arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۱۳۷۲
تاریخ انتشار: ۵۱ : ۲۳ - ۱۲ دی ۱۳۹۸

یادداشت های علم؛ پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۵۳: آیت الله خوانساری خواسته روحانیونی که به حبس می افتند با وساطت او آزاد شوند

راجع به امنیت شاهنشاه جلسه داشتم و مخصوصا تاکید کردم گارد بیش تری با اسلحه سنگین تری بروند و عمان و قاهره در محل اقامت شاهنشاه بیتوته نمایند. هلیکوپتر هم دایماً در آن جا آماده حرکت باشد که خدای ناکرده اگر بلوا یا کودتایی شد لااقل چند نفر گارد خود ما بتواند چند دقیقه مقاومت نماید و شاهنشاه با هلیکوپتر از معرکه خارج شوند. بعضی افراد ما مخصوصاً در دستگاه های امنیتی خیلی ساده هستند. به من گفتند: «مقامات امنیتی اردن و مصر به ما همه جور اطمینان  داده اند!» من به آن ها گفتم: «این در صورت دوام و بقاء خودشان است، چرا این قدر ساده فکر می کنید؟»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت های علم؛ پنجشنبه  ۱۲ دی ۱۳۵۳: آیت  الله خوانساری خواسته روحانیونی که به حبس می افتند با وساطت او آزاد شوندپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح پس از آن که عده بسیار زیادی را در منزل راه انداختم به کاخ نیاوران رفتم. چون عده بسیار زیادی را دیده بودم و هر کدام یک جور تقاضایی داشتند، واقعا حال تهوع پیدا کرده بودم. در کاخ نیاوران در هوای سرد و آزاد نیم ساعتی تند قدم زدم که حالم به جا آمد. چه باید کرد؟درب خانه من، به خصوص حالا که افتخار شغل وزارت دربار را دارم نمی شود به روی مردم بسته باشد، گو این که تقاضاهای بی معنی و بی ربط داشته باشند که اغلب هم همین طور است. منتها چیزی که هست طبقه به اصطلاح ممتازه یا به قول من فاسده، که خودم هم جزء آن ها هستم، از طمع ورزی تقاضا دارند و بی حد و حصر ! و طبقه غیر ممتازه یا مردم عادی تقاضاهای کوچک دارند که اغلب از زور گویی مامورین دولت است یا ندانم کاری آن ها و به هر حال قابل تحمل می باشد ولو بی ربط بگویند. به هر حال من گرفتار هر دو هستم!
باری شرفیاب شدم. امروز عرایضم بیش تر جنبه وساطت داشت. یکی این که آیت الله خوانساری استدعا کرده بود این روحانیانی که گاهی به حبس می افتند، به جای آن که طبق موازین قانونی یا امنیتی با آن ها رفتار شود و باعث طولانی شدن توقف آن ها در زندان گردد، چطور است ایشان وساطت بکنند و با تعهد، آن ها را آزاد نمایند (چون اخیراً یکی از این ها که اتفاقاً مرد فاسدی و به قول معروف مارکسیست اسلامی بود، در زندان مرد و باعث درد سر همه شد). شاهنشاه فرمودند: «هیچ بد نیست اگر مرتکب قتل و جنایت نشده باشند و صرفاً برای مصالح امنیتی در حبس باشند، اگر آیت الله تعهد بکنند، ما آن ها را آزاد می کنیم.دشمنی که با آن ها نیست.» واقعاً شاه سعه صدر دارد و با این قدرت عجیب کم آزار است. خدا عمرش بدهد و موفق بدارد.
محمد ضرغامی یکی از سران عشایر جنوب را وساطت کردم. او یک وقتی مورد عنایت و مرحمت بود. یعنی دوره مصدق در قبال قشقائی ها که طرفدار مصدق بودند خیلی ایستادگی کرد و تا دم آخر هم ایستادگی کرد. پس از رفتن مصدق و تار و مار شدن قشقائی ها البته شان نزول او پایین آمد و باید این معنی را می فهمید، نفهمید! باز هم ادعاها داشت و به این جهت با مامورین دولت در افتاد و مخصوصاً با ارتشبد مین باشیان فرمانده نیروی جنوب و به حبس افتاد، آن هم برای پانزده سال. امروز وساطت کردم. این هم قبول شد.
عرض کردم: «برای زلزله بلوچستان پاکستان کمک شیر و خورشید رفته ولی کمک شاهنشاه باید نقدی هم باشد. ملک فیصل گویا ده میلیون دلار کمک کرده است.» فرمودند: «فوری به دولت بگو یک میلیون دلار بدهد.» قدری راجع به مصر صحبت کردیم که «در آن جا بلوای بی غذایی است و امروز هم قاهره شلوغ بود. فکر نمی فرمایید عمل روس ها باشد؟ به خصوص که اعلامیه رسمی دولت می گفت بلوای با نقشه را سرکوب خواهیم کرد، این معنی دارد. آن هم حالا که برژنف نمی رود، نکند بر علیه تشریف بردن شاهنشاه باشد.» فرمودند: «قابل تامل هست ولی مگر نشنیدی که برژنف بیمار است؟» عرض کردم: «اتفاقاً دیشب تا دو صبح تمام استاسیون های دنیا  را گوش کردم و تفسیر های مختلف را شنیدم که شاید مطلب دستم بیاید. به هر حال باید دید بیماری جسمی است و یا سیاسی.» فرمودند: «به نظر که جسمی است چون در این سفر او را مرد بیماری یافتم، حتی مطالبی هم که عنوان می کرد گاهی پرت و پلا بود و نمی توانست مطلب را به آخر برساند.» بعد مرخص شدم و به کار های جاری رسیدم . باز هم راجع به امنیت شاهنشاه جلسه داشتم و مخصوصا تاکید کردم گارد بیش تری با اسلحه سنگین تری بروند و عمان و قاهره در محل اقامت شاهنشاه بیتوته نمایند. هلیکوپتر هم دایماً در آن جا آماده حرکت باشد که خدای ناکرده اگر بلوا یا کودتایی شد لااقل چند نفر گارد خود ما بتواند چند دقیقه مقاومت نماید و شاهنشاه با هلیکوپتر از معرکه خارج شوند. بعضی افراد ما مخصوصاً در دستگاه های امنیتی خیلی ساده هستند. به من گفتند: «مقامات امنیتی اردن و مصر به ما همه جور اطمینان  داده اند!» من به آن ها گفتم: «این در صورت دوام و بقاء خودشان است، چرا این قدر ساده فکر می کنید؟» بعد از ظهر تمام کار کردم...
سفیر شوروی را پذیرفتم، یک ساعتی صحبت کردیم. او گله داشت که «راجع به برقراری توربین های بزرگ برق در اهواز و اصفهان و شیراز و تبریز که در مسافرت شاهنشاه در مسکو مقرر شده بود به شوروی ها داده شود حالا دولت ایران به آن ها می گوید باید به (مناقصه) tender بین المللی برویم همچنین راجع به ساختمان سیلوهای بزرگ. پس موافقت مسکو کان لم یکن است؟» گفتم: «نمی دانم، تحقیق میکنم به شما خواهم گفت.» از علت نرفتن برژنف به خاور میانه پرسیدم. البته گفت علل فنی داشته و چیز درستی نمی داند. بعد سفیر جدید مصر را پذیرفتم و مدتی با او صحبت کردم، او هم تقاضای خرید ششصد هزار تن نفت ارزان در آستانه سفر شاهنشاه دارد .

نظرات بینندگان