی بابلسر پرواز کردیم. آقای [محمد] مجدآرا، [نماینده بابلسر و بندپی] توضیح می‌داد. کنار ساحل و نزدیک گاز نپون سابق فرود آمدیم. جمعیتی بسیار عظیم گردآمده بود. برنامه خوبی داشتند و منظم‌تر از جاهای دیگر بودند. [آقای عباسعلی سلیمانی]، امام جمعه، خیرمقدم گفت و خواسته‌ها را مطرح کرد. من خیلی گرم گرفتم و قول احیای بندر چند منظوره و احیای طبیعت و تجارت شهر را دادم. توصیه کردم که برای استفاده از دریا برای مردم سخت‌گیری نکنند.[۲]

بلافاصله به فریدونکنار رفتیم؛ برای بازدید از طرح دردست اجرای بندر چندمنظوره که به شیوه ابداعی آقای مسعودی اجرا می‌شود. سازمان برنامه و بودجه، به خاطر اینکه این شیوه در قشم و کیش شکست خورده است، حاضر نیست توافق نامه امضا کند.

مردم فریدونکنار، بدون قرار قبلی، اجتماع بسیار عظیمی در آنجا کرده بودند. انبوه مردم روی چند شنی منظره بدی به‌وجود آورده بود؛ با بابلسری‌ها رقابت دارند. بعضی می‌خواستند که من صحبت نکنم، چون بدون قرار قبلی جمع شده بودند، ولی نپذیرفتم و رفتم کمی با مردم صحبت کردم، اما بلندگوی‌شان به خاطر ازدحام زیاد و بی‌نظمی قطع شد. با بلندگوی سیاری که خودمان معمولاً برای احتیاط در مراسم همراه می‌بریم، حرف زدم.[۳]

با تأخیر به سوی قائم‌شهر پرواز کردیم. اجتماع مردم قائم‌شهر از همه جا چشمگیرتر بود. بیشتر جمعیت به ناچار بیرون فضای محل سخنرانی، در میدان تره‌بار بودند. سرود بسیار جالبی اجرا کردند و امام جمعه خیرمقدم گفت. من صحبت دوستانه‌ای کردم.[۴] قبل از انقلاب، من یک ماه رمضان در شاهی سابق و قائم‌شهر امروز بودم. خیلی از مردم نتوانستند مرا ببینند و گله داشتند.

 ناهار را در کارخانه نساجی بودیم. سپس همان‌جا مصاحبه پایان سفر را انجام دادم.[۵] به فرودگاه ساری رفتیم. جمعی از نیروهای نظامی و انتظامی در سالن فرودگاه جمع بودند. از زحماتشان تشکر کردم. رؤسای سپاه و نیروی انتظامی صحبت کوتاهی کردند. من هم تشویق‌شان کردم و توصیه به مهربانی با مردم و سخت‌گیری با متخلفان نمودم.

با بدرقه رسمی به سوی تهران پرواز کردیم. آقای نورمفیدی همراه من آمد. در راه به ایشان توضیح دادم که برای استان شدن شرق مازندران، چه موانعی و مخالفانی را دارد و بهتر است بیشتر از این سروصدا نشود تا بررسی کامل بشود. بعضی‌ها نگران‌اند که در صورت تجزیه مازندران، جمعیت استان شرقی، بیشتر سنی خواهند بود و گنبدگاووس، مدعی مرکزیت خواهد شد.

شب به خانه آمدیم. فاطی و بچه‌هایش و سعید برای پذیرایی بودند. روکش دندانم، هنگام سخنرانی در قائم‌شهر افتاده بود. سعید می‌خواست نصب کند، ولی ترجیح داد که در مطب باشد تا ضدعفونی هم بشود. خیلی خسته بودم، زود خوابیدم.

 

سال ۱۳۷۳

جمعی از افراد نیکوکار که در ساخت مدارس کمک کرده‌اند - حدود سیصد نفر- آمدند. آقای دکتر [محمدعلی] نجفی، [وزیر آموزش و پرورش] گزارش داد. در فضیلت این گونه انفاق و ایثار حرف زدم.[۱]

دکتر [حسن] حبیبی، [معاون اول رییس‌جمهور]، مهندس [عباس] آخوندی، [وزیر مسکن و شهرسازی] و جمعی دیگر، برای آخرین مشورت در مورد ساخت میهمانسرای دولتی پس از تعطیل شدن اجلاس کنفرانس اسلامی سران در تهران آمدند. طرحشان زیادی بزرگ بود؛ موافقت نکردم. قرار شد با تغییراتی، کوچک کنند.

ظهر فاطی آمد. برای ساخت صافی دیالیز و بعضی داروهای دیالیزی‌ها تذکراتی داشت. عصر، کمیته بند سه [لایحه بودجه کل کشور] جلسه داشت. دربارة مقررات ارز حاصل از صادرات، پیشنهادی از طرف بانک مرکزی مطرح شد. بحث طولانی ولی ناتمام داشتیم.

به خانه آمدم. آقای [سیدمحمدکاظم] خوانساری، [سفیر ایران در لیبی]، از وزارت امورخارجه تلفنی گفت، آقای [معمر] قذافی، [رهبر لیبی]، می‌خواهد تلفنی تماس بگیرد؛ قبول کردم.

 

سال ۱۳۷۴

[آقای عبدالله بن‏علی‏القطبی]، رییس مجلس عمان با جمعی از نمایندگان‌شان آمدند. مذاکرات دوستانه و تشریفاتی بود.  تقاضا داشت به آقای قابوس، [پادشاه عمان]، کمک کنیم که بتواند مشکل ما با امارات را رفع کند. [آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارشی از احتمالات مربوط به مشکلات ناشی از تحریم‌‌های‏جدیدآمریکا داد و پیشنهادهایی برای پیشگیری‏داشت؛ عمدتاً برمحور اختیارات ویژه، برای امکان تحرک و مانور بیشتر در خرید نیازهای نفت و فروش نفت است.

 [آقای جلال مشاری‏المطیری]، وزیر تجارت کویت آمد. صحبت‌ها دربارة توسعه همکاری‌ها بود. دکتر حبیبی، [معاون اول رئیس‏ جمهور] آمد. گزارش نتایج سفر به ترکمنستان را داد و در مورد انتخابات مجلس و سفر ایشان به سوریه و قزاقستان صحبت شد.

آقای [یحیی]آل‏اسحاق، [وزیر بازرگانی] و آقای [محمد]نهاوندیان آمدند. دربارة تجارت الکترونیکی صحبت‏کردند و برای مبارزه با احتکار سیب‏زمینی اجازه‏گرفتند. پیش‏از ظهر، آقای [سیدابراهیم] رییسی، رییس سازمان بازرسی‏کل کشور هم آمد و برای فعال‌ترکردن بازرسی چاره‏جویی کرد؛ فکر می‌کند، امروزه منزوی است، به خاطر اینکه در قوه مجریه نیست، دستگاه‌های اجرایی به آن توجهی ندارند و به صورت مزاحم به آن نگاه می‌کنند. بر تبعیت از نظرات من تأکیدکرد. آقای مسیح مهاجری، [مشاور اجتماعی رئیس‏ جمهور] که از مکه برگشته، برای تسلیت آمد.

عصر اخوی محمد، برای مسایل مربوط به مرحومه والده و اجرای وصیت‌ها آمد. شب در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی، چند مصوبه برای تأسیس دانشگاه‌های غیردولتی و حل مشکل مدارس شهید شاه‏آبادی داشتیم. شب در دفترم ماندم.

 

سال ۱۳۷۵

[امروز نیمه‌شعبان تعطیل است.] در منزل بودیم و بیشتر به مطالعه و اصلاح اسناد مربوط به کتاب خاطرات قبل از انقلابم پرداختم. محسن و بچه‌هایش به دیزین و فاطی و بچه‌ها برای رسیدگی به مسائل کلیوی‌ها به بندرعباس و فائزه برای برنامه ورزش بانوان به رفسنجان رفتند. بقیه بچه‌ها جمع بودند.

در گزارش‌ها، مسأله گروگان‌گیری چریک‌های توپاک آمارو[۱] در پرو مورد توجه است که صدها نفر از شخصیت‌های داخلی و خارجی را که در میهمانی سفارت ژاپن در آنجا بودند، به گروگان گرفته و خواستار آزادی زندانیان خودشان هستند؛ و نیز اختلافات صربستان.

نظرات بینندگان